۱۳۹۶ بهمن ۱۵, یکشنبه

مهرداد هرسینی:‌ خامنه‌ای «حکم اعدام» دستگیر شدگان را صادر کرده است!




از فردای قیام مردم میهن امان در بیش از ۱۴۰ شهر کشور، شاهد دستگیری‌های کور و بی‌هدف از سوی دستگاه اطلاعات و امنیت رژیم هستیم.
گزمگان ولی‌فقیه در حالیکه از ماه ها قبل در اوج آمادگی بوده و نسبت به بروز انفجار جامعه هشدار پشت هشدار می دادند، با نخستین جرقه در کوچه و خیابانهای شهرهای میهن یکبار دیگر «غافلگیر» شدند.




این وضعیت در حالی است که ولی‌فقیه طلسم شکسته از فردای قیام در سال ۸۸ و سرکوب خونین و در آن دوران سرمایه‌گذاری هنگفتی برای به بند کشیدن جامعه جوان کرده بود. بر این اعتقاد شکست خورده، وی به اشتباه بر این بار بود که باید «کار پایه‌ای» در جامعه انجام داد.
خاطرمان هست یکی از پروژه‌های امنیتی در آن دوران تبدیل «کودکستان‌ها و مدارس» به حوزه‌های علمیه بود که دیکتاتوری مذهبی با اعزام آخوندهای ریز و درشت حکومتی به‌عنوان «مشاوران فرهنگی»، تلاش داشت تا دست به مغزشویی کودکان نوجوانان میهن امان زده و از آنان عناصر «مکتبی» و لشکری برای حفظ حکومت «ولایی» بسازد.

خامنه‌ای به مانند قمارباز قهاری است که اگر در همه چیز شکست خورده و زبون باشد، به یقین در یک مورد ید طولایی دارد و آن نیز همان درک ارتجاعی از مقوله‌ای بنام «سرکوب» می‌باشد. بر این اساس است که وی به مانند تمامی دیکتاتورهای تاریخ سنگ بنا را بر سرکوب، اختناق و هرچه بیشتر امنیتی، نظامی و پلیسی کردن جامعه گذاشته است. رشد و نمو انواع و اقسام دستگاه‌های موازی اطلاعاتی، نیروهای سرکوبگر مختلف، لباس شخصی‌ها به موازات تمامی ارگان رسمی سرکوب مانند بسیج، سپاه و یا نیروی انتظامی تماما بخشی از «شاهکارهای» مقام معظم برای قفل نگهداشتن جامعه دردمند امان می باشند.

در دوران اخیر نیز درب سرکوب و اختناق بر همین منوال چرخیده است. برای نمونه درحالیکه اخیراً کارگزاران رژیم از وجود قریب ۵ هزار دستگیری در جریان قیام خبر داده‌اند، اما آمارهای مقاومت و مجاهدین و به‌ویژه ابعاد روبه رشد قتل زندانیان بی‌دفاع که پیکر آنان هر روز در گوشه و کنار خیابانها پیدا می‌شوند، سخن از دستگیری قریب «هشت هزار» نفر را دارند که تماما ترجمان ابعاد فاجعه‌ای انسانی بنام «سر به نیست کردن» سیستماتیک و سازمان داده شده زندانیان سیاسی در سیاهچال های حاکمیت می باشند.

قتل زندانیان در زیر شکنجه، استعمال داروهای غیرمجاز و مخدر، تبعید زندانیان سیاسی، بی خبری از سرنوشت بسیاری از آنان، نبود وکیل مدافع و سازمان‌های ناظر فوق بشری برای رسیدگی به وضعیت اسرا و دروغ‌پردازی‌های دیکتاتوری ولی‌فقیه مبنی بر «خودکشی» زندانیان بی‌دفاع، تماما بخشی از پازل پروژه سر به نیست نمودن زندانیان را به نمایش می‌گذارند.
آخوند احمد خاتمی، نماینده «رهبر موقت» در سخنانی به گوشه‌ای از تصمیم نهایی رژیم برای سرکوب مخالفان اعتراف کرده است. وی به نیابت از خامنه‌ای، به‌صراحت فرمان «باغی» بودن زندانیان قیام را صادر نموده و بدین‌سان سمت سوی رفتار حاکمیت با زندانیان دست بسته سیاسی را ترسیم می کند.
خاتمی می‌گوید: «یک حرفی را در فتنه ۸۸ گفتم، بار دیگر آن حرف را تکرار می‌کنم، در فقه ما آنکس که علیه حاکم عادل اسلامی! بریزه به خیابان، بزنه، بکشه، آتش بزنه، باغی است و حکم باغی در فقه ما اعدام است». (سایت مجاهدین خلق ۱۴ بهمن ۱۳۹۶)

به یقین این پاسخ رهبری شکست خورده و غرق در بن بست و بحران می‌باشد که جز حربه سرکوب خونین، راه حل دیگری برای خروج از مجموعه بحران های داخلی نمی بیند.
 ادای این سخنان از سوی نماینده ولی‌فقیه در حالی است که دیگر اهرم صدور بحران به خارج از مرزها، توانمندی خود برای حل و فصل مسائل رژیم و به‌ویژه ظرفیت های استراتژیک خود را از دست داده است.
خامنه‌ای در باتلاق‌های داخلی، منطقه‌ای بین‌المللی گیر افتاده است و درشکه نظام در حال از هم پاشیدن و تکه تکه شدن می‌باشد. ریزش نیروهای زهوار رفته، فرار از خدمت، سوزاندن کارت‌های بسیج سرکوبگر که گوشه‌هایی از آن را مردم در شبکه‌های مجازی تجربه کرده‌اند، تنفر عمیق مردم از کلیت نظام ع وجود نارضایتی شدید عمومی به موازات رشد اعتراضات و تداوم آنها به طرق مختلف، تماما موئید «بدبختی و فلاکت» رهبر موقت نظام است.

همچنین ابعاد وخیم سرکوب و فشارهای روحی، روانی و فیزیکی بر زندانیان و دستگیر شدگان به حدی است که حتی صدای متولیان حاکمیت را نیز در آورده است. مواضع اخیر مجلس نشینان حکومتی، گسیل نمایشی نمایندگان ارتجاع به زندان اوین و برگزاری شوها و جلسات صرفا نمایشی و یا سخنان اخیر امنیتی‌ترین رئیس‌جمهور نظام مبنی بر شنیدن صدای مردم، تماما یادآور روزهای پایانی رژیم سلطنتی می باشند.

آخوند روحانی بر سر قبر خمینی ملعون و با چهره‌های رنگ و رو باخته خطاب به باندهای رژیم و مردم ایران واقعی‌ترین تصویر را از آینده دیکتاتوری ولی‌فقیه ارائه داده است. وی به‌صراحت اعتراف می کند: «رژیم گذشته‌ای که فکر می‌کرد سلطنت او مادام‌العمر و حکومت سلطنتی ابدی است، به این دلیل همه چیز را از دست داد که صدای نقد مردم را نشنید. صدای نصیحت مردم را هم نشنید. صدای مصلحان و ناصحان و علما و بزرگان و فرهیختگان را هم نشنید. صدای اعتراض مردم را هم نشنید، فقط یک صدا شنید و آن صدای انقلاب مردم بود».