به دنبال تشدید تضادهای درونی رژیم، جنگ تازهیی بین سران دو قوه نظام، آخوند روحانی و آخوند صادق لاریجانی درگرفته که به رسانههای رژیم نیز کشیده شده است.
چند روز قبل روحانی ضمن سخنرانی در همایش خوارزمی، در اثبات ضرورت وابستگی به غرب و تندادن به شرایط غربیها گفت: «جبر جبره، ریاضیات ریاضیاته، علم وصل نمیشه به نوع تفکر و ایدئولوژی. ما الآن تو کشور ما جناح بندی داریم پس بگیم که علم ریاضی اصولگرایان علم ریاضی اصلاح طلبان، علم علمه دیگه مرز نمیشناسه...» و در ادامه افزود
«من قبول ندارم با انزوا هیچ کشوری به هیچی میرسه، با انزوا آدم به جایی نمیرسه، ما همه روابط علمی مون رو با دنیا محدود کنیم یک دانشمند ما میخواد بره توی یک سمینار قبلش یک جور باهاش حرف بزنیم، بعدش یک جور باهاش حرف بزنیم... اونجا شما چی گفتی؟ او از شما چی پرسید؟»
روشن است که منظور روحانی از «من قبول ندارم با انزوا هیچ کشوری به جایی برسه» توجیه تلاش برای آویختن به غرب است و در اشارهٴ بیقافیة به «دانشمند و سمینار» هم میخواهد ضمن زدن سیخی به روشهای قضاییه، دست خودش را از جنایتهای اطلاعاتی و امنیتی پاک کند، در حالی که به قول یکی از مهرههای رژیم، روحانی « همیشه تو حکومت مسئولیتهای امنیتی داشته... امنیتیترین آخوند کشور که اصلاً تخصصش توی کارهای امنیتی و اطلاعات و بگیر و ببند است» (2) و حالا ژست آزادیخواهی میگیرد و از آزادی تحقیق و پژوهش و... دم میزند.
دو روز بعد صادق آملی لاریجانی در پاسخ روحانی گفت:«اینکه گفته میشود ریاضی، ریاضی است و ما علم دینی نداریم استدلال سخیفی است. آیا با همین روش میتوان گفت که دانشآموز، دانشآموز است و دانشآموز کلاس اول و دوم معنا ندارد؟ وقتی یک مقوله یا شیء دارای صفتی باشد، متصف به آن صفت میشود و ما باید بررسی کنیم که این صفت وجود دارد یا خیر. باید ببینیم در چه علومی ارزشها و مقولات دینی میتوانند ورود کنند و در کجا نه. با حرفهای بسیطِ اینگونه نمیتوان بحثهای مهم و دقیق و مردافکن فلسفی در باب ورود ارزشها و پیش فهمها و پیش فرضها را به ساحت علوم و خصوصاً علوم انسانی منکر شد». (3) اما حرفهای آخوند لاریجانی هم در شکل و هم در محتوا بهشدت سخیف و بهغایت ارتجاعی است و با این قیاس و مثال بیربطی که زد نشان داد که در همان منطق صوری و علوم حوزوی هم چنتهاش خالی است.
البته کاملاً روشن است که موضوع دعوا مطلقاً ربطی به علم و دین و نحوه نگرش به موضوعات علمی و اسلامی ندارد؛ علم و دین همیشه برای هر دو باند نظام، ابزار سرکوب و غارت و بازیچهٴ حکومتشان بوده است، مانند اسلامی کردن دانشگاهها که ابزاری برای سانسور و اختناق در دانشگاهها و تبدیل آن به مراکز بسیج و زائدهٴ حوزه است.
این موضوعات البته تنها بهانههای رقابت و دعواهای باندی است که مشخصاً بعد از قیام مردم ایران و بنبستهای فزایندهیی که رژیم در آن قرار دارد، تشدید شده است.
واقعیت این است که در این میدان دست باند خامنهای و امثال آخوند لاریجانی خیلی رو است. اما روحانی در منتهای شیادی میخواهد با نقاب اصلاحات، ادا و اطوار اپوزیسیون در بیاورد. البته باند خامنهای هم در جنگ قدرت جلو او میپیچد و دستش را رو میکند.
روز بعد از سخنرانی روحانی روزنامه حکومتی جوان نوشت: «رئیسجمهور دیروز در جشنواره خوارزمی وارد بحث فلسفی «علم دینی و غیردینی» شد، بحثی که نه تخصصی در آن دارد و نه وظیفه اوست و نه از آن برای عموم مردم فایدهای داشت. رئیسجمهور سابق نیز در دوره دوم ریاستجمهوری خود، رویه نظریهپردازی را پیش گرفت تا خود را از سطح یک رئیس قوه اجرایی به سطح یک فیلسوف صاحبنظر برای اداره جهان بالا بکشد اما کار او به زنبیلکشی در خیابانهای تهران کشید».
میبینیم که استفاده از دین، ابزار مشترک هر دو باند در رقابت و جنگ با یکدیگر است. تنش و کشمکشهای دو باند در جنگ قدرت ابعاد گسترده و دامنهداری دارد. فراموش نمیشود که در مقطع انتخابات روحانی چطور با فریبکاری میخواست روی موج نفرت اجتماعی از خامنهای سوار شود و با اپوزیسیون نمایی کار خودش را در انتخابات پیش ببرد.
اکنون نیز در مقطع قیام، جدالهای باندی را که بهعلت انزوای درونی و بیرونی رژیم گسترش یافته بایستی در بستر قیام و در پرتو قیام دید و مورد بررسی قرار داد.
هر دو باند تلاش میکنند خود را از مسیر آتش قیام کنار بکشند و باند رقیب را سپر خود کنند.
باند خامنهای علت قیام و مطالبات مردم را اساساً اقتصادی میبیند و میگوید عامل این وضعیت روحانی و دولت اوست و بایستی پاسخگو باشد و روحانی هم عامل مطالبات مردم را سیاسی و اجتماعی میبیند تا بتواند باند مقابل را عامل این وضعیت معرفی کند.
اما وقتی فارغ از موضوع دعوا و چگونگی و شدت آن، از بالا به داستان جنگ و جدالهای درونی نگاه میکنیم بهروشنی درمیابیم که این همه از آثار و پیامدهای قیام است که اینگونه به داخل رژیم سرازیر شده و همه اجزای نظام را هراسان و آشفته کرده است. اجزایی که هر کدام در جدال قدرت و جنگ برای غارت بیشتر مردم به جان هم افتاده و هر کدام از یک طرف تیشه به ریشهٴ نظام میزنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-آخوند روحانی ۵اسفند همایش خوارزمی
2-ازغدی ـ تلویزیون رژیم 14بهمن 1396
3-آخوند لاریجانی هفتم اسفند
چند روز قبل روحانی ضمن سخنرانی در همایش خوارزمی، در اثبات ضرورت وابستگی به غرب و تندادن به شرایط غربیها گفت: «جبر جبره، ریاضیات ریاضیاته، علم وصل نمیشه به نوع تفکر و ایدئولوژی. ما الآن تو کشور ما جناح بندی داریم پس بگیم که علم ریاضی اصولگرایان علم ریاضی اصلاح طلبان، علم علمه دیگه مرز نمیشناسه...» و در ادامه افزود
«من قبول ندارم با انزوا هیچ کشوری به هیچی میرسه، با انزوا آدم به جایی نمیرسه، ما همه روابط علمی مون رو با دنیا محدود کنیم یک دانشمند ما میخواد بره توی یک سمینار قبلش یک جور باهاش حرف بزنیم، بعدش یک جور باهاش حرف بزنیم... اونجا شما چی گفتی؟ او از شما چی پرسید؟»
روشن است که منظور روحانی از «من قبول ندارم با انزوا هیچ کشوری به جایی برسه» توجیه تلاش برای آویختن به غرب است و در اشارهٴ بیقافیة به «دانشمند و سمینار» هم میخواهد ضمن زدن سیخی به روشهای قضاییه، دست خودش را از جنایتهای اطلاعاتی و امنیتی پاک کند، در حالی که به قول یکی از مهرههای رژیم، روحانی « همیشه تو حکومت مسئولیتهای امنیتی داشته... امنیتیترین آخوند کشور که اصلاً تخصصش توی کارهای امنیتی و اطلاعات و بگیر و ببند است» (2) و حالا ژست آزادیخواهی میگیرد و از آزادی تحقیق و پژوهش و... دم میزند.
دو روز بعد صادق آملی لاریجانی در پاسخ روحانی گفت:«اینکه گفته میشود ریاضی، ریاضی است و ما علم دینی نداریم استدلال سخیفی است. آیا با همین روش میتوان گفت که دانشآموز، دانشآموز است و دانشآموز کلاس اول و دوم معنا ندارد؟ وقتی یک مقوله یا شیء دارای صفتی باشد، متصف به آن صفت میشود و ما باید بررسی کنیم که این صفت وجود دارد یا خیر. باید ببینیم در چه علومی ارزشها و مقولات دینی میتوانند ورود کنند و در کجا نه. با حرفهای بسیطِ اینگونه نمیتوان بحثهای مهم و دقیق و مردافکن فلسفی در باب ورود ارزشها و پیش فهمها و پیش فرضها را به ساحت علوم و خصوصاً علوم انسانی منکر شد». (3) اما حرفهای آخوند لاریجانی هم در شکل و هم در محتوا بهشدت سخیف و بهغایت ارتجاعی است و با این قیاس و مثال بیربطی که زد نشان داد که در همان منطق صوری و علوم حوزوی هم چنتهاش خالی است.
البته کاملاً روشن است که موضوع دعوا مطلقاً ربطی به علم و دین و نحوه نگرش به موضوعات علمی و اسلامی ندارد؛ علم و دین همیشه برای هر دو باند نظام، ابزار سرکوب و غارت و بازیچهٴ حکومتشان بوده است، مانند اسلامی کردن دانشگاهها که ابزاری برای سانسور و اختناق در دانشگاهها و تبدیل آن به مراکز بسیج و زائدهٴ حوزه است.
این موضوعات البته تنها بهانههای رقابت و دعواهای باندی است که مشخصاً بعد از قیام مردم ایران و بنبستهای فزایندهیی که رژیم در آن قرار دارد، تشدید شده است.
واقعیت این است که در این میدان دست باند خامنهای و امثال آخوند لاریجانی خیلی رو است. اما روحانی در منتهای شیادی میخواهد با نقاب اصلاحات، ادا و اطوار اپوزیسیون در بیاورد. البته باند خامنهای هم در جنگ قدرت جلو او میپیچد و دستش را رو میکند.
روز بعد از سخنرانی روحانی روزنامه حکومتی جوان نوشت: «رئیسجمهور دیروز در جشنواره خوارزمی وارد بحث فلسفی «علم دینی و غیردینی» شد، بحثی که نه تخصصی در آن دارد و نه وظیفه اوست و نه از آن برای عموم مردم فایدهای داشت. رئیسجمهور سابق نیز در دوره دوم ریاستجمهوری خود، رویه نظریهپردازی را پیش گرفت تا خود را از سطح یک رئیس قوه اجرایی به سطح یک فیلسوف صاحبنظر برای اداره جهان بالا بکشد اما کار او به زنبیلکشی در خیابانهای تهران کشید».
میبینیم که استفاده از دین، ابزار مشترک هر دو باند در رقابت و جنگ با یکدیگر است. تنش و کشمکشهای دو باند در جنگ قدرت ابعاد گسترده و دامنهداری دارد. فراموش نمیشود که در مقطع انتخابات روحانی چطور با فریبکاری میخواست روی موج نفرت اجتماعی از خامنهای سوار شود و با اپوزیسیون نمایی کار خودش را در انتخابات پیش ببرد.
اکنون نیز در مقطع قیام، جدالهای باندی را که بهعلت انزوای درونی و بیرونی رژیم گسترش یافته بایستی در بستر قیام و در پرتو قیام دید و مورد بررسی قرار داد.
هر دو باند تلاش میکنند خود را از مسیر آتش قیام کنار بکشند و باند رقیب را سپر خود کنند.
باند خامنهای علت قیام و مطالبات مردم را اساساً اقتصادی میبیند و میگوید عامل این وضعیت روحانی و دولت اوست و بایستی پاسخگو باشد و روحانی هم عامل مطالبات مردم را سیاسی و اجتماعی میبیند تا بتواند باند مقابل را عامل این وضعیت معرفی کند.
اما وقتی فارغ از موضوع دعوا و چگونگی و شدت آن، از بالا به داستان جنگ و جدالهای درونی نگاه میکنیم بهروشنی درمیابیم که این همه از آثار و پیامدهای قیام است که اینگونه به داخل رژیم سرازیر شده و همه اجزای نظام را هراسان و آشفته کرده است. اجزایی که هر کدام در جدال قدرت و جنگ برای غارت بیشتر مردم به جان هم افتاده و هر کدام از یک طرف تیشه به ریشهٴ نظام میزنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-آخوند روحانی ۵اسفند همایش خوارزمی
2-ازغدی ـ تلویزیون رژیم 14بهمن 1396
3-آخوند لاریجانی هفتم اسفند