۱۴۰۱ آذر ۴, جمعه

نامه اتحاد زندانیان سیاسی ایران به عفو بین الملل در مورد گزارش اسناد به خون آغشته 


خانم دیانا الطحاوی معاونت محترم بخش خاورمیانه و آفریقای شمالی عفو بین الملل :این نامه ازطرف کسانی‌ نوشته شده که درتمام مدت صدارت میرحسین موسوی درزندانهای خمینی بوده‌اند 

ما جنایات میرحسین موسوی و دولت تحت امر او را در جائی نخوانده ایم و از کسی‌ نشنیده ایم ما در تاریکترین و سیاه‌ترین تاریخ میهنمان آن ددمنشی‌ها ، شقاوت‌ها و وحشی گری‌ها را با گوشت و پوست و استخوان و خونمان تجربه کرده ایم .

ما با همه رنج هایی که کشیده ایم و با همه نامردمی هایی که در این ۳۲ سال در حق آن قربانیان شده و ما شا هدش بوداه‌یم گزارش سند آغشته بخون را اولین واکنش جهانی از آن واقعه میدانیم که بیشترین عناصر حقیقت را در خود جای داده است بنا بر این بر خودمان لازم می بینیم از تلاش بی طرفانه و مسئولانه شما و همه همکارانتان قدردانی کنیم و امیدوار باشیم که این گزارش مقدمه گزارش جامعی قرار بگیرد که رژیم ایران با تمام قوا در صدد جلوگیری از آن است.

اما اجازه بدهید قبل از پرداختن به آن ابتدا به یک اشکال اساسی‌ که بطور جد در این گزارش وجود دارد بپردازیم.

خانم دیانا انتقاد ما به بعضی‌ از منابعی است که شما در این گزارش از آنها استفاده کرده‌اید و به همین خاطر مرتکب اشتباه فاحش شده اید و به اطلاعات نادرست مشروعیت داده‌اید. به عنوان مثال در صفحه ۳۰ به فهرست‌های متعددی اشاره کرده‌اید که ایرج مصداقی آنها را گردآوری کرده است .این دروغ بی‌ شرمانه‌ای است که این فرد در محافل گوناگون پخش می‌کند.

لیست اسامی زندانیان اعدام شده در زندان اوین را زندانی شجاعی به نام «مهندس مهرداد کاووسی» که عضو این اتحاد است با پذیرش ریسک اعدام از زندان خارج کرده است نه این فرد شیاد که به اعتراف خودش در ساختن زندان همکار و مورد اعتماد لاجوردی بوده، این فرد همچنین درزمانی‌ که با سازمان مجاهدین همکاری میکرده از اعتماد این سازمان سوء استفاده کرده و باز به اعتراف خودش از مدارک کپی میگرفته و بعد‌ها همه این اسناد را به نام خودش چاپ کرده است به همین خاطر بیش از ۱۴۰۰ زندانی سیاسی از همه نقاط جهان در بیانیه‌ای اعلام کرده ا‌ند که او مزدور و همکار رژیم جمهوری اسلامی ایران است.

بعضی‌ از این افراد از داخل زندان‌های رژیم این بیانیه را امضاء کرده‌اند که مورد غضب رژیم قرار گرفته و در حال حاضر معلوم نیست چه سرنوشتی پیدا کرده ا‌ند . نام این فرد که در چند جای این گزارش آورده شده لکه‌های سیاهی است که اسناد آغشته به خون را مخدوش کرده است. در لینک زیر میتوانید این بیانیه و اسامی حقیقی‌ امضا کنندگان را ببینید (۱) درعوض پرداختن به نقش میرحسین موسوی و تاکید بر پاسخ گویی او نقطه قوت و فراز اصلی‌ وارزشمند این گزارش است.

بر خلاف بعضی‌ مزدوران مثل مصداقی و بعضی‌ ساده اندیشان مثل “مهین روستا” ما معتقد هستیم که دقیقا باید یقه این فرد را گرفت و از او توضیح خواست چون همه جنایتکارانی که در آن واقعه هولناک دخیل بوده‌اند مثل «رئیسی، پورمحمدی، رازینی، مقیسه» و بقیه دست اندرکاران در محاصره افکار عمومی قرار دارند و هیچ کدام از آنها نه تنها از این محاصره فرار نمیکنند بلکه از اعمال خود دفاع هم میکنند، تنها کسی‌ که مدتی‌ است تلاش می‌کند از این محاصره فرار کند همین آقای موسوی است به اعتقاد ما اگر او از توصیف چگونگی‌ این قتل عام تا مقطعی بی‌ اطلاع بوده است از توضیح چرایی این جنایت از همان اول مطلع بوده است .

برای روشن شدن افکار عمومی لازم می دانیم شمه‌ای از وضعیت سیاسی و موقعیت ممتازی که میر حسین موسوی در “دهه خون آلود شصت ” از آن برخوردار بود را بیان کنیم تا همگان بفهمند او چه مهره کلیدی و چه نقش بر جسته‌ای در بوجود آوردن آن فضای وحشت آفرین داشته و چرا از آن “ایام سیاه “به عنوان دوران طلائی یاد می‌کند و برای آن دوران دلتنگی‌ می‌کند.

میرحسین موسوی بعد از خمینی و خامنه‌ای سومین مرد قدرتمند نظام جمهوری اسلامی بوده است .درطی ۸ سال نخست وزیری اش سوگلی خاص خمینی بود و از حمایت ویژه او نیز برخوردار بوده است .

او از حمایت اکثریت مجلس، حزب جمهوری اسلامی، حمایت کامل سپاه پاسدران، جامعه روحانیون مبارز، و مجاهدین انقلاب اسلامی برخوردار بوده است و این در آن زمان یعنی‌ کل نظام .در طول ۸ سال ریاست جمهوری خامنه‌ای ؛ میرحسین موسوی مثل بختک بر او تحمیل شده بود و هر چه تلاش میکرد از این بختک نجات پیدا کند همه راهها به رویش بسته میشد. گزارش مفصلی از ناکارآمدی او به مجلس نوشت که باعث درگیری این دو در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی شد.

در دور دوم ریاست جمهوری خامنه‌ای ، وی تلاش فوق العاده‌ای کرد که از شر این نخست وزیر ناهمخوان خلاص شود اما موفق نشد چون همه نهاد‌های ذکر شده به خمینی فشار آوردند و از موسوی حمایت کردند.

یک نمونه از این حمایت‌ها را به عنوان مثال می‌آوریم ؛ محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران در نامه‌ای به خمینی چنین نوشت: چون موسوی به موقعیت و منزلت خاصی‌ در ذهنیت جمعی‌ رزمندگان دست یافته چنانچه از نخست وزیری کنار نهاده شود به پیشروی و موقعیت ما در دفاع مقدس آسیب می‌رساند (از خاطرات علی‌ اکبر ناطق نوری) با این فشار‌ها خمینی طی‌ نامه‌ای نمایندگان دست نشانده خود را در مجلس موظف کرد از موسوی حمایت کنند.

شاید یک نامه دو خطی‌ خامنه‌ای به خمینی عمق اختلاف و نفرت خامنه‌ای از موسوی را بهتر نشان دهد.

خامنه ا‌ی بعد از این که همه درها را برای کنار گذاشتن موسوی به روی خود بسته دید در این نامه چنین نوشت: اگر حضرتعالی تشخیص می‌دهید که باید مهندس موسوی را معرفی کنم حکم کنید، شما رهبر هستید. شما روز قیامت جواب دارید، ولی من جواب ندارم کسی را که مصلحت نمی‌دانم نخست وزیر کنم مگر این که حکم ولی فقیه بالای سر او باشد. آقایان ناطق نوری، مهدوی کنی، جنتی و یزدی به محل دفتر ریاست جمهوری رفته و به خامنه‌ای اعلام می‌کنند که نظریه حضرت امام در واقع «حکم» است و فقط لفظ حکم را ندارد.

با توجه به موارد یاد شده به مثابه مشتی از خروار می‌توان به دو نتیجه گیری مهم رسید: اول اینکه دعوای میر حسین موسوی با خامنه ای بر سر منافع مردم نبوده بلکه یک تسویه حساب و انتقام گیری شخصی از طرف خامنه ای و یک عقب نشینی و سکوت آگاهانه از طرف میرحسین موسوی بوده است زیرا در شرایطی که مردم خشمگین از حکومت با آمادگی کامل و با شعار مرگ بر دیکتاتور در کف خیابان عزم بر چیدن دستگاه اختناق را کرده بودند این آقای موسوی بود که با انفعال خود صحنه را بسود خامنه ای چرخاند چرا که بخوبی دریافت که این سیل خود او را بدلیل گذشته ناپاکش هدف قرار خواهد داد .

قابل توجه است بدانید «اردشیر امیر ارجمند» مشاور ارشد موسوی که علیه عفو بین‌المللی بیانیه امضاء کرده در همان سال ۱۳۸۸ با ماموریت برچیدن تظاهرات ایرانیان خارج ازکشور از طرف رژیم به آمریکا فرستاده شد و با تشکیل یک شورای دروغین تقریبا کلیه جنب و جوش خارج کشور را به سکوت کشانید .نامبرده از آن تاریخ تا امضای این بیانیه هیچ فعالیت چشمگیری علیه رژیم نداشته است.

اما نتیجه مهمی که از موقعیت استثنایی میرحسین موسوی در دهه شصت می توان گرفت این است که با نفوذ گسترده ای که نامبرده در همه دستگاه های دولتی و حکومتی داشته است با اطمینان می‌توان گفت که او از همه آنچه در کشور می گذشته هم اطلاع داشته و هم اعتقاد .

اگر به دو اظهار نظر او و وزیر امور خارجه اش علی اکبر ولایتی در همان بحبوحه قتل عام شصت و هفت توجه کنید خواهید فهمید که دستگاه دولتی که او سرپرستی می کرد تا چه اندازه با قتل عام هزاران زندانی بیگناه همراه و هم دل بوده است.

“میرحسین موسوی:” یکی از احکام جمهوری اسلامی و اسلام این است که هر کس در برابر این نظام عادل اسلامی بایستد باید کشته شود و زخمی آنان باید زخمی تر شوند تا بمیرند این احکام اسلام است که از اول بوده ‌تا پایان هم خواهد بود” میرحسین موسوی کیهان ۲۹شهریور ۱۳۶۰

آیا ذره‌ای شرافت انسانی در این بیانات می بینید؟

علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه در زمان قتل عام شهریور ۶۷: «کسانی که اقدام به مبارزه مسلحانه می‌کنند باید کشته شوند و این قانون است زندانیانی که در این ماهها ی اخیر اعدام شده اند مجاهدین خلق بوده‌اند که سعی داشتند به داخل ایران پیشروی کنند سایر اعدام شدگان نیز به قتل شخصیت ها اعتراف کرده بودند»

میبیند که از دم تیغ گذراندن همه مخالفان یک باور عمومی در همه دست اندرکاران این حکومت بوده و هست. توجه شما را به این نکته نیز جلب میکنیم که در لیست وزرای احتمالی میرحسین موسوی در سال ۱۳۸۸ برای احراز پست وزیر دادگستری نام دو تن از دست اندرکاران قتل عام ۶۷ ثبت شده است :«رازینی و شوشتری»

با این همه ادله روشن ما معتقدیم کسانی که به شما انتقاد کرده اند که چرا از میرحسین موسوی نام برده‌اید خود جنایتکارانی هستند که لباس فعال مدنی پوشیده اند. جنایتکارند چون حقیقت را میدانند اما آن را می پوشاند و انکار می‌کنند بعضی از این افراد مثل سروش دباغ، اردشیرامیرارجمند، علیرضا بهشتی، قربان بهرادیان نژاد و محسن کدیور( آخوند کذابی که در انظار جهانی رسوا شده ) خود از آمران جنایت در دهه شصت هستند.

بعضی عضو فعال گروههای فشار علیه دانشجویان بوده‌اند مثل «علی افشاری» که وجود اصلاح طلبان حکومتی در این جمع جنایتکاران را منکر می‌شود. بعضی دیگر مثل «مهدی فتاپور، ملیحه محمدی و حبیب الله پیمان» از حمایت کنندگان موثر از تمامی جنایات رژیم در دهه شصت بوده‌اند.

اطلاعیه ها و بیانیه هایی که اینها در حمایت و تشویق و تبریک به رژیم بخاطر کشتار مخالفان صادر می‌کردند هرگز از حافظه جمعی مردم ایران پاک نخواهد شد. رذیلانه ترین قسمت بیانیه این جنایتکاران آنجاست که از «امنستی» می خواهند که برای اثبات مطلع بودن میرحسین موسوی سند ارائه کند! در حالیکه همگی این دلالان بی شرافت شنیده اند که میر حسین موسوی در همان مصاحبه ۱۳۹۸به صراحت گفت: من حقایقی را میدانم که نمیتوانم آنها را بیان کنم و اضافه کرد که وظیفه من حفظ نظام بود که این وظیفه را انجام داده‌ام .

این ۶۰ نفر در نهایت ناجوانمردی از کسی‌ دفاع میکنند که نه تنها نقش خودش را انکار می‌کند بلکه تلاش می‌کند خمینی را هم بی‌ تقصیر نشان دهد. این جمله معروف خمینی را که گفته بود (کسانى که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشارى کرده و مى‏کنند محارب و محکوم به اعدام میباشند) در حافظه تاریخی‌ مردم ایران نقش بسته است میرحسین موسوی تنها کسی‌ است که منکر آن است و معتقد است خمینی دستور اعدام نداده است.

در همان مصاحبه ۹۸ میرحسین موسوی با موضعگیری غیر قابل باوری با بیان اینکه آیت‌الله خمینی دستوری برای اعدامهای گروهی نداده او را به عنوان صادرکننده دستور قتل زندانیان سیاسی از تیررس نقد تاریخ خارج می‌کند و می‌گوید: «بنده می‌خوام بگویم حکم امام تنها بهانه بود برای برخی از این آقایان».

اما راجع به کسانی که به مثابه دایه مهربانتر از مادر نگران تشتت در خانواده دادخواهان قتل عام ۶۷هستند ‌از شدت این نگرانی به دامان جنایتکاران غلتیده اند باید بگوییم که اولا «خانواده قتل عام شدگان ۶۷ کسانی هستند که به آرمان آن شهداء وفادار هستند» کسانی همچون ملیحه محمدی ;ایرج مصداقی و منیره برادران هیچ نسبتی با آن جان باختگان ندارند آنها در این سال‌ها برخلاف آرمان آن شهداء حرکت کرده و بیشتر به قاتلین آنها کمک کرده‌اند.

چرا میرحسین موسوی را باید پاسخگو کرد ؟

خانم الطحاوی شما در صفحه ۱۱۱ سند آغشته بخون اشاره کرده‌اید که محمد جعفر محلاتی نماینده دائم ایران در مقر سازمان ملل در نیویورک در ۲۹نوامبر ۱۹۸۸ (آذر ۱۳۶۷)در جریان دیدار خود با نماینده ویژه سازمان ملل در خصوص کشتار زندانیان در مرداد و شهریور ۱۳۶۷وقوع اعدام های گسترده را تکذیب کرد و اعدام شدگان را کشته شدگان در جریان منازعه نظامی دانست.

خانم دیانا این فرد که در آن سالهای خونین وظیفه پنهان کاری و لا‌پوشانی آن جنایت بزرگ و گول زدن افکار عمومی و سازمانهای حقوق بشری را بعهده داشته اکنون با لابی گری بعضی از جنایتکاران امضاءکننده بیانیه علیه شما مثل سروش دباغ به استخدام “دانشگاه ابرلین در ایالت اوهایو آمریکا” درآمده است که مورد اعتراض قشر وسیعی از ایرانیان قرار گرفته است .او در دانشگاه ابرلین به استاد صلح معروف شده است.

چنین به نظر میرسد که امضاءکنندگان این بیانیه قصد دارند با پاک کردن سابقه جنایات میرحسین موسوی او را هم کاندید “جایزه صلح نوبل” کنند و دوباره او را در صحنه سیاسی ایران فعال کنند.

این را میتوان از اتهام ابلهانه‌ای که یکی‌ از این افراد به نام علی‌ افشاری در مصاحبه با تلویزیون ایران اینترنشنال علیه خانم “رها بحرینی” و “سازمان امنستی” به کار برد فهمید. او در این مناظره خطاب به خانم بحرینی گفت :امنستی با زیر سوال بردن میرحسین موسوی قصد آلترناتیو سوزی دارد. او به احمقانه‌ترین شکل قصد دوستان خود را لو داد اما اینکه امنستی به آلترناتیو یک کشور چه کاری میتواند داشته باشد فقط در مغز افرادی چون افشاری فرمول بندی میشود .

اتحاد زندانیان سیاسی ایران که بزرگترین تشکل زندانیان دهه شصت و جان بدر بردگان قتل عام ۶۷ است از زحمات شما قدردانی می‌کند . همچنین حمایت خودمان را از عملکرد خانم “رها بحرینی” در بازنشر این گزارش اعلام می‌کنیم و از ایشان میخواهیم تا روز به دادگاه کشاندن همه قاتلان و حمایت کنندگان آنها هر سال در سالگرد قتل عام ۶۷ گزارش سند آغشته بخون را از راههای ممکن بازنشر دهند تا هیچ جنایتکاری نتواند از جوابگویی اعمال خود شانه خالی‌ کند و تا همه کسانی‌ که با القاب گوناگون و به شیوه‌های مختلف از قاتلین فرزندان ایران دفاع میکنند شرمگین ملت ایران باقی‌ بمانند.

ما زنان و مردانی هستیم که زخم‌های خون چکان در بدن و داغ‌های شعله ور در دل داریم و با خود عهد بسته ایم تا با آخرین ضربان قلبمان مظلومیت کبوتر‌های خونین بال تابستان سرخ آسمان۶۷ را در راهرو زمان فریاد بزنیم.