در مفهوم پروپاگاندای جلادشویی
حافظهی عمومی و خاطرات سیاسی و اجتماعیِ مردم ایران از حاکمیت آخوندها، بلای موجودیت و اعتبار آن شده است. کارگزاران این نظام از بدو صدارت خمینی تا کنون، آنچنان به تخریب انسانیت، کلمات و حقوق بشر دست بردند که برای جبران آن، اگر بوق و کرنای تبلیغاتیشان سقف فلک را هم بشکافد، آبی برای اعادهی حیثیت از مرده و زندهی کارگزار این رژیم گرم نخواهد شد. تبلیغات دیوانهوار این روزها برای اعادهی حیثیت از یک جلاد مردار شده، چنین خاصیتی دارد.
رسانههای سمعی و بصریِ نظام ملایان با تمام توش و توان در کار تبلیغ برای غسل تعمید دادن ابراهیم رئیسی هستند تا بهزعم خود، وی را بری از هرگونه جرم و جنایت جلوه بدهند تا مثلاً یک اسطوره از او بسازند! حجم این تبلیغات آنقدر غیر طبیعی و گاه افراطیست که نمونهاش را در مورد دیگر مقامات مردهی نظام سراغ نداریم.
بهراستی علت و هدف چیست؟
اتاق فکر نظام با راه انداختن تبلیغات پیرامون ابراهیم رئیسی، دارد آدرس مشکل ریشهدار حاکمیت با حافظهی عمومی مردم ایران دربارهی یک جلاد را میدهد. خامنهای میداند که جلادان نظام بهطور عام و هیأت مرگ تابستان ۶۷ بهطور خاص تا کجا در حافظهی مردم ایران منفور، بدنام و جانی جای گرفتهاند. خامنهای و اتاق فکرش میخواهند با تبلیغات گسترده پیرامون ابراهیم رئیسی، گرد سم روی حافظهی عمومی ایرانیان بپاشند تا شاید بهزعم خود، بخشی از این حافظه را از کار بیندازند.
خامنهای و اتاق فکر نظام میدانند که «جنبش دادخواهیِ» قتل عام شدهگان تابستان ۶۷ در سطح داخلی و بینالمللی، عرصههایی را فتح کرده است که شاهدان و مستندات حقوقیِ آن، چشمانداز کشاندن جلادان به دادگاه بینالمللی را دور از انتظار نمیدانند.
خامنهای و اتاق فکر نظام سند نقد سرنوشت دژخیم حمید نوری و استقبال گستردهی داخلی و جهانیِ ایرانیان از محکومیت وی جلو نظرشان است. تازه حمید نوری پادو و خدمتکار هیأت مرگ تابستان ۶۷ بوده است؛ بههمین سیاق میتوان حجم تنفر از ابراهیم رئیسی و تقلای دیوانهوار تبلیغاتیِ ولی فقیه را درک نمود.
خامنهای برای دهنکجی به حافظهی مردم ایران دربارهی جلادان قاتل زندانیان سیاسی، روی ابراهیم رئیسی انگشت گذاشت و برای این هدف، دشنهی تصفیه و حذف را بر پیکر نظام کشید و قسمخوردههای حلشده در حاکمیت را هم برید و کنار گذاشت.
مشاهده میشود که تبلیغات هیستریک اینروزها برای شستوشوی ابراهیم رئیسی و اسطورهسازی از او، دقیقاً اعلام جنگ خامنهای با حافظهی مردم ایران است. در قیام سال ۱۴۰۱ کاربری نکتهی ظریفی را توئیت کرد: «حکومت صدها نفر را میکشد که ثابت کند مهسا امینی را نکشته است.» حالا خامنهای به تبلیغات دیوانهوار برای یک عضو هیأت قتل عام زندانیان رویآورده است که مردم ایران از قضا از همین تبلیغات برای یک جلاد، متنفر و منزجرند.
هراس و وحشت حاکمیت ملایان از حافظهی عمومی شکستناپذیر مردم ایران، محصول یک پایداریِ همهجانبهی ۴۵ ساله است. کوتاه نیامدن از افشاگری و روشنگری دربارهی جزئیات جنایات کارگزاران نظام، بهطور خاص هیأت مرگ تابستان ۶۷ ، مستندات غیرقابل انکار هزاران زندانی سیاسی و قربانیان زنستیزی، بردن نقش هیأت مرگ در مجامع بینالمللی و گسترش جنبش دادخواهی در همین زمینهها، همه و همه بالغ به حافظهی عمومی ایرانیان شده است.
هیچ ارتش و تکنولوژی و ماشین تبلیغاتی با هزینههای سرسامآور، توان شکست و تخریب آن را ندارد. پروپاگاندای جلادشویی، هیچ اثری بر گزینهی سرنگونی در اراده و مطالبهی اکثریت مردم ایران ندارد. جلاد، جلاد است؛ چه بر گور، چه در گور.