نوروز ـ چاووشی از رواق بشارت
چه بسیار با نوروز آمدهایم. چه بسیار دربارهاش خواندهایم و گفتگو کردهایم. چه بسیار که چاووش آمدنش را مهیای خانه میکنیم و ردای جامه. اما عجیب آنکه هر سال از بازتکرارش، احساس نویی و خرمی و سرور میکنیم. تکراری ضد کهنهگی و یکنواختی.
هر سال به بازتعریف و بازخوانی نوروز در هنر و ادبیات و شعر و موسیقی روی میآوریم. هر سال در پشت ویترین کتابفروشیها به ردیف کارت پستالها نظر میدوزیم و هدیهها را روانهی خانهی دلها و رواق منظر خویشان و دوستان و یاران میکنیم. چرا؟ پس ما در فلسفهیی عمومی با نوروز زندگی میکنیم، میخواهیمش، انتظارش را میکشیم و با آن، پاسخ ضرورتی را میدهیم: میمنت انتظار و بشارت تغییر.
نوروز ـ روندهیی روشنگر و امیدبخش
نوروز را سالک و روندهیی بشارتدهنده میدانیم. طریقت نوروز، آمدن و در سکون متوقف نشدن و رفتن و پیوستن است. شاهدیست بر زمانههای حضور اقلیمها، عمارتها، مردمان و امیران. شاهدی که بدل به صفتی تمیز دهنده بین سبزینهگی و زایش و خرمی آزادی از سرمای سکون استبداد شده است. این صفت بارز نوروز در جامعهی استبدادزده، بدل به ادبیات و فرهنگی روشنگر و امیدبخش برای وصف و شرح جوهر کمالجوی و زیباییخواه و عدالتطلب آدمی و مردمان میگردد. از سویی اما همین ادبیات و فرهنگ برآمده از فلسفهی نوروز، سلاحی برای مقابله با سلطهگری زمستان دیکتاتورها میشود.
نوروز ـ فلسفهی تغییر
در جوهر و فلسفهی نوروز، بشارت تغییر نهفته است. کیفیتی که آفتاب و باران و باد و آتش زمانهها نتوانسته کدرش کند و از ظهور و حضور در پایانههای گردش زمین به دور خورشید، بازش دارد. این فلسفهی تغییر، همان نویدی است که در جوهر و آرمان آزادی متجلی گشته است. از این رو، مفهوم نوروز در میهن ما با امید به تغییر در نظام اجتماعی و سیاسی عجین شده است. این ویژگی در ۴۰سال گذشته با زندگی هر روز مردم ایران آمیخته و همراه گردیده است. در سالهای گذشته و نزدیک، شاهد ابراز آرزوهای نوروزی و بهاری همراه با بشارت آزادی بر روی اینترنت هستیم.
واقعیت این است که در کشورهای دیکتاتورزده، سنتهای فرهنگی و ملی بدل به ظرف و موعدی برای مبارزه با استبداد میشوند. در ۴۰سال گذشته نیز نوروز در ایران ما، تلاقی سنت و فرهنگ با امید به تغییر و دگرگونی در نظام سیاسی حاکم شده است. این یک تلقی و تحلیل یا برداشت و تأویل از نوروز نیست؛ یک واقعیت اجتماعی است که خود نوروز همراه با بهار طبیعت، ما را به درک آن فرامیخواند.
در رویکردهای متفاوت سیاسی و اجتماعی نسبت به نوروز، آن رویکردی اصالت دارد که با جوهر تغییر، عجین و هماهنگ است. تعریفی از این رویکرد و بیانی از این انطباق را در حیات مبارزاتی مقاومت ایران طی 40سال گذشته شاهدیم. این انطباق و تعریف را در برنامههای 10مادهیی و گفتارها و نظرات خانم مریم رجوی شاهد میآوریم:
«آری، فلسفه نوروز، تغییر است. گوهرش آزادی و عدالت است. پس اینکه ایرانیان، این همه به برگزاری جشن عید نوروز عشق میورزند، از اینجاست که در این جشن، نیاز فردی و اجتماعیشان بهآزادی و خوشبختی را بیان میکنند».
(مریم رجوی در گردهمایی نوروزی ـ تیرانا 1396)
وجهی از نوروز و جشن بزرگ ایرانیان، ضیافتی است ملی و همگانی. تفرجگاهی بیکران به وسعت فلات ایران است. سفرهیی که تفاوتهای قومی و مذهبی و حتا نژادی را گردهم میآورد. شرح این ضیافت ملی را از وصف خانم رجوی میخوانیم: «یک نوروز رنگارنگ که بلوچ و کرد و عرب و آذری و همه خود را در آن میبینند. یک نوروز غنی و بردبار که در آن شیعه و سنی و مسیحی و کلیمی و پیروان هر دین و آیینی در جامعهی بر اساس جدایی دین و دولت در صلح و مدارا زندگی میکنند».
(مریم رجوی در گردهمایی نوروزی ـ تیرانا 1396)
نوروز ـ سریر فیروزی
نوروز اگر جریانی پویا در گردش پرگار حیات ایرانیان است، در 40سال گذشته گرفتار ارتجاع و اشغالگری سیاسی و ضدفرهنگی شده است. وقتی میهنی و مردمی در اسارت اشغالگرند، سنتها و فرهنگشان هم اسیر ایدئولوژی سلطهگر است. از اینجاست که خود نوروز، چراغ راهنمای رهایی خویش از سلطهگری میگردد تا اصالت و جوهر وجودی خویش را بر تخت فیروزی بنشاند: «نوروز سیاسی و اجتماعی ملت ایران همین است؛ اگرچه مثل رؤیاست اما بهدست آمدنی است؛ اگرچه آرمانی است پرشکوه، اما نزدیک است و اگرچه در اسارت دشمن غدار است، اما رهاییاش ممکن است و میتوان و باید آن را بر تخت پیروزی نشاند».
(مریم رجوی در گردهمایی نوروزی ـ تیرانا 1396)
نوروز ـ فراتر از جشن و ضیافت
نوروز از سنتهای دیرینهیی است که تکیهگاه امیدها و آرزوهای ملتی برای وصف و شرح تمناهای زیباییشناسانهشان میباشد. این تمناها وقتی با سختیها و مرارتهای جریان طبیعی زندگی و حوادث آن روبهرو میشوند، بدل به آرمان و پشتوانهیی برای چشماندازها و افقهای امیدبخش و سپیدههای فرحبخش آدمی میگردد؛ آنقدر که فراتر از یک جشن و ضیافت میشود:
«نو شدن طبیعت، نو شدن سال، نو شدن زمانه، نو شدن دلها و بینشها و نو شدن سرنوشت. پس، نوروز فراتر از جشن سال نوست. این بخشی از نگرش مردم ایران به جهاناست. به این معنی که مطمئناند اوضاع چنین نخواهد ماند و تغییر خواهد کرد...پیروزی بهار بر زمستان، نشانهیی است از پیروزی محتوم آزادی بر استبداد و اختناق که شکوفایی استعدادهای انسانی را نوید میدهد». (مریم رجوی در جشن نوروزی پارلمانانگلستان ـ نوروز 1395 )
نوروز ـ آفتاب و ماهتابِ بیغروب رنجبران آزادی
باور به آمدنی بودن نوروز، آن را فراتر از تحولی در فصلهای طبیعت نشان میدهد. از این رو، عید که بازگشتی به نهاد زیبا و جوهر پویای انسانی است، بدل به شوق و نیاز و تمنایی میگردد که جامهی آرمانی و تحققپذیری به بر میکند. جلوهی مهر تابناکی در پس ظلمات دیکتاتوری، فرشتهیی در نفی سلطهی دیو و سپیدهدمان خجستةی بازآمده از دهلیزهای شبانههایی سنگین میشود. این جلوههای نفی پلشتی و اثبات خرمی و فزایندگی و طلیعههای رهاییبخش، آفتاب و ماهتابی بر شانههای بامدادان دوراندیشیهای بیشکست رنجبران آزادی است. وصف و شرح این درخشندگی آرمانی و ستودنی نوروز از گفتارها و نظرات مریم رجوی میخوانیم:
«رنجی که زندانیان سیاسی با اعتصاب غذاهای طولانی برخود هموار میکنند، شعلهیی از این مقاومت است. کارگران ما شلاق میخورند، معلمان ما بهحبسهای سنگین محکوم میشوند، اما از اعتراض، دست نمیکشند و مقاومت میکنند. دختران و پسران ما هر روز دستگیر و تحقیر میشوند، اما بهاجبارات آخوندها تن نمیدهند...مادران ما به زندان میروند، انواع فشارها را تحمل میکنند اما از دادخواهی دست برنمیدارند.... بله، ایناست قدرت لایزال مقاومت؛ این است جان ناآرام خلق ما که آزادی را در کام اژدها هم که باشد، بهدست خواهد آورد». (مریم رجوی در اجتماع بزرگ در پاریس)
نوروز ـ گنجینهی پویایی و نوشدن مداوم
طبیعت در گردش خود بهخودی دورانهایش اسیر جبر سکون و سرما است. این جبر وسکون را ضرورت تغییر، از هم میگسلد. این تغییر را رویش ناگزیر جوانه از دانهی نهفته در سیرت و بطن همان طبیعت محقق و شدنی میکند. این همان رمز و راز پویا و دینامیکی میباشد که هیچ دیکتاتوری قادر به درک آن و پیروی از قانونمندیهایش نبوده و نیست. قدرت نوروز هم در پویایی و نو شدن مداومش از پی زمانههای جبر و سکون طبیعت است. و هیچ قدرت و نیرویی را توان مقابله با نوزایی نوروز و نفی پویایی پیامش نیست و نخواهد بود. این حقیقت زیبای هستی با مبارزه برای آزادی، منطبق و عجین و هماهنگ است. درک این انطباق و یگانگی و برخوردار شدن از قانونمندیهایش، یقین و ایمان به همان رویش ناگزیر دانه و جوانه از ژرفای به ظاهر نامتغیر سرما و سکون استبداد میباشد.
مسیری که مقاومت بزرگ مردم ایران و پیشازانش در 40سال نبرد توقف ناپذیر با استبداد دینی و ارتجاع ولایت فقیهی پیمودهاند، گنجینهیی از سالگشتهای نوشوندهی پایداری نوروزی و خجستگی امیدآفرین آن بوده و میباشد. از پشت منظر زندگییی همسفر با فلسفهی نوروز، فراز و فرود مسافران این سفر تاریخی بر فلات ایران و پهنهی جهان را از زبان و قلم مریم رجوی میشنویم و میخوانیم: «از همان روزی که برای رسیدن به نوروز آزادی بهپا خاستیم، مسعود گفت: بهار را نمیتوان از آمدن بازداشت و در تمام این سالهای پرفراز و نشیب جنبش مقاومت را برای مغلوبکردن دشمنان بهار، هدایت کرده و بهپیش برده است.....آری، این قفل شکسته میشود، این دیوارها فرو میریزند، این زمستانها بهپایان میرسند و عید آزادی ملت ایران حلول خواهد کرد».
(مریم رجوی در گردهمایی نوروزی ـ تیرانا 1396)