۱۴۰۱ بهمن ۱۴, جمعه

مرگ دردناک زن بلوچ در صف نفت


                         زن بلوچ در صف نفت

مردم بلوچ از اصیل‌ترین اقوام ایرانی هستند که سابقه سکونتشان در خطه گرم و خشکی به‌نام بلوچستان، به هزاران سال می‌رسد. در شاهنامه آمده است که بلوچ ها به همران دیگر اقوام ایرانی در لشگر سیاوش با افراسیاب جنگیده‌اند.

کسی در جهان پشت ایشان ندید

برهنه یک انگشت ایشان ندید

درفشی برآورده پیکر پلنگ

همی از درفشش بیارید جنگ

در اسطوره‌های ایرانی درفش این مردم نقش پلنگ دارد که هم مبین دلاوری و شجاعت در جنگ است وهم معرف ناحیه سکونت ایشان که پلنگ از حیوانات بومی آن سرزمین است (فرهنگ نامه‌های شاهنامه. مجلد اول).

آنانی که با مردم خونگرم بلوچ آشنایی دارند گواهی می‌دهند که چند ویژگی شاخص، این مردم را از سایرین متمایز می‌کند:

۱ـ میارجلی (پناهنده پذیری) پناه دادن به مظلومان و محافظت کامل از ایشان

۲ـ قول و قرار را تا پای جان نگه‌داشتن

۳ـ مهمان‌نوازی بی‌نظیر

۴ـ کمک و یاری به آشنا و غریبه

۵- ظلم ستیزی و تن به‌زور ندادن...

(پژوهشی در باب هویت و قومیت در ایران)

 تاریخ معاصر این سرزمین هم، مؤید نبرد همیشگی با متجاوزان خارجی و ستمگران داخلی بوده است. در دوره‌ای که انگلیسیهای استعمارگر برای حفاظت از گنجینه هند به بلوچستان هجوم آوردند، با مدافعان دلیر آن خطه مواجه شدند. پس از آن نیز سلاطین تجدد مأب و سلطنت ولایت فقیه، در دشمنی با این مردم و زیر پا نهادن حقوق اولیه‌شان روی همدیگر را سفید کردند تا جایی که ابتدایی‌ترین نیاز های طبیعی‌شان جز با رنج مضاعف و دادن خون و زندگی تأمین نمی‌گردد. فقر و فلاکت طاقت‌فرسا و عامدانه‌ای که بر مردم بلوچ اعمال گردید، این سرزمین را ضرب‌المثلی از یکی از محروم ترین مناطق ایران و مناطق شناخته شده این چنینی در دنیای پیرامونشان ساخته است. زاغه نشینی و کپر نشینی در کنار هوتک‌هایی که فرزندان معصوم شان در آن غرق می‌شوند، دل آدمی را خون می‌کند. بهتر آن است که گفته شود بلوچستان در اشغال متجاوزان قدیم و جدید مانده است. سپاه پاسداران در چهل سال نظام ولایت فقیه یکی از بی‌رحمانه‌ترین طرح‌ها و پروژه‌های سرکوب مردم بلوچ را به اجرا گذاشته است و هم‌چنان از پیکرشان خون می‌ریزد. در قیام حماسه آفرین ۱۴۰۱ بلوچستان یکی از درخشان‌ترین کانون‌های مقاومت و ایستادگی در برابر دژخیمان رژیم آخوندی بود و هم‌چنان نیز پرچم پایداری را در اهتزاز نگه داشته است.

 از ثروت ملی (نفت) چه نصیب برده‌ایم؟

با این‌که بلوچستان بخشی از کشور ایران است و این سرزمین روی دریایی از نفت و گاز قرار دارد اما این ثروت و سرمایه‌های منبعث از آن نصیب مناطق محروم و عقب نگاه داشته شده نظیر بلوچستان نگردید. ۷۰سال پیش دکتر محمد مصدق به همراه یارانش تلاشی فداکارانه و گسترده برای ملی کردن نفت و خارج نمودن آن از دستان استعمار گران و ایادی دربار سلطنت پهلوی و آخوندهای دین‌فروش نمود تا بلکه منابع خدادادی این ملت خرج تأمین رفاه و خوشبختی‌شان شود. اگر نهضت ملی شدن نفت به ثمر نهایی‌اش می‌رسید علاوه بر این‌که صاحبان حقیقی آن، در مالکیت و مدیریت ثروت و سرمایه خویش دست بالا و چیره‌ای داشتند، محصول و ثمر و فایده آن نیز نصیب مردم محروم و ستمدیده‌ای چون بلوچستان می‌گردید. اما افسوس که کودتای خائنانه استعمارگران و همدستی دربار پهلوی و آخوندهای مرتجع، فعالیت و تلاشهای بی‌دریغ دکتر مصدق را ناکام گذاشت. ملی شدن صنعت نفت شدن پس از کودتای ۱۳۳۲ از بین رفت و قراردادهای استعماری مجدداً این ثروت ملی را در اختیار دولتها و شرکت‌های چپاولگرگذاشت.

 بلوچستان، خطه درد و رنج و پیکار

امروز فاشیسم مذهبی حاکم برایران، علاوه بر محرومیتهای دهها ساله‌ای که بر بلوچستان روا داشته است نوک تیز خنجر زهرآگینش را نیز به سوی پیکر جوانان این سرزمین نشانه رفته است. در قیام شکوهمند امسال دهها جوان برنا و آگاه بلوچ به دست پاسداران جنایتکار در خاک و خون غلتیدند و حتی کودکانی چون «هستی» در نماز جمعه نیز پرپر شدند.

از سوی دیگر فقر و سوءتغذیه و نبود بهداشت و درمان هیچ آینده‌ای برای زیستن انسانی را در این دیار متصور نمی‌کند. «مدیرکل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت، سال گذشته با هشدار درباره افزایش ناامنی غذایی در برخی مناطق ایران، از استانهای سیستان‌وبلوچستان، هرمزگان، کرمان و خراسان‌جنوبی به‌عنوان استانهایی نام‌برد که وضعیت نگران‌کننده‌ای دارند. شاخص سوءتغذیه در کودکان در سیستان‌وبلوچستان که پیش از سال۹۹ شش درصد بوده، در سال گذشته به ۱۲درصد رسید. کوتاهی قد، کم‌وزنی و لاغری شیوع بالایی دارد که ناشی از سوءتغذیه است.» (هم میهن۱۰بهمن۱۴۰۱)

هم‌چنین گزارشگران و فعالان بلوچ از ۵۵هزار کودک بلوچ بدون شناسنامه می‌گویند که بخش وسیعی از آنان به‌دلیل فقر به لشگر کودکان کار پیوسته‌اند.

 زن بلوچ بعد از سه روز ایستادن در «صف» نفت، جان داد

تازه‌ترین نمونه از ستم و بی‌اعتنایی به کمترین حقوق مردمانی که روزگاری با عزت و سرفرازی زندگی می‌کردند و منابع و ثروت هایش ملی شده بود، زن بیمار و رنجدیده ایست که در سرمای زمستان ونبود امکانات حرارتی مناسب مجبور به ایستادن در صف گرفتن نفت به مدت سه روز متوالی بود اما در نهایت جسمش طاقت نیاورد و جان باخت.

«صبح پنجشنبه ۶بهمن، یک خانم۵۳ ساله در «فنوج» استان سیستان و بلوچستان به‌علت استرس ناشی از مشاهده «صف دریافت سهمیه نفت» دچار «سکته قلبی» شد و جانش را از دست داد...

«ما تمام عمرمان را در «صف»های مختلف می‌گذرانیم. صف نان، صف بنزین، صف گاز، صف نفت و... سیستان و بلوچستان ته دنیاست و مردمانش هیچ امکاناتی ندارند».

اینها بخشی از صحبت‌های مردی است که خواهرش سه روز تمام در حال رفت و آمد به صف نفت بود و در آخر هم به‌خاطر «۸۰ لیتر نفت» که هرگز نصیبش نشد، جانش را از دست داد» (اعتماد۹بهمن۱۴۰۱)

 گزارش به دکتر مصدق از بلوچستان:

آقای دکتر مصدق نخست‌وزیر محبوب ایران!

من یک زن بلوچ هستم که هفتاد سال پس از ملی شدن صنعت نفت ایران، برای گرفتن ۸۰لیتر نفت به مدت سه روز زمستانی در صف ایستادم اما در آخر سکته کرده و جان دادم. فرزندان آگاه و دلیر بلوچستان ایران، سوگند می‌خورند که برای برقراری آزادی و اجرای عدالت و ملی شدن مجدد نفت و منابع به غارت برده شده ایران، رژیم آخوندی را سرنگون ساخته و نظامی دموکراتیک، بدون تبعیض و ستم قومی برپا نمایند.

زنده باد ایران!