قیام ایران...
«مردمی که از ما برگشتهاند را باید برگردانیم». این جملهٔ کوتاه و ساده حسن روحانی که در سایت خودش آورده، معنایی ژرف و پیچیده دارد!
شیخ بنفش و آخرین عروسک خیمهشببازی «اصلاحات» نظام، در سایت رسمی خودش در ۱۲بهمن ۱۴۰۱ خبر از دیدار با جمعی از روزنامهنگاران داد و لابلای سخناناش اعترافات قابل توجهی داشت که از جهات مختلف قابل بررسی است.
اما مشخصاً جاری شدن این اعتراف صریح که مردم از نظام برگشتهاند بر زبان رئیس دولت پیشین نظام، نشان از رسیدن ترکها و گسستها به اصلیترین ستونهای حاکمیت است. بگذریم که مقصود و هدف این زبان درازیها، سهمخواهی باند مغلوب از خامنهای برای رسیدن به بخشی از قدرت سیاسی است که در دو بازی انتخاباتی گذشته از آنان سلب شده بود!
همه میدانند؛ همه میگویند!
در الیگارشی حکومت آخوندی «تحزب» و «تکثر آرا» محلی از اعراب ندارد؛ اما خامنهای سالهای سال بود که با سیرک مسخرهای به نام دوگانهٔ «اصلاح طلب-اصولگرا» فضای سیاسی اجتماعی ایران را مسموم کرده و عمر نظام ننگیناش را طولانی میکرد.
کاربرد خارجی نقاب «مدراسیون» نیز جا انداختن سیاست کثیف استمالت بود. کشورهای غربی در تداوم خط استعماریشان، تنها بهدنبال پوششی برای منافع اقتصادی و بهرهبرداری از حراج سرمایههای ایران توسط حکومت آخوندی بودند و چه بهانهیی بهتر از بال و پر دادن به یک توهم تحت عنوان «آخوند مدره» و پوشالهای سیاسی با تیتر جذاب «تغییر از درون» ؟!
اما امروز در فرازی از تاریخ معاصر ایران هستیم که از مردم کف خیابان تا خواص صدر مسند قدرت همه این حقیقت برجسته را تکرار میکنند که «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا»!
تفاوت بیان حقیقت در کف خیابان با اعتراف به آن در مسند قدرت!
در یک حکومت دیکتاتوری غیرمنتخب، کسی انتظار ندارد که حقایق جامعه بر زبان حکمرانان جاری شود؛ اما وقتی چنین شد، باید نتیجه گرفت که دیکتاتور دیگر یارای مقابله یا پنهان کردن آن را نداشته است!
یک مثال بسیار روشن برای چنین حقیقتی را این روزها در سالگشت پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، میتوان در اعترافهای محمدرضا پهلوی، شاه و دیکتاتور سابق یافت.
وقتی دروغهای شاخدار ازهاری دربارهٔ پخش صدای شعار با نوار به جایی نرسید؛ وقتی سرکوب و کشتار جمعه سیاه ۱۷شهریور نتیجهٔ معکوس داد؛ وقتی زندان و شکنجه و اعدام پیشتازان انقلاب، به جای فرونشاندن قیام به برافروختن آن کمک کرد؛ شاه با چهرهای در هم شکسته و صدایی ضعیف، در برابر دوربینها نشست و اعتراف کرد که «صدای انقلاب مردم» را شنیده است.
اگر با همین الگو، نگاهی دوباره به انبوه اعترافات مقامات حکومتی سابق و فعلی بیاندازیم روشن میشود که نظام ولایت کجای پرتگاه ایستاده است!
«عبور جامعه از اصلاح طلب-اصولگرا» به کدام سمت؟!
سرمقاله روزنامهٔ اطلاعات در ۱۱بهمن با اشاره به «واقعیت ملموس جامعه» که دیگر فریب خیمهشببازی اصلاحات آخوندی را نمیخورد، از بحران در «رابطهٔ معقول دولت-ملت» ابراز نگرانی میکند! اما اگر چنین فرض کنیم که قرار است این مقاله در ادامه بخواهد به «سمت عبور جامعه» هم اشاره کند؛ چه میتوانست بنویسد؟ به نظر نمیآید چیزی به جز «سرنگونی تام و تمام» و برچیدن خیمه و خرگاه ولایت در چشمانداز باشد!