۱۳۹۶ بهمن ۱۹, پنجشنبه

پیام حماسه ۱۹بهمن سال ۶۰و شهادت اشرف و موسی- مریم رجوی- ۱۹بهمن ۱۳۹۵


هزاران سلام و درود به حماسه عاشورای مجاهدین، شعله شرف ملت ایران در برابر هیولای ارتجاع، الهام‌بخش همیشگی سنت مقاومت به‌هرقیمت و فدیه و فدای خاص مسعود برای رهایی و آزادی.


سلام بر فرمانده موسی، آن گرد بی‌ترس و بیم و سلام بر اشرف، مادر عقیدتی من، راه گشای رهایی زنان مجاهد و افتخار زن ایرانی.
نام اشرف، حاکمیت آخوندها را می‌لرزاند از شهر اشرف تا هزار اشرف.
سلام به آذر رضایی، محمد مقدم، مهشید فرزانه‌سا، عباسعلی جابرزاده، ثریا سنماری، تهمینه رحیم‌نژاد، طه میرصادقی، فاطمه نجاریان، شاهرخ شمیم، ناهید رأفتی، حسن مهدوی، محمد معینی، کاظم مرتضوی، خسرو رحیمی، مهناز کلانتری، حسن پورقاضی، سعید سعیدپور و حسین بخشافر.
و سلام بر همه زندانیان دلیری که در شکنجه‌گاههای خمینی و لاجوردی به‌خاطر ادای احترام به‌پیکرهای اشرف و موسی شکنجه شدند یا بدار آویخته شدند. از آن روز تا امروز. راستی کدام مجاهد خلق و کدام هوادار مجاهدین است که از صمیم دل آرزو نکرده که در زمره شهیدان عاشورای مجاهدین باشد. و کدام ایرانی مشتاق آزادی است که از جانفشانی اشرف و موسی با خضوع و تحسین و احترام یاد نکرده باشد؟
نبرد جانانه اشرف و موسی و مجاهدین‌ همراه‌شان صدای پرطنین‌ مجاهدین بوده و هست که: در برابر دیو ارتجاع، ما بر سر موضع خود ایستاده‌ایم و تا آخر می‌ایستیم.
هفت سال بعد خمینی، جلادان دست‌آموز خود در هیأت‌های مرگ را مأمور کرد که مجاهدین سر موضع را شناسایی و حلق‌آویز کنند. مجاهدین بر سر موضع خود ایستادند و هزار‌هزار اعدام شدند و حالا ما در امتداد‌ همه آن حماسه‌ها فریاد می‌زنیم که بر سر‌ موضع خود ایستاده‌ایم تا روزی که ملت اسیر ایران آزاد شود.

در روز ۱۹بهمن من در پایگاهی در یکی از خیابانهای تهران بودم. در آن موقع، ۲۴ساعته به‌وسیله صامت پیام‌های بی‌سیمی مراکز سپاه و کمیته را گوش می‌کردیم که از تحرکات آنها با خبر بشویم و حملات‌شان را خنثی کنیم.
ولی از چند ساعت قبل از حمله، سکوت بی‌سیمی برقرار کرده بودند. معلوم بود که دست‌اندرکار حمله‌یی هستند که تمام دستگاه‌شان پشت آن است.
حمله را از شب قبل، با ایجاد چند حلقه محاصره در اطراف پایگاه موسی و اشرف تدارک دیده بودند و در نیمه‌های شب حمله رژیم شروع شد. به‌فاصله کمی پایگاههای مختلف مطلع شدند که خانه موسی زیرضربه‌ قرار گرفته است. بلافاصله نقل و انتقال‌ها را شروع کردیم. باید خانه‌ها و پایگاههایی که احتمال می‌‌رفت رژیم از آنها سرنخی داشته باشد، تخلیه می‌شد تا ضربه گسترده نشود.
به‌هر حال تا حوالی ظهر بخش زیادی از بدنه تشکیلات ما در تهران از شهادت موسی و اشرف با خبر شده بودند.
ولی بیرون از ما هنوز کسی اطلاع نداشت. تا این‌که شب رادیو و تلویزیون رژیم خبر را پخش کردند.
بسیاری از مردم آن شب اشک ریختند اما تصویر پیکر اشرف و چهره پر صلابت موسی که از تلویزیون پخش شد، برای همیشه در حافظه تاریخی مردم‌ ایران ثبت شد. این صحنه، یکی از مهم‌ترین تصویرهایی است که مجاهدین با آن شناخته می‌شوند.
موسی گفته بود: «حرکتها و رسالتها و تولدهای بزرگ با دردها و رنج‌ها و مشقت‌های بزرگ همراه است و قاعدتاً ما هم به‌عنوان انقلابیون موحد به هر چه که در راه خلق و خدایمان به ما می‌رسد، خوشنودیم».
و چنین بود که سنگ بنای مبارزه و پایداری مجاهدین در برابر‌ خمینی گذاشته شد؛ سنگ بنایی از جنس پرداخت بی‌چشمداشت، از جنس صداقت و یگانگی و از جنس‌ وفا و ایمان.
هرحماسه‌یی در قلب و کانون خود از یگانگی و رهایی و پرداخت یک سویه ساخته شده است. به همین دلیل کهنه نمی‌شود و در هر زمان و هر موقعیتی جلوه تازه‌یی دارد.
خود من هر سال در بزرگداشت وقایعی مثل عاشورای مجاهدین به درک تازه‌یی می‌‌رسم که آن روز چه گذشت و امروز برای ما چه دارد. با همین نگاه می‌خواهم به‌شما بگویم که ازخودگذشتگی مجاهدین در ۱۹بهمن، امروز به‌چه معنی است؟
به‌نظر من‌، این پیام، پرداخت بی‌چشمداشت است. در بحثهای ایدئولوژیک همیشه این اصل را تکرار می‌کنیم که به‌پیروزی چشم نمی‌دوزیم. آنچه همیشه مد نظر و دستور مبارزه ایدئولوژیک ماست، آرمان است ولاغیر. شأن والای شهیدان ۱۹بهمن همین است که بی‌چشمداشت، بی‌شکاف و بی‌تردید پرداخت‌کردن را برگزیدند.
آنها این انتخاب را کردند و به‌اوج رسیدند. مجاهدینی هم که درهمان روزها با شهادت اشرف و موسی مواجه شدند، انتخاب‌شان همین بود.
الان که به‌آن روزها فکر می‌کنم، حقیقتاً روحیه و ظرفیت و عزم و جسارت مجاهدین در آن موقع، ستایش‌انگیز است. چرا در حالی که چنین ضربه‌یی خورده بودند و همگی باز هم در معرض شهادت بودند، آن‌چنان برانگیخته و در اوج بودند. رازش همین بود که هم پرداخت بی‌چشمداشت را در سرلوحه خود داشتند و هم به این پشتگرم بودند که کسی هست که این راه پرشکوه را ادامه می‌دهد و مجاهدین را به‌سوی آینده رهبری خواهد کرد.
چرا آن‌‌ها می‌توانستند در چنین مدار بالایی حرکت کنند؟ راستی چرا به اوج قله‌ ایمان رسیده بودند؟ زیرا به‌خودشان فکر نمی‌کردند. پرداخت بی‌چشمداشت یعنی همین.
مجاهدین امروز، که برخی‌شان در همان توفانها حضور داشتند، سطح ایدئولوژیک و تشکیلاتی‌شان و نیز سطح سیاسی سازمان و جنبش‌شان بسیار با آن روز متفاوت است. راههای پر از سنگلاخ را طی کرده‌اند، قتل‌عام ۶۷، پایداری اشرف و کشتارهای ۱۰شهریور و ۷آبان و ۱۹فروردین و۶و ۷مرداد را پشت سر گذاشته‌اند. پس حالا باید صدبار بیشتر و برانگیخته‌تر با ابتلائات امروز روبه‌رو شوند.
آزمایش امروز مجاهدین، با آزمایش‌های قبلی، از ۱۹بهمن گرفته تا هجرت بزرگ متفاوت است. اما روح و گوهر یکی است و همان است که در عاشورای مجاهدین به‌صورت الگو و سرمشق درآمد؛ یعنی پرداخت بی‌چشمداشت.

 خواهران و برادران عزیز،
امروز در سالروز عاشورای مجاهدین در بین شما هستم. بین شما که مدافعان و پرچمداران ارزش‌هایی هستید که از همان روز خلق شده است.
درباره قدر و شأن اشرف و موسی و اهمیت‌ نبرد و مقاومت‌شان هرچه بگوییم کم گفته‌ایم. اگر این واقعه آن‌قدر بزرگ است و از نظر آرمانی چنان جایگاهی دارد که نامش عاشورای مجاهدین است، پس نمی‌تواند فقط واقعه‌یی مربوط به‌تاریخ‌ گذشته باشد. بلکه باید تلاش کنیم دریابیم که پیام امروز عاشورای مجاهدین چیست؟
این ازخودگذشتگی و این تابلوی با شکوه بر روی مبارزه برای سرنگونی رژیم چه تأثیری داشته و دارد؟ روی خود مجاهدین چه اثری داشته؟ بر روی جامعه ایران چه اثری داشته؟ و در تاریخ‌‌ معاصر ایران چه چیزی را شکل داده است؟
آنچه در سال ۶۰واقع شد، سمبل پاکبازی نسل مجاهدین و ‌به‌طور خاص فداکاری و مایه‌‌گذاری شخص مسعود بود. منافع شخص خودش که همان منافع سازمان بود را کنار گذاشت و قاطعانه مصالح عالیه مردم ایران را ترجیح داد.
خوب است این حقیقت را هم یادآوری کنم که موسی خودش با درک‌ عمیق‌ این شرایط، نقش اساسی در انتقال مسعود از تهران به‌خارج کشور داشت. حتماً صحبتهای سردار خیابانی در نواری که از تهران فرستاده بود و تحت عنوان صدای سردار چاپ شد، را شنیده یا خوانده‌اید. آنجا خطاب به مسعود می‌‌گوید:
«من و بچه‌های دیگر هر ‌روز که می‌گذرد به اهمیت وجود تو در خارج بیشتر پی می‌بریم و از این‌که در ‌برابر مخالفتهای تو تسلیم نشدیم و تصمیم به عزیمت تو به خارج گرفتیم خوشحال‌تر و راضی‌تر از پیش هستیم…ـ»
بله، همین تصمیم که در آن موقع مرکزیت سازمان و مشخصاً خود موسی و با اصرار زیاد اتخاذ کرد بیانگر سطح ایدئولوژیکی‌ مجاهدین بود که توانستند نقطه رهبری کننده سازمان را که سرمایه و حاصل خون و رنج طولانی جنبش بود، حفظ کنند.
بعد از پرواز مسعود از تهران به پاریس هر مجاهدی دچار این لحظه شد که موسی و مسئولان سازمان چقدر کار صحیحی کردند که مسعود را فرستادند. و این لحظه شادمانی هر مجاهدی بود و آزاد شدن انرژی‌هایش برای جنگ صد برابر در مقابل دژخیم خون آشام.
برگردیم به‌بحث ۱۹بهمن. وجه دوم این حماسه آن چیزی است که از فردای نوزده بهمن خلق شد؛ یعنی عاملی که این حماسه را پرآوازه کرد. بزرگی کار‌ اشرف و موسی و یارانشان و جانفشانی‌شان در آن مدار‌ عالی به‌جای خود، ولی آنچه همین را ماندگار کرد، صاحب این خون‌ها یعنی خود مسعود است.
بله، ۱۹بهمن، این جایگاه عالی و درخشان را پیدا کرد از یک طرف به‌خاطر فداکاری اشرف و موسی و یاران‌شان و از طرف دیگر به‌خاطر این‌که پرچمدار و حافظی مثل مسعود داشتند. وگرنه کم نیستند قهرمانانی که در تاریخ همین یک قرن گذشته از یاد رفتند و در توفانها و تلاطم‌ حوادث روزگار به‌تدریج محو شدند.
وقتی اشرف و موسی شهید شدند در آن لحظه بسیاری از مردم ایران برانگیخته شدند و بسیاری اشک‌ ریختند.
۱۹بهمن پرتوی از عاشورای حسینی بود. که مسعود آن را به‌عنصر الهام‌بخشی برای مبارزه و پایداری مجاهدین تبدیل کرد.
اگر رهبری و درایت او در مبارزه علیه رژیم، در مرزبندی قاطعانه و بی‌امان با هر جنسی از ارتجاع خمینی و در پرورش نسلی بر اساس صداقت و فدا نبود، امروز آخوندها همه این خون‌ها و رنج‌ها را پایمال می‌کردند.
۱۹بهمن می‌توانست خاطره‌ بسیار عزیزی باشد که با همه عظمت‌اش به‌تدریج محو شود. ولی مسعود قدر و جایگاه آرمانی آن را شناساند و آن را به یک سرمشق ماندگار و به‌الگوی مبارزه با رژیم ولایت فقیه تبدیل کرد. وقتی که رژیمی این همه غدار، وحشی، فاسد و ضدبشری است، پاسخ‌اش مقاومتی است با روح و جوهر ۱۹بهمن. پاسخ‌اش مقاومت به‌هر قیمت است. پاسخ‌اش درس صدق و وفا و ایمان است.
پس عاشورای مجاهدین، یک تضاد اساسی را در تاریخ و فرهنگ و جامعه ایران حل کرد و آن پایه‌گذاری یک سنت و مشی و همچنین چشم‌انداز رهایی‌بخش در مبارزه علیه ولایت فقیه بود.
درد نتیجه این رژیم هیچ‌وقت از درد بی‌ثباتی و عدم مشروعیت خلاص نخواهد شد. این منشأ و سرچشمه مخمصه رژیم است که نمی‌تواند کمترین قدمی به‌طرف استحاله و اصلاح بردارد؛ زیرا اثر همین خون‌ها، یعنی آن تنفر انباشته و فشرده در جامعه ایران، مثل یک سیلاب طغیان می‌کند و بنیادش را از جا می‌کند.

حالا برگردیم به خود مجاهدین: چه شد که صدق و فدا سرلوحه مجاهدین قرار گرفت و پایه و مایه‌ روابط درون مجاهدین و شکوفایی تشکیلات‌شان شد؟ اگر این حرف‌ها فقط درس‌های اخلاقی بود، اگر فقط مباحث نظری بود، از دهه‌ها و سده‌های پیش از ما فلاسفه و متفکران با بحثها و کلمات بسیار زیبا این حرف‌ها را مطرح کرده‌اند.
این که صدق و فدا به‌مکانیسم ماندگاری و پیشروی این جنبش تبدیل شد، به این دلیل است که حاصل‌ِ رنج و خون و حاصل قیمت دادن مستمر یعنی خون جگر است. هر مجاهدی از این روز الهام می‌گیرد و برانگیخته می‌شود برای فدای بیشتر برای گذشت بیشتر و برای محکم کردن و صمیمی‌کردن هر چه بیشتر روابط خود با سایر‌ کسانی که هر کدام بازماندگان و پرچمداران و ادامه‌دهندگان راه‌ همان شهیدان‌اند.
خلاصه کنم پیام عاشورای مجاهدین برای نسل‌های مجاهدین و هواداران‌شان این است که بر سر‌ موضع انقلابی و آرمانی خود، ایستاده‌اند و در فرازی به مراتب بالاتر باز هم می‌ایستند تا روز آزادی ملت اسیر.

حالا مجاهدین رو به‌ ‌اشرف شهیدان و سردار آزادی موسی خیابانی می‌گویند آن آرمان بالابلندی که شما سر بر آستانش نهادید، امروز صدبار فروزان‌تر و درخشان تر پیش روی ماست و ما نسبت به‌همه دورانها صدبار متعهدتر و برانگیخته‌تر و خروشان‌تر برای تحقق آن آماده‌ایم. و سوگند می‌خوریم که این خون‌ها را فراموش نکنیم. تا انتقام آنها در روز آزادی مردم ایران گرفته شود.
با این تعهد به‌پا می‌خیزیم و برای ادای احترام به اشرف و موسی و یاران‌شان و یک صد و بیست هزار شهید ازجمله یاران‌شهیدمان در اشرف و لیبرتی یک دقیقه کف می‌زنیم.
پس خطاب به شما مجاهدین می‌گویم که امروز، چشم تاریخ چشم مردم‌تان و چشم شهیدان‌تان به‌شماست که چطور دست در دست هم، سازمان‌تان را گرز آتشینی می‌کنید که کار رژیم را تمام کند.
امروز آنها به من و ‌شما نگاه می‌کنند که چه می‌کنیم و چه می‌کنید. عزم‌ و ایمان‌تان تا کجاست، چه تعهدی برمی‌داریم و بر‌می‌دارید، آیا به سوگندها و پیمانهایمان وفا می‌کنیم؟ و آیا برای توفانها و نبردهای بزرگ آماده‌ایم و آماده‌اید؟