بحران اقتصادی و فقر و فاقه ای که رژیم ولایت فقیه بر مردم ایران تحمیل کرده تا آنجاست که کارد به استخوان آنها رسیده و جامعه را در آستانه انفجار قرار داده است. حقوق معلمان به یک سوم خط فقر تنزل کرده و کفاف بخور و نمیر آنها درحد ده روز از ماه را هم نمیدهد. حد اقل دستمزد کارگران نیز که به یک چهارم خط فقر سقوط کرده، کفاف مینیمم هزینه های زندگی آنها به اندازه یک هفته در ماه را هم نمیدهد.
ابعاد فشاراقتصادی بر طبقات و اقشارمحروم جامعه وقتی روشنتر میشود که همین معلمان و کارگران، حقوق و دستمزد ماهانه خود را بطورمرتب دریافت نمیکنند و وقتی این تأخیر در پرداخت حقوق به چند ماه میرسد، سر به عصیان میزنند.
با توجه به این وضعیت شاغلین کشور، بخوبی میتوان فهمید که وضعیت بیکاران و زنان، جوانان، و فارغ التحصیلانی که در جستجوی کارهستند و از همه خدمات اجتماعی محروماند چگونه است، و ریشه خودکشیهای رو به افزایش در کجاست.
دولت آخوند روحانی علیرغم همه وعدههای فریبنده ای که داده بود و بهبود اوضاع اقتصادی را به پسا برجام محول کرده بود، در وعدههای خود شکست خورد و محرومان جامعه بخوبی دیدند که نه تنها بهبودی در وضعیت اقتصادی و سیاسی و امنیتی آنها در چشم انداز نیست بلکه روز بروز بر تنگناها و فشارها افزوده خواهد شد.
طبقات و اقشار محروم جامعه چاره ای جز رو آوردن به اعتصابات، اعتراضات و تحصنها نیافتند، امروزه شاهدیم که حرکتهای اجتماعی نظیر جنبشهای معلمین و خیزشهای اصناف و بازاریان و دیگر اقشار اجتماعی در سراسرکشور رشد یافته و بطور روزمره شاهد دهها خیزش اجتماعی از این نوع هستیم. این اعتراضات اجتماعی روز بروز حالت سازمان یافته و گسترده و سراسری پیدا میکنند، و وقتی بخواسته های خود نمیرسند اعتراض و اعتصاب را تارسیدن به خواستها ادامه میدهند.
رژیم ولایت فقیه که نه میتواند و نه میخواهد از چپاولگری و غارت دسترنج محرومان و تجاوز به ثروت ملی دست بردارد، روز بروز بر شدت این ظلم و ستم میافزاید و به سرکوب این حرکتهای اجتماعی و دستگیری نمایندگان، و سازمان دهندگان و فعالین این جنبشها رو آورده و زندانها را از آنها پر میکند. به گزارش کارگزاران رژیم هم اکنون بیش از هزار معلم و فعال فرهنگی در زندان هستند و البته ابعاد واقعیت بمراتب بیش از اینها است.
نمایندگان تشکلهای کارگری و برگزار کنندگان اعتراضات و اعتصابات نیز مورد دستگیری زندان و شکنجه قرار گرفتهاند عده ای از آنان که برای بزرگداشت اول ماه می روز جهانی کارگر فراخوان به برگزاری تظاهرات و تجمعات داده بودند اکنون در زندان بسرمیبرند. جعفر عظیم زاده یکی از آنهاست که به خاطر سازمان دادن اتحادیه آزاد کارگران و فراخوان به تجمعات اول ماه می در زندان بسر میبرد. او که متهم به اقدام علیه امنیت نظام شده و به شش سال زندان محکوم گردیده است در زندان دست به اعتصاب غذا زده و متجاوز از بیست روز از اعتصاب غذای او میگذرد. اتحادیه آزاد کارگران در اطلاعیه ای وضعیت جسمی او را وخیم اعلام کردهاست.
با اینحال فشارها و سرکوب رژیم بر روی این جنبشهای اجتماعی نه تنها مانع این حرکات نشده بلکه بر مقاومت و پایداری آنها افزوده است. این خیزشهای اجتماعی راه موفقیت خود در برابر سرکوب رژیم را در سازمان دهی و سراسری شدن و هرچه گسترده تر کردن سازمان فعالیت خود یافتهاند، بطوریکه امروزه اعتراضات معلمین هم سراسری شده و در همه استانها و شهرستانها گسترش یافته است و هم برای سالیان است که تداوم یافته است.
جنبش کارگری نیز از تشکلهای محلی، کارخانه ای و منطقه ای شروع شده و به اتحادیههای کارگری در سراسر کشور گسترش یافته است و ما شاهد اعتراضات، اعتصابات و تحصن کارگران در سراسر کشور هستیم که روز بروز هم توسعه مییابد و ریشه دار میشود.
اوجگیری خیزشهای اجتماعی منجر به وحشت رژیم و هراس ازخشم مردم شده است زیرا به خوبی میداند که وقتی جنبشهای اجتماعی پابگیرد، سراسری شود و استمرار بیابد و در برابر سرکوب رژیم و زندان و شکنجه مقاومت و پایداری کند، راه به انفجار اجتماعی خواهد برد. این واقعیت در شرایط کنونی که رژیم جام زهر خورده و آثار این زهر در تمام ارکان رژیم از بالا تا پایین جاری است اوجگیری بیشتری هم خواهد یافت، به ویژه آنکه جنبشهای اجتماعی به مرحله ای از رشد رسیده که تا رسیدن به خواست هایشان به مبارزه ادامه میدهند و مقاومت و پایداری میکنند و بهایش را میپردازند. در برابر رژیمی که نه میخواهد و نه میتواند حقوق زحمتکشان و محرومین را بپردازد چه راهی غیر از سرنگونی و رهایی مردم وجود دارد.