مهدی سامع
قرار است در روز 7 اسفند امسال برای دهمین دوره مجلس ارتجاع و پنجمین دوره مجلس خبرگان خامنه ای، نمایشی با نام «انتخابات» روی صحنه آورده شود. انتخابات نامیدن این نمایش که بارها در رژیم جمهوری اسلامی تکرار شده، تا جایی با محتوای آن تطابق پیدا می کند که باندهای درونی رژیم برای تقسیم قدرت و به دنبال آن بهره مند شدن از چپاول جامعه و کشور با هم رقابت می کنند.
این امر البته بستگی به این دارد که ولی فقیه رقابت خودیها را با مهندسی ویژه دور نزده و برای به کرسی نِشاندن عَمَلِه و اَکَره خاص خود اختیار اطاق تجمیع آرا را با چماق بسیج به مجتبی و طایب واگذار نکند و در ضمن به شورای نگهبان برای قلع و قمع کاندیداها دستور ویژه ندهد. در چنین حالتی رقابت بین خودیها جریان پیدا می کند و تجربه نشان داده که در دوران ولایت مطلقه خامنه ای، خروجی چنین رقابتی به سود او نبوده و خامنه ای با ابزارهای دیگر که به طور قانونی و فراقانونی در اختیار دارد این خُسران را به میزانی که می توانست جبران کرده است.
چنین بود که سید محمد خاتمی به تدارکچی نظام تبدیل شد و مجلس تحت کنترل اصلاح طلبان حکومتی حتی نتوانست یک لایحه نیم بند در مورد رسانه ها را در دستور کار قرار دهد و با حکم حکومتی که آشیخ مهدی کروبی در مقام رییس مجلس آن را اعلام کرد، به بایگانی سپرده شد.
جنبه مشترک در شرایط رقابتی و یا غیر رقابتی و مهندسی شده، حماسه نامیدن شعبه بازی است که همه امکانات تبلیغاتی حکومت در خدمت پُخت و پَز حماسه قرار می گیرند و برای آرایشگری شعبده بازان به ویژه در شرایط رقابتی، انبوهی نظر و تحلیل پیرامون «اصلاح» امور و «ارجحیت» صندوق رای به بازار مکاره ای که نهادهای امنیتی بر آن نظارت می کنند به معرض فروش گذاشته می شود. منصفانه نیست اگر نقش برخی افراد و جریانهایی که به نام اپوزیسیون خود را معرفی می کنند را در این ماجرا نادیده گرفت. این نفش گرچه بسیار کثیف است اما با کمک مدیای مماشات سوپر دولوکس نمایش داده می شود تا چهره حکومت دروغ با آمار ملیونی که هیچ نهاد مستقل بر آن نظارت نداشته قابل قبول معرفی شود. این یکی از تراژدیهای دوران ماست که بسیاری از رسانه های جهان، آمار انتخابات حکومتی که بر مبنای دروغ و دَغَل بنیان نهاده شده را در توصیف این رویداد به عنوان واقعیت منتشر می کنند.
استبداد مذهبی حاکم بر کشور ما به ارقام ملیونی نیاز دارد تا حقوق ملیونها زن و مرد ایرانی را پایمال کند. نقش مردم در این شعبده بازی به این خلاصه می شود که گوش شنوا داشته باشند تا وقتی با صدای بلند و با ارقام ملیونی به آنان اعلام می شود که هیچ حقوقی ندارند و آش کَشک خاله، به حساب آنان پُخته شده و چه بخورند یا نخورند باید هزینه آن را بپردازند، سکوت کنند و اگر مردم فرصت یابند تا به بی حقوقی نه در رسانه ها که در کف خیابان با فریاد مرگ بر دیکتاتور اعتراض کنند، به حساب آنان در کهریزک و یا به وسیله باندهای سیاه که پاسدار همدانی قبل از کشته شدن در سوریه، استفاده از آنان را از افتخارات خود اعلام کرده بود، رسیده خواهد شد. این اقدام برای این است تا همه «فتنه» کنندگان بدانند که پایه های تخت سلطنت مقام معظم بر خون استوار است و جناب احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان امر فرموده اند که؛ کرسیهای مجلس «حق بچه های حزب اللهی، انقلابی و مؤمن» است و تشخیص این موضوع و البته تشخیص «اعتقاد قلبی» کاندیداها هم به عهده خود ایشان و شرکا در شورای نگهبان است.
این است همه ی حقیقت آن شعبده بازی که تحت نام انتخابات در ولایت خامنه ای به صحنه آورده می شود. خودیها هم باید بدانند که خامنه ای و گماشتگان ریز و درشت او ذره ای همسویی با فتنه را نه فقط فراموش نمی کنند، بلکه تا جایی که در توان داشته باشند و تیغ شان بِبُرد آنان را منکوب می کنند. از محمد رضا باهنر در مقام دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین و دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری
بشنوید که گفت: «هر کس قصد ورود به انتخابات دارد باید تکلیف اش را با فتنه 88 مشخص کند.... فتنه یک فاجعه عظیم بود و از این رو کسانی که کاندیدا میشوند باید موضع خود را با فتنه مشخص کنند.». (روزنامه رسالت، 10 آذر 1394)
اما این تنها «فتنه عظیم» نیست که کابوس خامنه ای است. ولی فقیه که از پوسیدگی ولایت اش و واماندگی بخش یزرگی از کارگزاران اش به خوبی مطلع است، از «نفوذ» نیز به هراس افتاده است. فتنه و نفوذ به جان ولی فقیه افتاده و پس از نوشیدن جام زهر «برجام» فتنه «بالقوه» و نفوذ «بالفعل» ولایت مطلقه خامنه ای را با چالشهای جدی روبرو کرده است. کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران، در نماز جمعه روز ۲۰ آذر گفت: «مجلس خبرگان نباید محل فتنه و فتنهگر باشد.». اشاره کاظم صدیقی فقط می تواند به اعلام کاندیداتوری اکبر هاشمی رفسنجانی، حسن خمینی و محمد موسوی بجنوردی برای مجلس خبرگان باشد.
برای خامنه ای افتخاری بالاتر از این نیست که از چهار رییس دولت دوران ولایت اش، یکی ممنوع التصویر و ممنوع السفر است، دیگری از اصحاب فتنه است و سومی که در نقش گماشته انجام وظیفه می کرد یاغی شد و چهارمی که حسن روحانی باشد زیر تیغ دلواپسان بندبازی می کند.
آن چه در بالا آمد توصیف پدیده موسوم به انتخابات در ولایت خامنه ای بود. اما سوال اصلی روی تابلوی چشم اندازها قرار دارد. خروجی شعبده بازی روز 7 اسفند چه خواهد بود؟
در حالی که ولی فقیه به اجبار به حسن روحانی تَن داده، در حالی که بازهم به اجبار و تحت فشار تحریمها و مخالفت عمومی با پروژه ضد مردمی هسته ای به برجام تن داده و در حالی که سیاست یک دست کردن حاکمیت و تثبیت اقتدار ولی فقیه درهم شکسته شده، نتیجه نمایش انتخاباتی روز 7 اسفند نمی تواند آن گونه که خامنه ای انتظار دارد باشد. به نظر می رسد که جبهه طرفداران مشروط کردن ولایت فقیه (با نام رمز شورایی شدن ولی فقیه) همراه با کسانی که از آنان تحت عنوان «اصولگرایان میانهرو» نام برده می شود، دست بالا را داشته باشند، مگر آن که امدادهای غیبی همچون رویدادهای سال 2003 به کمک خامنه ای آمده و دوران احمدی نژادی شدن جهان تکرار شود. در این صورت میدان در اختیار امثال روح الله حسینیان قرار می گیرد تا حرفی که به علی اکبر صالحی زد را در مورد بسیاری عملی کند. او گفت: «اگر من به قدرت برسم تو را در راکتور اراک دفن می کنم و رویت سیمان می ریزم».
در هر کدام از این دو حالت، نصیب اکثریت مردم ایران چیزی جز بی حقوقی، فقر و فلاکت نیست و هم از این رو باید این شعبده بازی را به طور کامل و فعال تحریم کرد.
این امر البته بستگی به این دارد که ولی فقیه رقابت خودیها را با مهندسی ویژه دور نزده و برای به کرسی نِشاندن عَمَلِه و اَکَره خاص خود اختیار اطاق تجمیع آرا را با چماق بسیج به مجتبی و طایب واگذار نکند و در ضمن به شورای نگهبان برای قلع و قمع کاندیداها دستور ویژه ندهد. در چنین حالتی رقابت بین خودیها جریان پیدا می کند و تجربه نشان داده که در دوران ولایت مطلقه خامنه ای، خروجی چنین رقابتی به سود او نبوده و خامنه ای با ابزارهای دیگر که به طور قانونی و فراقانونی در اختیار دارد این خُسران را به میزانی که می توانست جبران کرده است.
چنین بود که سید محمد خاتمی به تدارکچی نظام تبدیل شد و مجلس تحت کنترل اصلاح طلبان حکومتی حتی نتوانست یک لایحه نیم بند در مورد رسانه ها را در دستور کار قرار دهد و با حکم حکومتی که آشیخ مهدی کروبی در مقام رییس مجلس آن را اعلام کرد، به بایگانی سپرده شد.
جنبه مشترک در شرایط رقابتی و یا غیر رقابتی و مهندسی شده، حماسه نامیدن شعبه بازی است که همه امکانات تبلیغاتی حکومت در خدمت پُخت و پَز حماسه قرار می گیرند و برای آرایشگری شعبده بازان به ویژه در شرایط رقابتی، انبوهی نظر و تحلیل پیرامون «اصلاح» امور و «ارجحیت» صندوق رای به بازار مکاره ای که نهادهای امنیتی بر آن نظارت می کنند به معرض فروش گذاشته می شود. منصفانه نیست اگر نقش برخی افراد و جریانهایی که به نام اپوزیسیون خود را معرفی می کنند را در این ماجرا نادیده گرفت. این نفش گرچه بسیار کثیف است اما با کمک مدیای مماشات سوپر دولوکس نمایش داده می شود تا چهره حکومت دروغ با آمار ملیونی که هیچ نهاد مستقل بر آن نظارت نداشته قابل قبول معرفی شود. این یکی از تراژدیهای دوران ماست که بسیاری از رسانه های جهان، آمار انتخابات حکومتی که بر مبنای دروغ و دَغَل بنیان نهاده شده را در توصیف این رویداد به عنوان واقعیت منتشر می کنند.
استبداد مذهبی حاکم بر کشور ما به ارقام ملیونی نیاز دارد تا حقوق ملیونها زن و مرد ایرانی را پایمال کند. نقش مردم در این شعبده بازی به این خلاصه می شود که گوش شنوا داشته باشند تا وقتی با صدای بلند و با ارقام ملیونی به آنان اعلام می شود که هیچ حقوقی ندارند و آش کَشک خاله، به حساب آنان پُخته شده و چه بخورند یا نخورند باید هزینه آن را بپردازند، سکوت کنند و اگر مردم فرصت یابند تا به بی حقوقی نه در رسانه ها که در کف خیابان با فریاد مرگ بر دیکتاتور اعتراض کنند، به حساب آنان در کهریزک و یا به وسیله باندهای سیاه که پاسدار همدانی قبل از کشته شدن در سوریه، استفاده از آنان را از افتخارات خود اعلام کرده بود، رسیده خواهد شد. این اقدام برای این است تا همه «فتنه» کنندگان بدانند که پایه های تخت سلطنت مقام معظم بر خون استوار است و جناب احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان امر فرموده اند که؛ کرسیهای مجلس «حق بچه های حزب اللهی، انقلابی و مؤمن» است و تشخیص این موضوع و البته تشخیص «اعتقاد قلبی» کاندیداها هم به عهده خود ایشان و شرکا در شورای نگهبان است.
این است همه ی حقیقت آن شعبده بازی که تحت نام انتخابات در ولایت خامنه ای به صحنه آورده می شود. خودیها هم باید بدانند که خامنه ای و گماشتگان ریز و درشت او ذره ای همسویی با فتنه را نه فقط فراموش نمی کنند، بلکه تا جایی که در توان داشته باشند و تیغ شان بِبُرد آنان را منکوب می کنند. از محمد رضا باهنر در مقام دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین و دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری
بشنوید که گفت: «هر کس قصد ورود به انتخابات دارد باید تکلیف اش را با فتنه 88 مشخص کند.... فتنه یک فاجعه عظیم بود و از این رو کسانی که کاندیدا میشوند باید موضع خود را با فتنه مشخص کنند.». (روزنامه رسالت، 10 آذر 1394)
اما این تنها «فتنه عظیم» نیست که کابوس خامنه ای است. ولی فقیه که از پوسیدگی ولایت اش و واماندگی بخش یزرگی از کارگزاران اش به خوبی مطلع است، از «نفوذ» نیز به هراس افتاده است. فتنه و نفوذ به جان ولی فقیه افتاده و پس از نوشیدن جام زهر «برجام» فتنه «بالقوه» و نفوذ «بالفعل» ولایت مطلقه خامنه ای را با چالشهای جدی روبرو کرده است. کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران، در نماز جمعه روز ۲۰ آذر گفت: «مجلس خبرگان نباید محل فتنه و فتنهگر باشد.». اشاره کاظم صدیقی فقط می تواند به اعلام کاندیداتوری اکبر هاشمی رفسنجانی، حسن خمینی و محمد موسوی بجنوردی برای مجلس خبرگان باشد.
برای خامنه ای افتخاری بالاتر از این نیست که از چهار رییس دولت دوران ولایت اش، یکی ممنوع التصویر و ممنوع السفر است، دیگری از اصحاب فتنه است و سومی که در نقش گماشته انجام وظیفه می کرد یاغی شد و چهارمی که حسن روحانی باشد زیر تیغ دلواپسان بندبازی می کند.
آن چه در بالا آمد توصیف پدیده موسوم به انتخابات در ولایت خامنه ای بود. اما سوال اصلی روی تابلوی چشم اندازها قرار دارد. خروجی شعبده بازی روز 7 اسفند چه خواهد بود؟
در حالی که ولی فقیه به اجبار به حسن روحانی تَن داده، در حالی که بازهم به اجبار و تحت فشار تحریمها و مخالفت عمومی با پروژه ضد مردمی هسته ای به برجام تن داده و در حالی که سیاست یک دست کردن حاکمیت و تثبیت اقتدار ولی فقیه درهم شکسته شده، نتیجه نمایش انتخاباتی روز 7 اسفند نمی تواند آن گونه که خامنه ای انتظار دارد باشد. به نظر می رسد که جبهه طرفداران مشروط کردن ولایت فقیه (با نام رمز شورایی شدن ولی فقیه) همراه با کسانی که از آنان تحت عنوان «اصولگرایان میانهرو» نام برده می شود، دست بالا را داشته باشند، مگر آن که امدادهای غیبی همچون رویدادهای سال 2003 به کمک خامنه ای آمده و دوران احمدی نژادی شدن جهان تکرار شود. در این صورت میدان در اختیار امثال روح الله حسینیان قرار می گیرد تا حرفی که به علی اکبر صالحی زد را در مورد بسیاری عملی کند. او گفت: «اگر من به قدرت برسم تو را در راکتور اراک دفن می کنم و رویت سیمان می ریزم».
در هر کدام از این دو حالت، نصیب اکثریت مردم ایران چیزی جز بی حقوقی، فقر و فلاکت نیست و هم از این رو باید این شعبده بازی را به طور کامل و فعال تحریم کرد.