«بشکن/ طلسم حادثه را/ بشکن... بسپار گام خویش به ره/ بسپار.
تکرار کن حماسۀ خود/ تکرار... سهرابمُرده راست، غمی سنگین/
امّا/ غمی که افکند از پا نیست/ برخیز و/ رخش سرکش خود زین کن/
امّید نوشدارویِ تو از کیست؟»
جشنهای کهن، مشتاقان آزادی و بهروزی ایران زمین را با گذشته های بسیار دور سرزمین آبایی شان پیوند می دهد و این امید را در دلها زنده می کند که این ملت تناور و رویین تن، همواره در سراسر تاریخ هزاران ساله اش، از زیر سهمگین ترین رنج و آزار و داغ و درد و کشتارها و بیخانمانیها، بی آن که کمر خم کند، گذرکرده و چون رودی همواره خروشان و تیزتاز از هر گذرگاه پرخوف و خطر گذشته و بر پیکرش اگرچه بسا زخم تیر و تازیانه و خنجرهاست امّا، همچنان، تیزگام و سخت سر و استوار، به پیش می تازد.
جشنهای کهن ایرانی، در هر سال، یاد آرش ها، سیاوش ها و رستم ها را، همگام با خاطره های سهمگین یورشهای اسکندر و حَجّاج ها و غُزها و مغولها را در دل و جان مشتاقان آزادی و آبادی میهن اهورایی، زنده می کند و این امیدِ داغ را در دلها می پرورد که سرزمینی که کشتارهای تیمورها را از سرگذراند و از پای و پویه نماند، از ایلغار تازۀ میراثداران ضحّاک و حجّاج و تیمور و... درهم نخواهد شکست و این بار نیز روسیاهی را نصیب داعیه دارانی خواهد کرد که دین را دستمایۀ فریب و غارتگری و کشتار مردم کرده اند.
خمینی از ابتدای حاکمیّت ظلمت خیزش دشمنی اهریمنی اش را با ایران و ایرانی آشکارکرد و به نابودی این سرزمین اهورایی و مردمش که برای بر اَریکۀ قدرت نشاندن او فرش خون گسترده بودند، کمر بست. در همان ماههای اوّل حاکمیّت غاصبانه اش بیگانه بودن و دشمنیَش را با ایران و ایرانی نشان داد و اعلام کرد: «این حرفها، که ما ایرانی هستیم و برای ایران چه باید بکنیم، یک امر بی اساس است. اینها نقشه هایی است که استعمارگران کشیده اند. اینهایی که میگویند ملیت، بروند گم شوند» (۱۴ اسفند ۵۷). «ملّی گرایی اساس بدبختی ماست» (کنگرۀ آزادی قدس، ۱۸ مرداد۵۹).
«نگویید که لغت عربی از ما نیست... تا خیابانهای ما اسامی فارسی آنها تغییر نکند، نمی توانیم بگوییم که مستقل هستیم» (سخنان خمینی با جمعی از دانشگاهیان، ۲۴ آذر ۵۸).
خمینی و میراثداران سفّاکش و در رأس آنها، خامنه ای، در این چنددهۀ حکومت ننگینشان بر سرزمین اهورایی ایران، با هر آنچه که نشانی و رنگی از ایران و ایرانی داشت، ضحّاک وار در آویختند و کمر به نابودیش بستند. اکنون از ایران زمین کهن و آن خرّم بهاران چه ماند جز خاک سوخته و خاکسترنشینانی تشنه و بی تن پوش و یا آواره در سرزمینهای دیگر؟
جشنهای کهن ایران زمین هریک مژده رسانِ پیامِ مرگ و نابودی این ضحّاک زادگان تاریخ ایران است. برگزاری هر چه پرشکوه تر این جشنهای کهن آبایی تیر آرشی است به قلب سیاه و سنگی این خفّاشان تاریکی پرورده و خون آشامِ عاری از مهر و روشنیِ اهورایی. از این روست که اینان از کهن ترین دوران تا اکنون، همواره با شمشیر آخته بر مردمان پرشور و همبسته یی می تازند که مانند نیاکانشان این جشنها و آیینهای میراثی کهن، روح همگامی و اتّحاد را دربرابر دشمنان ایران و ایرانی، در دل و جانشان می پرورد.
«چهارشنبه سوری» مانند جشن نوروز، یک جشن ملی است که در آن همۀ ایرانیان، فارغ از هر رنگ و اندیشه و اعتقاد، دست در دست هم، در بزم و شور و نشاطی همه گیر و مشترک مانند نیاکانشان در دورترین زمانهای تاریخ، سر به هم داده و یکدل، «شور یکپارچگی» را در هر شهر و روستا و هر محلّه و میدان برپا می کنند. از این روست که دشمنان ایران و ایرانی، که دوام خود را در پراکندگی و دلمردگی آحاد مردم می بینند، با جشن چهارشنبه سوری و جشنهای ملیِ همگون آن، دشمنی می ورزند و می کوشند به هر ترفند و وسیله یی، آن را کمرنگ و بی رونق و بی اثر سازند و در برابر این کانون شعله خیزِ اتّحاد و یکپارچگیِ ملی، سدّ و راهبند و مانع برپا سازند.
***
در خیزشهای سراسری مردم به پاخاسته در سال ۱۳۸۸، آتش چهارشنبه سوری نیز انگیزه بخشِ قیامی پرشور در برابر سفّاکان حاکم شد که حکومتشان جز ویرانی و نابودی رَهاوردی برای مردم و این زاد و بومِ اهورایی نداشت. آتشفشان خشم مردم در این شب، لرزۀ مرگ بر اندام بیم خوردۀ خامنه ای و سرکردگان نظام اهریمنی او افکند.
ترس و وحشت از گسترگی قیام در این شب بود که خامنه ای را واداشت که علیه برپایی جشنِ آتشِ ظلمت سوزِ چهارشنبه سوریِ مردم به پاخاسته فتوا صادرکند و با برپایی آن به مخالفت برخیزد و اعلام کند: «چهارشنبه سوری هیچ مبنای شرعی ندارد، مستلزم ضرر و فساد زیادی است که مناسب است از آنها اجتناب شود» (۲۳ اسفند۱۳۸۸).
آخوندهای حکومتی، نیز در این دشمنی با او همنواشدند. ازجمله آخوند مکارم شیرازی، که این جشن ملی را «خلاف شرع و عقل» شمرد و در پاسخ یه استفتای خبرگزاری رژیم (ایرنا) در روز ۲۳ اسفند۸۸ اعلام کرد: «مراسم چهارشنبه سوری یک امر خرافی و بی اساس است و مسلمانان با تقوا و فهمیده از آن اجتناب می ورزند».
امّا مردم به جان آمدۀ ایران زمین، به رغم فتواها و تبلیغات هشداردهندۀ سراسری و تیغهای آخته رجّاله های نیروی انتظامی و سپاه و بسیج آدمی خوار، همگام و آتشین، این سنّت ملی شورآفرین را با شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه ـ زنده باد آزادی»، با شکوه هرچه تمام تر برپاداشتند و عرصه را بر پاسداران ظلمت و تباهی ایران آن چنان تنگ کردند که آنها از این که از این آوارِ وحشت خیز، این بار نیز، جان به دربردند، آشکارا، به شادی پرداختند. ازجمله روزنامه سپاه پاسداران ـ «جوان» ـ در روز ۲۶ اسفند۸۸ نوشت: «برخی سایتهای مخالف نظامِ مستقر در خارج کشور، که از چند هفته قبل به دنبال تبدیل این شب به شورش آتشین عمومی بودند ...طی هفته های اخیر چهارشنبه آخر سال را شب پایان عمر نظام تلقّی کرده بودند، امّا رؤیای توهّم آلود آنها به حقیقت نپیوست».
امسال نیز خامنه ای و سرکردگان بیم خورده و هراسناک نظامش، گرفتار در چنبرۀ بحرانهای چاره ناپذیر داخلی، بین المللی و منطقه یی، به ویژه خیزشهای سراسریِ بنیان کن و «برانداز»، در آستانۀ برگزاری جشن آتشین و ظلمت سوز ملی «چهارشنبه سوری»، از بیم گرگرفتنِ آتش چهارشنبه سوری و راه بُردنش به قیامی بنیان سوز، تا توانستند در راه برپایی این جشن پرشور همگانی و کهن آبایی، سدّ و راهبند برپاکردند و مردم را از شرکت در این خیزش ملی سراسری بیم دادند.
امّا جشن ملی «چهارشنبه سوری» امسال در اوج خیزشهای سراسری می کند؛ خیزشهایی که سر بازایستادن ندارد.
امسال در «جشن آتش برای روشنایی و آزادی در ظلمت استبداد آخوندی»، «پرچمهای برافراشتۀ کاوه های آهنگر و آتش افروز در هزار اشرف به اهتزار در می آید» و «هر کوچه سنگری، هر خانه قلعه یی، و هر خیابان و هر کوی و برزن، میدانی برای کارزار آزادی است؛ در جشن ملی چهارشنبه سوری، جوانان انقلابی و کانونهای شورشی، قیامی دیگر علیه دیکتاتوری آخوندی برپا می کنند»؛ قیامی که «تا سرنگونی فاشیسم دینی با شعارهای "مرگ بر اصل ولایت فقیه" به پیش می تازد» (از فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور ـ ۲اسفند۱۳۹۶).
این فراخوان برّنده و قاطع در اوج آمادگی برپادارندگانِ رزم شعله ور آزادی، رعشۀ مرگ بر پیکر فرسوده و وحشت زدۀ نیروهای سرکوبگر خامنه ای مفلوک افکنده است.
در مقابله با جوانان قیام آفرین جشن ملی «آتش جواب آتش»، سرکردۀ نیروی انتظامی تهران در روز ۱۷اسفند۹۶، از محاصرۀ هر محله و میدان و کوی و برزن و خیابان در تهران خبرد اد و گفت: «ما برای چهارشنبه پایان سال برنامه ریزی بسیار مفصّلی رو کردیم. از ساعت ۲ بعد از ظهر روز سه شنبه هفته آینده [۲۲اسفند] پلیس به صورت آماده باش صددرصد در تمام نقاط، در تمام خیابانها، کوی، برزن و تفرّج گاهها و پارکها و خیابانهای مختلف شهر، انشاالله، حضور خواهد داشت. کسانی که بخواهند خارج از عُرف دست به اقداماتی بزنند... قطعاً اینها باهاشون برخورد قانونی و بدون اغماض خواهد شد».
شهر تهران یکپارچه امنیتی شد برای مقابله با آتش چهارشنبه سوری که بر سر آن است که کاری کند کارستان و بنیان پوسیدۀ نظام آخوندی را از سر تا به پا بسوزاند و خاکسترکند.
این قدرتنمایی های پوشالی در تعادل قوای قیام آفرینان سرشار از شور و رزمندگی و امید روشن به آزادی و نیروهای انتظامی و سپاه و بسیج وامانده و سراسیمه یی که نگران فردای خویش اند، گرهی از کار فروبستۀ نظام در گل فرومانده نمی گشاید. ابستادگی دلیرانه کشاورزان بی سلاح امّا بی باک «ورزنه» در برابر تیراندازی نیروهای «آتش به اختیار» اما روحیه باخته رژیم نشان داد که در رزم شورانگیز «آتش جواب آتشِ» کاوه های آهنگر بر پا دارندۀ نور و آزادی یا پاسداران ظلمت و تباهی ضحّاک مفلوک، پیروزی از آن کیست؟
«از آن ماست پیروزی»!
تکرار کن حماسۀ خود/ تکرار... سهرابمُرده راست، غمی سنگین/
امّا/ غمی که افکند از پا نیست/ برخیز و/ رخش سرکش خود زین کن/
امّید نوشدارویِ تو از کیست؟»
جشنهای کهن، مشتاقان آزادی و بهروزی ایران زمین را با گذشته های بسیار دور سرزمین آبایی شان پیوند می دهد و این امید را در دلها زنده می کند که این ملت تناور و رویین تن، همواره در سراسر تاریخ هزاران ساله اش، از زیر سهمگین ترین رنج و آزار و داغ و درد و کشتارها و بیخانمانیها، بی آن که کمر خم کند، گذرکرده و چون رودی همواره خروشان و تیزتاز از هر گذرگاه پرخوف و خطر گذشته و بر پیکرش اگرچه بسا زخم تیر و تازیانه و خنجرهاست امّا، همچنان، تیزگام و سخت سر و استوار، به پیش می تازد.
جشنهای کهن ایرانی، در هر سال، یاد آرش ها، سیاوش ها و رستم ها را، همگام با خاطره های سهمگین یورشهای اسکندر و حَجّاج ها و غُزها و مغولها را در دل و جان مشتاقان آزادی و آبادی میهن اهورایی، زنده می کند و این امیدِ داغ را در دلها می پرورد که سرزمینی که کشتارهای تیمورها را از سرگذراند و از پای و پویه نماند، از ایلغار تازۀ میراثداران ضحّاک و حجّاج و تیمور و... درهم نخواهد شکست و این بار نیز روسیاهی را نصیب داعیه دارانی خواهد کرد که دین را دستمایۀ فریب و غارتگری و کشتار مردم کرده اند.
خمینی از ابتدای حاکمیّت ظلمت خیزش دشمنی اهریمنی اش را با ایران و ایرانی آشکارکرد و به نابودی این سرزمین اهورایی و مردمش که برای بر اَریکۀ قدرت نشاندن او فرش خون گسترده بودند، کمر بست. در همان ماههای اوّل حاکمیّت غاصبانه اش بیگانه بودن و دشمنیَش را با ایران و ایرانی نشان داد و اعلام کرد: «این حرفها، که ما ایرانی هستیم و برای ایران چه باید بکنیم، یک امر بی اساس است. اینها نقشه هایی است که استعمارگران کشیده اند. اینهایی که میگویند ملیت، بروند گم شوند» (۱۴ اسفند ۵۷). «ملّی گرایی اساس بدبختی ماست» (کنگرۀ آزادی قدس، ۱۸ مرداد۵۹).
«نگویید که لغت عربی از ما نیست... تا خیابانهای ما اسامی فارسی آنها تغییر نکند، نمی توانیم بگوییم که مستقل هستیم» (سخنان خمینی با جمعی از دانشگاهیان، ۲۴ آذر ۵۸).
خمینی و میراثداران سفّاکش و در رأس آنها، خامنه ای، در این چنددهۀ حکومت ننگینشان بر سرزمین اهورایی ایران، با هر آنچه که نشانی و رنگی از ایران و ایرانی داشت، ضحّاک وار در آویختند و کمر به نابودیش بستند. اکنون از ایران زمین کهن و آن خرّم بهاران چه ماند جز خاک سوخته و خاکسترنشینانی تشنه و بی تن پوش و یا آواره در سرزمینهای دیگر؟
جشنهای کهن ایران زمین هریک مژده رسانِ پیامِ مرگ و نابودی این ضحّاک زادگان تاریخ ایران است. برگزاری هر چه پرشکوه تر این جشنهای کهن آبایی تیر آرشی است به قلب سیاه و سنگی این خفّاشان تاریکی پرورده و خون آشامِ عاری از مهر و روشنیِ اهورایی. از این روست که اینان از کهن ترین دوران تا اکنون، همواره با شمشیر آخته بر مردمان پرشور و همبسته یی می تازند که مانند نیاکانشان این جشنها و آیینهای میراثی کهن، روح همگامی و اتّحاد را دربرابر دشمنان ایران و ایرانی، در دل و جانشان می پرورد.
«چهارشنبه سوری» مانند جشن نوروز، یک جشن ملی است که در آن همۀ ایرانیان، فارغ از هر رنگ و اندیشه و اعتقاد، دست در دست هم، در بزم و شور و نشاطی همه گیر و مشترک مانند نیاکانشان در دورترین زمانهای تاریخ، سر به هم داده و یکدل، «شور یکپارچگی» را در هر شهر و روستا و هر محلّه و میدان برپا می کنند. از این روست که دشمنان ایران و ایرانی، که دوام خود را در پراکندگی و دلمردگی آحاد مردم می بینند، با جشن چهارشنبه سوری و جشنهای ملیِ همگون آن، دشمنی می ورزند و می کوشند به هر ترفند و وسیله یی، آن را کمرنگ و بی رونق و بی اثر سازند و در برابر این کانون شعله خیزِ اتّحاد و یکپارچگیِ ملی، سدّ و راهبند و مانع برپا سازند.
***
در خیزشهای سراسری مردم به پاخاسته در سال ۱۳۸۸، آتش چهارشنبه سوری نیز انگیزه بخشِ قیامی پرشور در برابر سفّاکان حاکم شد که حکومتشان جز ویرانی و نابودی رَهاوردی برای مردم و این زاد و بومِ اهورایی نداشت. آتشفشان خشم مردم در این شب، لرزۀ مرگ بر اندام بیم خوردۀ خامنه ای و سرکردگان نظام اهریمنی او افکند.
ترس و وحشت از گسترگی قیام در این شب بود که خامنه ای را واداشت که علیه برپایی جشنِ آتشِ ظلمت سوزِ چهارشنبه سوریِ مردم به پاخاسته فتوا صادرکند و با برپایی آن به مخالفت برخیزد و اعلام کند: «چهارشنبه سوری هیچ مبنای شرعی ندارد، مستلزم ضرر و فساد زیادی است که مناسب است از آنها اجتناب شود» (۲۳ اسفند۱۳۸۸).
آخوندهای حکومتی، نیز در این دشمنی با او همنواشدند. ازجمله آخوند مکارم شیرازی، که این جشن ملی را «خلاف شرع و عقل» شمرد و در پاسخ یه استفتای خبرگزاری رژیم (ایرنا) در روز ۲۳ اسفند۸۸ اعلام کرد: «مراسم چهارشنبه سوری یک امر خرافی و بی اساس است و مسلمانان با تقوا و فهمیده از آن اجتناب می ورزند».
امّا مردم به جان آمدۀ ایران زمین، به رغم فتواها و تبلیغات هشداردهندۀ سراسری و تیغهای آخته رجّاله های نیروی انتظامی و سپاه و بسیج آدمی خوار، همگام و آتشین، این سنّت ملی شورآفرین را با شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه ـ زنده باد آزادی»، با شکوه هرچه تمام تر برپاداشتند و عرصه را بر پاسداران ظلمت و تباهی ایران آن چنان تنگ کردند که آنها از این که از این آوارِ وحشت خیز، این بار نیز، جان به دربردند، آشکارا، به شادی پرداختند. ازجمله روزنامه سپاه پاسداران ـ «جوان» ـ در روز ۲۶ اسفند۸۸ نوشت: «برخی سایتهای مخالف نظامِ مستقر در خارج کشور، که از چند هفته قبل به دنبال تبدیل این شب به شورش آتشین عمومی بودند ...طی هفته های اخیر چهارشنبه آخر سال را شب پایان عمر نظام تلقّی کرده بودند، امّا رؤیای توهّم آلود آنها به حقیقت نپیوست».
امسال نیز خامنه ای و سرکردگان بیم خورده و هراسناک نظامش، گرفتار در چنبرۀ بحرانهای چاره ناپذیر داخلی، بین المللی و منطقه یی، به ویژه خیزشهای سراسریِ بنیان کن و «برانداز»، در آستانۀ برگزاری جشن آتشین و ظلمت سوز ملی «چهارشنبه سوری»، از بیم گرگرفتنِ آتش چهارشنبه سوری و راه بُردنش به قیامی بنیان سوز، تا توانستند در راه برپایی این جشن پرشور همگانی و کهن آبایی، سدّ و راهبند برپاکردند و مردم را از شرکت در این خیزش ملی سراسری بیم دادند.
امّا جشن ملی «چهارشنبه سوری» امسال در اوج خیزشهای سراسری می کند؛ خیزشهایی که سر بازایستادن ندارد.
امسال در «جشن آتش برای روشنایی و آزادی در ظلمت استبداد آخوندی»، «پرچمهای برافراشتۀ کاوه های آهنگر و آتش افروز در هزار اشرف به اهتزار در می آید» و «هر کوچه سنگری، هر خانه قلعه یی، و هر خیابان و هر کوی و برزن، میدانی برای کارزار آزادی است؛ در جشن ملی چهارشنبه سوری، جوانان انقلابی و کانونهای شورشی، قیامی دیگر علیه دیکتاتوری آخوندی برپا می کنند»؛ قیامی که «تا سرنگونی فاشیسم دینی با شعارهای "مرگ بر اصل ولایت فقیه" به پیش می تازد» (از فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور ـ ۲اسفند۱۳۹۶).
این فراخوان برّنده و قاطع در اوج آمادگی برپادارندگانِ رزم شعله ور آزادی، رعشۀ مرگ بر پیکر فرسوده و وحشت زدۀ نیروهای سرکوبگر خامنه ای مفلوک افکنده است.
در مقابله با جوانان قیام آفرین جشن ملی «آتش جواب آتش»، سرکردۀ نیروی انتظامی تهران در روز ۱۷اسفند۹۶، از محاصرۀ هر محله و میدان و کوی و برزن و خیابان در تهران خبرد اد و گفت: «ما برای چهارشنبه پایان سال برنامه ریزی بسیار مفصّلی رو کردیم. از ساعت ۲ بعد از ظهر روز سه شنبه هفته آینده [۲۲اسفند] پلیس به صورت آماده باش صددرصد در تمام نقاط، در تمام خیابانها، کوی، برزن و تفرّج گاهها و پارکها و خیابانهای مختلف شهر، انشاالله، حضور خواهد داشت. کسانی که بخواهند خارج از عُرف دست به اقداماتی بزنند... قطعاً اینها باهاشون برخورد قانونی و بدون اغماض خواهد شد».
شهر تهران یکپارچه امنیتی شد برای مقابله با آتش چهارشنبه سوری که بر سر آن است که کاری کند کارستان و بنیان پوسیدۀ نظام آخوندی را از سر تا به پا بسوزاند و خاکسترکند.
این قدرتنمایی های پوشالی در تعادل قوای قیام آفرینان سرشار از شور و رزمندگی و امید روشن به آزادی و نیروهای انتظامی و سپاه و بسیج وامانده و سراسیمه یی که نگران فردای خویش اند، گرهی از کار فروبستۀ نظام در گل فرومانده نمی گشاید. ابستادگی دلیرانه کشاورزان بی سلاح امّا بی باک «ورزنه» در برابر تیراندازی نیروهای «آتش به اختیار» اما روحیه باخته رژیم نشان داد که در رزم شورانگیز «آتش جواب آتشِ» کاوه های آهنگر بر پا دارندۀ نور و آزادی یا پاسداران ظلمت و تباهی ضحّاک مفلوک، پیروزی از آن کیست؟
«از آن ماست پیروزی»!