فرار مغزها از ایران...
وقتی وقاحت حد میشکند، شعورواخلاق عقبنشینی میکنند وآگاهی وتجربه بخدمت شار لاتانی وخزففروشی درمیآیند.چنین است روند مرگ اخلاق ومیدانداریِ ابتذال و دنائت.
مصداق چنین وضعیتی را مردم ایران بیش از چهار دهه است در تبلیغات روزانهٔ نظام ملایان و ادبیات کارگزارانش دیده و تجربه نمودهاند. از آخرین ورژن [نسخه] به بازار عرضه شدهٔ چنین وقاحتی، باید از ادعای وزیر خارجه کابینهٔ تحتامر خامنهای نام برد.
در حالی که مرکز آمار ایران گزارش میدهد که سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰هزار فرار مغزها از ایران آخوندزده صورت میگیرد؛ و در حالی که همین یک ماه پیش رسانههای حکومتی از صف میلیونی ایرانیان برای خروج از ایران گزارش دادند، حسین امیر عبداللهیان وزیر خارجه تحتامر خامنهای روز ۳۰آبان ۱۴۰۰ در نشست مدیران شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور اعلام کرد:
«سامانهای در وزارتخارجه راهاندازی شده است که در چند روز آینده ایرانیان خارج از کشور با مراجعه به آن میتوانند اطمینان حاصل کنند که مشکلی برای ورود و برگشت ندارند»!
بهقول ظریفی دو چیز حد و پایان ندارند: بیکرانگیِ جهان و هستی و وقاحت آخوندهای حکومتی و کارگزاران نظامشان.
نخستین معنای این حرف وزیر خارجهٔ آخوندها، توهین به شعور و حافظهٔ عمومی مردم ایران و حتی جهان است. مردمی که از این رژیم در این ۴۳سال جز آدمربایی ایرانی و غیرایرانی، ترور ایرانی و غیرایرانی، زندانی کردن ایرانی و غیرایرانی، راهزنی و دزدی سر چهارراههای دنیا و گروگانگیری برای معامله و کسب درآمد ندیدهاند.
برای آنکه معلوم شود همین ادعای میانتهی و لقلق زبان تبلیغاتی، هیچ پشتوانهیی ندارد، تضمین این «سامانه» را اینطور معرفی میکند:
«بحث ایرانیان دوتابعیتی باید در سطح قانونگذاری در مجلس به آن پرداخته شود»!
این یعنی گواهی دم روباه به سوگند خودش! کی باید این قانون را بنویسد و تصویب کند؟ مجلس حزباللهیِ گماشته و تحتامر خامنهای!
سوتیِ اول جنابش وقتی بیشتر برملا میشود که اصلاً خودش بهعنوان وزیر خارجه، در امور امنیتی و اطلاعاتی هیچکاره است. چرا که وزارت اطلاعات و سازمان حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران خامنهای تصمیم میگیرند که کی از ایران برود و کی بیاید.
سوتیِ دوم یار غار قاسم سلیمانی این است که او وزارت را از وزیری تحویل گرفته است که در اسفند ۱۳۹۹ آشکارا گفت ۴۰سال است که وزارتخارجه کار امنیتی میکند!
همهٔ فعالان سیاسی و اجتماعی ایرانی میدانند که وزارت اطلاعات و سازمان حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران که زیرنظر مستقیم خامنهای فعالیت دارد و به خود او گزارش میدهند، سالهاست که میداندار بازداشت ایرانیهای دوتابعیتی و حتی شهروندان خارجی و گروگانگیر آنها میباشد.
ماهی نیست که رسانههای فارسی و غیرفارسی از بازداشت و زندانی شدن ایرانیهای دوتابعیتی توسط وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه گزارش نکرده باشند. در آخرین نمونه، روزنامه دولتی آلمان روز ۱۶آبان ۱۳۹۹ گزارش داد که چهار شهروند آلمانی در بازداشت حکومت ایران به سر میبرند.
فعالان سیاسی و اجتماعی و مردم ایران بهخوبی یاد دارند که پس از رئیسجمهور شدن محمد خاتمی، دو سه نویسنده و شاعر به ایران آخوندزده برگشتند که لدالورود، وزارت اطلاعات از طریق سعید امامی در پروژهٔ قتلهای زنجیرهیی سرشان را زیر آب کرد. پروندهیی که هنوز باز است و هر دو جناح حکومتی جرأت نمیکنند به آن نزدیک شوند؛ چرا که آخرین برگ تحقیق دربارهٔ هر کدام از آن قتلهای زنجیرهیی، در بیت خامنهای یافت خواهد شد. همین خامنهای که حتی در تجمع هزاران نفرهٔ مردم اصفهان در کف رود خشکانده شدهٔ زایندهرود، سوژهٔ هو شدن گسترده از جانب مردم شد و کاربران فارسیزبان، با هو شدن چائوشسکو در روزهای پایانیِ حکومتش قیاس کردند.
از ملیجک خامنهای با عنوان بیمسمای وزیر خارجه باید پرسید ایرانیان خارج کشور که بهخاطر حق آزادی و حفاظت از کرامت انسانی و حقوق بشرشان مهاجرت کردهاند، برای دریافت چه دسته گلی به ایران آخوندزده و اشغالشده برگردند؟ برای بیکار شدن؟ برای فقیر شدن؟ برای تنفروشی و اندامفروشی؟ برای خشکاندن رودها و بیآبی کشیدن؟ برای سیل و ویرانی؟ برای ترکتحصیل هزار هزار؟ برای سپردن بچههای معصومشان به بازار کار و استثمار و زبالهگردی؟ برای هر روز و هر هفته توی خیابانها داد زدن که لقمهٔ نان و پول تاراج شدهشان را مطالبه کنند؟ برای دویدن دنبال حقوق معوقهٔ ۸ماه و یک سالهشان؟ برای کپرنشینی و حاشیهنشینی و زاغهنشینی؟ برای تندادن به خط فقر ۱۲میلیون تومانی؟ برای خراب کردن آلونک بر سر مادران بیپناهشان؟ برای رفتن به انتهای جادهٔ زندگی در ایران یعنی زندان؟ برای سانسور کتابها و قلمشان؟ برای رسیدن تیراژ کتاب به ۳۰۰تا و ۵۰۰تا؟ برای... و برای... و برای چی؟
به ملیجک خامنهای باید یادآور شد تو که نوچهٔ دستآموز قاسم سلیمانی هستی، اما سالها قبل از نوکیسهگیِ کابینهٔ جلادان ۶۷، در سوم خرداد ۱۳۷۶ که خیلیها برای سر کار آمدن محمد خاتمی ـ که همین وعدهها را میداد ـ سر و دست میشکستند، مسؤل شورای ملی مقاومت ایران تأکید مؤکد کرد که «افعیِ ولایت هرگز کبوتر نخواهد زایید». بسیاری در جهان و ایران باید لااقل ۸سال تجربه میکردند تا درایت و هوشیاری وی را در شناخت ماهیت نظام ضدتاریخیِ ولایت فقیه درک کنند و بهعینه ببینند که کبوتر که سهل است، از پس آن سامری، باند جانی و تروریسم افسارگسیختهتر از آب درآمد.
به ملیجک تحتامر خامنهای باید یادآور شد که فعالان شریف و آگاهان به بنیادهای مسائل مبرم بین مردم ایران و حاکمیت آخوندها، در دی ۱۳۹۶ همهچیز را با شعار استراتژیک «اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا» تعیینتکلیف کردهاند.
بدین سبب است که هنوز مسائلی بنیادین باید بین مردم ایران و حاکمیت ولایت فقیه حل و فصل نهایی شود. ایرانیان آزاده در خارج کشور که بهخاطر این مرزبندی، عمر گرانمایه را صرف تعیینتکلیف نهاییِ نظام ملایان و بیرون کردنشان از خاک ایران کردهاند، لوح سودای بازگشت را هم به همین تعیینتکلیف الصاق نمودهاند.
بهتر است وزیر خارجه تحتامر خامنهای، پنجرهٔ بازگشت ایرانیان اصیل به سرزمین اشغالشدهٔ آخوندها را گل بگیرد و بهجای آن، سری به رسانههای حکومتی در هفتههای اخیر بزند تا عبارت «صف میلیونی ایرانیان برای خروج از ایران» را هضم کند!