۱۴۰۳ اردیبهشت ۴, سه‌شنبه

«ما تاریخ حقوق‌بشر را با خون خود می‌نویسیم»

«ما تاریخ حقوق‌بشر را با خون خود می‌نویسیم» این سخن جاودانهٔ بزرگ‌مردی است که اصالت و جدیت ادعایش را ۳۴سال پیش (در ۴ اردیبهشت ۱۳۶۹) با نثار جان به‌اثبات رساند. او دکتر کاظم رجوی است. کسی که تمام دانش و توان و هستی خود را وقف دادخواهی خون شهیدان مقاومت ایران کرد.

دکتر کاظم رجوی دو حق ابدی برگردن مردم و تاریخ ایران دارد. نخست نجات جان مسعود از اعدام توسط رژیم شاه و دیگری برافراشتن پرچم دفاع از حقوق‌بشر، رساندن صدای زندانیان و شکنجه‌شده‌ها و کوبیدن داغ ننگ منفورترین دیکتاتوری ضدبشری معاصر بر پیشانی رژیم ولایت فقیه.

دکتر کاظم رجوی که استاد حقوق در ژنو بود، نقش تعیین‌کننده‌یی در صدور قطعنامه‌های متعدد محکومیت رژیم در کمیسیون حقوق‌بشر داشت. او سپس با شهود و مدارک به نیویورک رفت و تلاشهایش با تصویب نخستین قطعنامه محکومیت رژیم در مجمع عمومی ملل متحد (عالیترین مرجع بین‌المللی) در آذرماه ۱۳۶۴ به ثمر نشست. این کوششها سنگ‌بنای ۷۰‌قطعنامهٔ محکومیت رژیم توسط ارگانهای ملل متحد را بنا نهاد. پرچم برافراشته دادخواهی و فراخوانهای حسابرسی از جلادان حاکم برایران، از کشتارهای دههٔ‌۶۰ و قتل‌عام‌۶۷ تا آمران و عاملان اعدامها و کشتار خیابانی جوانان قیامها نیز مرهون خون پاک رادمرد عاشقی است که کلمه «حقوق بشر» را با جانش آمیخته بود و با خونش آن را نوشت.

در برابر عاشقانی چون کاظم رجوی، هستند کسانی که از آزادی و حقوق‌بشر حرف می‌زنند، بدون آن‌که معنی این کلمات گرانبها را فهم کنند یا بهای آن را بپردازند. اینها نام آزادی و حقوق‌بشر و... را می‌برند و کام خود را می‌جویند. کار اینها البته بسا زشت و مذموم است. اما زشت‌تر و جنایتکارانه‌تر، کار دشمنان این ارزشهاست. دشمنان آزادی و حقوق‌بشر که این کلمات را ابزار و وسیله می‌کنند تا آنها را ذبح کنند و از آنها خنجری بسازند تا آن را به‌پشت و پهلوی عاشقان آزادی و مدافعان واقعی حقوق‌بشر فرو کنند.

دکتر کاظم در یکی از سخنرانیهای خود گفته بود: «کلمات آزادی، استقلال، عدم تعهد، برای شورای ملی مقاومت کلمات بی‌محتوا، بی‌پشتوانه و تو خالی نیستند. برخلاف رژیم خمینی که این کلمات را گاهی اوقات نشخوار می‌کند و ابداً به‌آنها ایمان و اعتقادی ندارد».

رژیم دجال و ضدبشری آخوندی نمونهٔ اعلای این جنایتکاری مضاعف است. از یک‌سو آزادی را می‌کشد، آزادیخواهان را کشتار می‌کند و از سوی دیگر این کلمات مقدس را بر سر نیزه می‌کند تا دژخیمانش با دست بازتری آزادیخواهان و مدافعان حقوق‌بشر را سرکوب و کشتار کنند.

خامنه‌ای از جنگ روایتها حرف می‌زند و به‌ایادی‌اش می‌گوید، مواظب باشید که جای «شهید و جلاد» عوض نشود. به‌روایت او، جلاد همان جوانان مجاهد و انقلابی و نوجوانان و کبوتران خونین بال میلیشیا هستند که از دههٔ ۶۰ و قتل‌عام ۶۷ و تا همین حالا در اتاقهای شکنجه شرحه شرحه شدند، کشتار شدند، هم‌چون دکتر کاظم ترور شدند. «شهید» هم، هیولای اوین لاجوردی و سرلشکر بسیجی صیاد شیرازی قاتل مجاهدین و مردم کردستان هستند که رژیم دختر و پسر آنها را در مضحکه دادگاه قضاییه جلادان برای طلبکاری از مجاهدین علم می‌کند. این وارونه سازی و طلبکاری در بازار مکاره و مبتذل ساواکی - سپاهی در خارج کشور هم گهگاه علیه پیشتازان انقلاب ضدسلطنتی و قیام‌آفرینان ۵۷ به روی صحنه می‌آید.

اما پس مانده‌های شیخ و شاه آب در هاون می‌کوبند چرا که خون شهیدانی چون دکتر کاظم رجوی باطل‌السحر همهٔ این جادو جنبل‌هاست. تاریخ مقاومت برای آزادی و حقوق‌بشر با خون نوشته شده و مرزهای آن نیز با خون استوار شده است. دکتر کاظم رجوی در مورد نسل برخاسته از خون شهیدان راه آزادی گفته بود: «برای اولین بار در تاریخ میهن خونبار ما کسانی پیدا شدند، یک نسلی پیدا شده که این نسل می‌گوید من می‌خواهم آزاد زندگی کنم، مستقل باشم و بهایش را هم پرداخت کرده و می‌کند ... و تاریخ هم به‌ما و به‌این مقاومت حق داده و حق خواهد داد» (مصاحبه با رادیو صدای مجاهد ـ ۵ اردیبهشت۶۹).