دبیات و هنر این روزها کجاست؟
در همهمهها و هیاهوهای خیابانهای ایران، هنر و ادبیات کجاست؟
آیا از خودتان پرسیده اید؟
در این روزهای فریاد و اعتراض و باتون و زندان، در این روزهای دستگیریهای زنان، قتل جوانان در زندانها، خروشهای ناگهانی مردم از شهرهاى مختلف، و درگیریها، خبرهای مرگ ناگهانی کودکان زلزلهزده از سرما. خبرهای مرگ هموطنان کارتن خواب در پیاده روها. هنر و ادبیات کجاست؟
مدتی پیش یک صحنه از هنر را در دفاع از کولبران در روستاهای مریوان دیدم. یک گروه هنرمندان نمایشی بسیار زیبا از رنج کولبران را به نمایش گذاشته بودند. به آنان آفرین گفتم.
باز هم در همین روزها بسیاری شعرهای زیبا که از درد مردم میگویند از فساد حاکمیت میگویند در رسانهها و در فضای مجازی دیدهام. این هنر را باید تشویق کرد و بیشتر به صحنه کشید. واضح است که هر چه هنر برای عرضه نیازمند به امکانات و سرمایه میشود و حمایت دولتی میخواهد سرودستش کوتاه میشود. و آن هنرمندان متعهد که نمیخواهند کارشان را تیغ حکومت قیچی کند از عرضه صرفنظر میکنند و به امکانات محدود میسازند و بعد هم لابد به شلاق و سختیهای آن تن میدهند.
همین خوب است. اما در این میان وظیفهی حامیان هنر است که این نوع هنر را حمایت کنند.
چرا که واضح است در برابر این شعر و هنر و ادبیات مردمی و مقاوم و جنگاور، انواع هنرهای بیدرد و سودجو و دولتی و سفارشی و کمککار حکومت هست که متأسفانه از گنجینهی ادبیات و هنر کهن و نو میهنمان هم بد بهرهوری میکنند و با فریب و تشویش اذهان تلاش میکنند جلو هنر مردمی و مقاوم بایستند. و صحنه را پرکنند.
اما واقعیت این است که تاثیر و نفوذ کلام و اثر و کار هنری حقیقی که از درد و حرف زمانه و پیام زمانه و حقیقت زمانه سخن میگوید هزارها برابر آن کارهای دروغین و ساختگی و فریبکارانهی حمایت شده و تجارتی و مصنوعی و دروغین دولتی و یا خنثی و بیدرد است.
نمونههایش را همه میشناسیم. یک بیت شعر فرخی یزدی را در زمان مشروطه دهان به دهان میخواندند و ترانه. یک برگ شعر لورکا را در جنگهای اسپانیا زبان به زبان در جبهههای جنگ، سربازان میخواندند. ترانههای ماریا فاراندوری را در مقاومت یونان همه مردم تکرار میکردند.
حالا هم وقت هنر مردمی و حمایت از هنر مردمی است. بدانیم که هیچ هنری توان رویارویی با نفوذ و تاثیر این هنر را ندارد. پس بسراییم. بنوازیم. بکشیم. ترسیم کنیم. بسازیم. طراحی کنیم. نقاشی کنیم. بخوانیم، فیلم بگیریم و منتشر کنیم. درود بر هنرمندان واقعی مردم از مشهورش گرفته تا آن که در پیادهروها برای درد مردم و درد خودش مینوازد و میخواند.
در همهمهها و هیاهوهای خیابانهای ایران، هنر و ادبیات کجاست؟
آیا از خودتان پرسیده اید؟
در این روزهای فریاد و اعتراض و باتون و زندان، در این روزهای دستگیریهای زنان، قتل جوانان در زندانها، خروشهای ناگهانی مردم از شهرهاى مختلف، و درگیریها، خبرهای مرگ ناگهانی کودکان زلزلهزده از سرما. خبرهای مرگ هموطنان کارتن خواب در پیاده روها. هنر و ادبیات کجاست؟
مدتی پیش یک صحنه از هنر را در دفاع از کولبران در روستاهای مریوان دیدم. یک گروه هنرمندان نمایشی بسیار زیبا از رنج کولبران را به نمایش گذاشته بودند. به آنان آفرین گفتم.
باز هم در همین روزها بسیاری شعرهای زیبا که از درد مردم میگویند از فساد حاکمیت میگویند در رسانهها و در فضای مجازی دیدهام. این هنر را باید تشویق کرد و بیشتر به صحنه کشید. واضح است که هر چه هنر برای عرضه نیازمند به امکانات و سرمایه میشود و حمایت دولتی میخواهد سرودستش کوتاه میشود. و آن هنرمندان متعهد که نمیخواهند کارشان را تیغ حکومت قیچی کند از عرضه صرفنظر میکنند و به امکانات محدود میسازند و بعد هم لابد به شلاق و سختیهای آن تن میدهند.
همین خوب است. اما در این میان وظیفهی حامیان هنر است که این نوع هنر را حمایت کنند.
چرا که واضح است در برابر این شعر و هنر و ادبیات مردمی و مقاوم و جنگاور، انواع هنرهای بیدرد و سودجو و دولتی و سفارشی و کمککار حکومت هست که متأسفانه از گنجینهی ادبیات و هنر کهن و نو میهنمان هم بد بهرهوری میکنند و با فریب و تشویش اذهان تلاش میکنند جلو هنر مردمی و مقاوم بایستند. و صحنه را پرکنند.
اما واقعیت این است که تاثیر و نفوذ کلام و اثر و کار هنری حقیقی که از درد و حرف زمانه و پیام زمانه و حقیقت زمانه سخن میگوید هزارها برابر آن کارهای دروغین و ساختگی و فریبکارانهی حمایت شده و تجارتی و مصنوعی و دروغین دولتی و یا خنثی و بیدرد است.
نمونههایش را همه میشناسیم. یک بیت شعر فرخی یزدی را در زمان مشروطه دهان به دهان میخواندند و ترانه. یک برگ شعر لورکا را در جنگهای اسپانیا زبان به زبان در جبهههای جنگ، سربازان میخواندند. ترانههای ماریا فاراندوری را در مقاومت یونان همه مردم تکرار میکردند.
حالا هم وقت هنر مردمی و حمایت از هنر مردمی است. بدانیم که هیچ هنری توان رویارویی با نفوذ و تاثیر این هنر را ندارد. پس بسراییم. بنوازیم. بکشیم. ترسیم کنیم. بسازیم. طراحی کنیم. نقاشی کنیم. بخوانیم، فیلم بگیریم و منتشر کنیم. درود بر هنرمندان واقعی مردم از مشهورش گرفته تا آن که در پیادهروها برای درد مردم و درد خودش مینوازد و میخواند.