حمله جنایتکارانه موشکی عوامل رژیم آخوندی در ۲۹ اکتبر۲۰۱۵ با شلیک ٨٠ موشک به کمپ لیبرتی محل استقرار مجاهدین بیدفاع به شهادت ۲۴ مجاهد خلق انجامید، این سوال را در ذهن آدمی مطرح می کند که چرا این حمله صورت گرفت؟.
جواب را باید در درون رژیم آخوندی جستجو کرد زیرا که تضادهای ناشی از جام زهر توفق اتمی و سلسله شکستها و کشته شدن مهمترین سرکردگان سپاه پاسدارن در سوریه رژیم را وارد شرایط خطرناکی کرده است. گرگ های رژیم را به جان هم انداخته و در انتخاباتی که در پیش است باند رفسنجانی-روحانی خیز بر داشته تا زیر پای خامنه ای را خالی کند و مجلس خبرگان و ولایت فقیه و مجلس ارتجاع را قبضه کند. از طرف دیگر باند خامنه ای تیغ ها را تیز کرده تا نگذارد حتی یک نَفَر از باند حریف وارد ارگان های تصمیم گیری شود و این جو جنگ و دعوا بین جناح ها زمینه را آماده برای قیامی از نوع سال ٨٨ و یا شاید هم شدیدتَر میکند. کافیست به سخنرانیهای مهره ها و آخوند های رژیم گوش کرد تا به سادگى به عمق وحشت رژیم از تکرار قیام ٨٨ پی برد.
اما آیا قیام خودجوش به خودى خود باعث سرنگونى این رژیم میشود؟ البته جواب منفی است چرا که دستگاه سرکوب و فقدان یک سازمان رهبرى کنده هر جنبشى را به شکست میکشاند و این را ولی فقیه بحران زده بیش از هرکس دیگر می فهمد و لذا در صدد از میان برداشتن آن نیرویی برمی آید که موجودیت رژیم را تهدید می کند.
اینجاست که جواب سوْال را میگیریم و درمیابیم که چرا مجاهدین محصور و بی سلاح اینطور مورد حمله رژیم آخوندی قرار میگیرند.
اما جای خوشوقتی است که این گونه جنایات ضد بشری، مانند فرمان خمینی بعد از زهر آتش بس برای قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ یا حمله ۱۰ شهریور ۹۲ به اشرف به نتیجه مورد نظر رژیم یعنی نابودی مجاهدین نمی رسد و شاهدیم که این گنجینه ملی و ذخیره استراتژیکی ملی میهنی یعنی سازمان مجاهدین خلق، با تشکیلات منضبط و آهنین و رهبرى با صلاحیت و تجربه ٥٠ سال مبارزه با دو دیکتاتوری، به یمن ایستادگی و سیاست و استراتژی درستی که دارد به پولاد آبدیده ای تبدیل شده که امروز امید مردم ایران برای رهایی است و در سر بزنگاه میتواند رهبرى قیام را به عهده بگیرد و در مدت زمان کوتاهی رژیم ورشکسته آخوندى را سرنگون کند.
ازسوی دیگر به رغم سیاستهای مماشاتگران که در مقابل جنایات بزرگ ضد بشری نظیر آنچه در سوریه و قتل عام هزاران هزار انسان و به کارگیری سلاحهای شیمایی، دست به کار جدی نمی زنند و در رابطه با رژیم ایران هم براى سفره اقتصاد و بازرگانى در ایران نقشه میکشند و آب از دهانشان جاریست، ما شاهد این هستیم که نمایندگان پارلمانها به طور گسترده (منجمله ۱۷۰نماینده پارلمان اروپا) و شخصیتهای با وجدان مردمی در سراسر جهان، حمله به اشرفیها و بی عملی آمریکا و سازمان ملل را به شدید ترین صورت محکوم می کنند و به هر تلاشی دست می زنند تا در مقابل این جنایت ضد انسانی رژیم برای از میان برداشتن نیروی اصلی مقاومت یک ملت، سد سیاسی و حقوقی ایجاد کنند.
راستی چه عاملی است که چنین جنبشی را دراین سالها ایجاد کرده و این نیروهای دموکراتیک را به حمایت از مقاومت مردم ایران و به اعتراض به این حمله وحشیانه به لیبرتی میکشاند؟
این را باید در پشتکار بی نظیر و مبارزه شبانه روزی و بی وفقه و شناخت صحیح از اوضاع جهانی و کشف مناسبات سیاسی و تاکتیکی و دیپلماتیکى و رهبرى مجاهدین و بخصوص شخص خانم مریم رجوى جست چرا که اگر فعالیت های ایشان در ورطه جهانى نمیبود با قتل عام مجاهدین آب از آب تکان نمیخورد و طبق معمول تاریخ شکستهاى جنبش هاى آزادیخواه باز هم سر این مقاومت زیر آب میرفت ...اما امروز ما ایرانیان مفتخریم که مقاومتى با سى و هفت سال تجربه و رهبرى ذیصلاح همچون مسعود رجوی و مریم رجوى و مجاهدین جان بر کف و استوار بر سر آرمانهاى آزادى و دمکراسى داریم که بزودى سر این مارهاى أفعى عمامه به سر را به سنگ خواهند کوبید و آزادی را به سرزمین شیروخورشید باز خواهیم گرداند و ارتجاع را با تمامی دسته جاتش به زباله دان تاریخ خواهیم ریخت.
اما آیا قیام خودجوش به خودى خود باعث سرنگونى این رژیم میشود؟ البته جواب منفی است چرا که دستگاه سرکوب و فقدان یک سازمان رهبرى کنده هر جنبشى را به شکست میکشاند و این را ولی فقیه بحران زده بیش از هرکس دیگر می فهمد و لذا در صدد از میان برداشتن آن نیرویی برمی آید که موجودیت رژیم را تهدید می کند.
اینجاست که جواب سوْال را میگیریم و درمیابیم که چرا مجاهدین محصور و بی سلاح اینطور مورد حمله رژیم آخوندی قرار میگیرند.
اما جای خوشوقتی است که این گونه جنایات ضد بشری، مانند فرمان خمینی بعد از زهر آتش بس برای قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ یا حمله ۱۰ شهریور ۹۲ به اشرف به نتیجه مورد نظر رژیم یعنی نابودی مجاهدین نمی رسد و شاهدیم که این گنجینه ملی و ذخیره استراتژیکی ملی میهنی یعنی سازمان مجاهدین خلق، با تشکیلات منضبط و آهنین و رهبرى با صلاحیت و تجربه ٥٠ سال مبارزه با دو دیکتاتوری، به یمن ایستادگی و سیاست و استراتژی درستی که دارد به پولاد آبدیده ای تبدیل شده که امروز امید مردم ایران برای رهایی است و در سر بزنگاه میتواند رهبرى قیام را به عهده بگیرد و در مدت زمان کوتاهی رژیم ورشکسته آخوندى را سرنگون کند.
ازسوی دیگر به رغم سیاستهای مماشاتگران که در مقابل جنایات بزرگ ضد بشری نظیر آنچه در سوریه و قتل عام هزاران هزار انسان و به کارگیری سلاحهای شیمایی، دست به کار جدی نمی زنند و در رابطه با رژیم ایران هم براى سفره اقتصاد و بازرگانى در ایران نقشه میکشند و آب از دهانشان جاریست، ما شاهد این هستیم که نمایندگان پارلمانها به طور گسترده (منجمله ۱۷۰نماینده پارلمان اروپا) و شخصیتهای با وجدان مردمی در سراسر جهان، حمله به اشرفیها و بی عملی آمریکا و سازمان ملل را به شدید ترین صورت محکوم می کنند و به هر تلاشی دست می زنند تا در مقابل این جنایت ضد انسانی رژیم برای از میان برداشتن نیروی اصلی مقاومت یک ملت، سد سیاسی و حقوقی ایجاد کنند.
راستی چه عاملی است که چنین جنبشی را دراین سالها ایجاد کرده و این نیروهای دموکراتیک را به حمایت از مقاومت مردم ایران و به اعتراض به این حمله وحشیانه به لیبرتی میکشاند؟
این را باید در پشتکار بی نظیر و مبارزه شبانه روزی و بی وفقه و شناخت صحیح از اوضاع جهانی و کشف مناسبات سیاسی و تاکتیکی و دیپلماتیکى و رهبرى مجاهدین و بخصوص شخص خانم مریم رجوى جست چرا که اگر فعالیت های ایشان در ورطه جهانى نمیبود با قتل عام مجاهدین آب از آب تکان نمیخورد و طبق معمول تاریخ شکستهاى جنبش هاى آزادیخواه باز هم سر این مقاومت زیر آب میرفت ...اما امروز ما ایرانیان مفتخریم که مقاومتى با سى و هفت سال تجربه و رهبرى ذیصلاح همچون مسعود رجوی و مریم رجوى و مجاهدین جان بر کف و استوار بر سر آرمانهاى آزادى و دمکراسى داریم که بزودى سر این مارهاى أفعى عمامه به سر را به سنگ خواهند کوبید و آزادی را به سرزمین شیروخورشید باز خواهیم گرداند و ارتجاع را با تمامی دسته جاتش به زباله دان تاریخ خواهیم ریخت.