تنور داغ انتخابات.
نظام ولایت مطلقه فقیه در لوث کردن معنای واژهها و تجاوز به حرمت کلمات، از هرکاری که از دست و زبانش برآمده کوتاهی نکرده است. خدا، پیامبر، دین، مذهب، اخلاق، انسانیت، عدالت و آزادی و... در حاکمیت جهل و جنون خمینی و جانشینانش چنان از معنا و محتوا تهی گردیدند که امروزه از خیانتدیدهترین مفاهیم در رژیم آخوندیاند. در همین روزها که پس از مرگ جلاد۶۷، خامنهای مجبور به بازسازی دستگاه غارت و سرکوبش گردیده است، واژه انتخابات و رقیب و مشروعیت، دستگاه پروپاگاندا و تبلیغات گوبلزی، فاشیسم دینی را به مرز خفگی رسانده است. عمود خیمه نظام دوباره تنور را روشن کرده است و در سودای نان مشروعیت در بازی دادن رقبای دستآموزش، غرق توهمات گشته است. این بازی با دستآوردهای بشری که در پیکاری خونین با دشمنان آزادی و آگاهی به دست آمده است برای سران این رژیم در حکم ترفندهایی است، برای قبضهٔ ارکان قدرت و غارت و تحمیق مردمانی که در زیر خط بقا گیر کردهاند. آنها با سفرههای خالی پهن شده بر کف خیابان با صدای بلند میگویند در این بازی سخیف شرکت نخواهند کرد.
روایت رفسنجانی از رقیبسازی برای گرمتر شدن انتخابات
۳۱ سال پیش رفسنجانی از مهرههای سرسپرده به خمینی ملعون، در خاطرات روز۲۱ خرداد۱۳۷۲ نوشته بود: «مرتبا با ستاد انتخابات وزارت کشور و هیأت اجرایی تماس داشتم برخلاف همه انتخاباتهای گذشته، این بار برای گرمتر شدن انتخابات به دست خودمان رقیب درست کرده بودیم (!) به نظر میرسد مقدار زیادی از آرای من از دست میرود گرچه محتمل است برای جو رقابت، رایدهنده بیشتری داشته باشیم که همین جزو اهدافمان بود» (!)
این دینفروشان و مردم فریبان حتی در نقل ترفندهای کثیفشان هیچ شرم و حیایی ابراز نمیکردند و تازه برگ دیگری از به هیچ گرفتن حقوق به یغما رفته مردم خیانت دیده ایران نیز رو میکردند: «از خاطرات جالب امروز، اظهارات علی فرزند فاطی است که چون او را از رفتن به لب بام نهی کردم رنجید و به مادرش گفته میخواهد به دکتر جاسبی رأی بدهد چون بابا جون با او دعوا کرده! از بچه سه ساله اظهارات جالبی است»!
آری واقعاً اظهارات جالبی است اما از آن مهیجتر فضای خانوادههای مافیا و باندهای غارت و اختناق حاکم بر ایران است. رفسنجانی در خاطرات همین روز مینویسد: «عبدالله نوری آخر شب اولین گزارش قرائت آراء را داد به نظر میرسد حدود سی و پنج درصد آراء از من نیست و رقبا بیش از حد انتظار مان رأی آوردهاند؛ لابد بهخاطر مخالفخوانیهای جدی است!»
تاریخچه خیمهشببازی انتخابات
در خاطرات رفسنجانی اشاره شده بود که رقیب سازی در نمایش انتخابات سال۱۳۷۲ برای اولین بار صورت گرفته است که صد در صد دروغ و یاوه است. در انتخابات سال ۱۳۶۸ برای رفسنجانی رقیبهایی آلت دست و ملیجک وار به صحنه آوردند که به جای خنده حضار، تأسف از این همه ارزان فروشی خویشتن را تداعی میکرد. عباس شیبانی یکی از آنها بود. با سابقه مبارزاتی و زندان، اما مقهور ارتجاع قهار شده بود.
«او دوبار کاندیدای ریاستجمهوری شد، اما نه برای اینکه رئیسجمهوری شود بلکه برای اینکه دیگری رئیسجمهوری شود! این گزاره تناقضآمیز جلوه میکند ولی عین واقعیت است چون میتوان حدس زد دکتر شیبانی در هر دو نوبت (در مرداد ۶۰ و مرداد ۶۸) به خودش رأی نداد و رقیب صوری (رجایی و هاشمی) شد!... هشت سال بعد هم (۱۳۶۸) باز دکتر شیبانی نامزد شد و این بار هم باز در واقع صوری بود چون ریاستجمهوری رفسنجانی قطعی شده بود ولی انتخابات ریاستجمهوری را با یک نفر نمیشود برگزار کرد! و شیبانی فداکاری کرد و کاندیدا شد و البته قاعدتاً به هاشمی رفسنجانی رأی داد!» (ایسنا۲ دی ۱۴۰۱)
همگان میدانند در همان دور اول انتخابات ریاستجمهوری در سال ۱۳۵۸، خمینی به نامزد اصلی و مردمی و انقلابی ایران پس از انقلاب ضدسلطنتی، مسعود رجوی اجازه شرکت در انتخابات نداد و حق حاکمیت و حقوق سیاسی یک خلقی را زیر پا گذاشت ولی برای گرم کردن تنور انتخاباتش اجازه داد ۹۶ نامزد وارد تنور انتخابات شوند!
در سال ۱۳۶۰ و در سومین دوره انتخابات ریاستجمهوری هم بازی با این نماد دموکراسی و حقوق مردم، عیان گردید. خامنهای با سه رقیب (اکبر پرورش، رضا زوارهای و حسن غفوری فرد) در صحنه حاضر شد که علناً و رسماً گفتند که به خامنهای رأی میدهند! (مستندجمهور- شبکه خبر۲خرداد۱۴۰۰)
همین بازی مهوع در دور بعدی هم تکرار شد و خامنهای با دو رقیب! دست چین شده شامل عسگراولادی و محمود کاشانی، به مبارزه پرداخت و برنده شد!
از آن سالها نزدیک به دو دهه میگذرد، اما فاشیسم دینی همچنان با برپا کردن تنور و نان مورد نظر خود را درآوردن، به دجالگری و ظاهر سازی ادامه میدهد. در انتخابات ۱۴۰۰ هم همه پردهها را کنار زد و جلاد۶۷ را از صندوقها بیرون آورد؛ هر چند که دست طبیعت و انتقام الهی به گماشته خامنهای مجال ادامه ریاست را بیشتر از آن نداد. حالا خلیفهٔ ارتجاع دوباره بهدنبال گرم کردن تنوری است که دیگر جز مضحکه خودی و غیرخودی نیست. تا آنجا که مهره کلیدی اصلاحطلبان قلابی (سعید حجاریان) گفته بود: «نام اینها هر چه باشد، سیاستورزی و انتخابات نیست! یک دست کتوشلوار آراسته، چند قدم آهسته، چرخاندن شناسنامه و چند فلاش دوربین... تمام!» (اصلاحات نیوز۱۳خرداد۱۴۰۳)
بلند شدن بوی مرداب فرصتطلبی
پس از تأیید مسعود پزشکیان از سوی شورای نگهبان، فرصتطلبان اصلاحاتچی که به نمایشیبودن انتخابات اذعان کرده بودند، بوی کباب شنیدند و مستندات و مدارک رقیب سازیهای گذشته فراموششان شد. عباس عبدی از همین باند مغلوب نوشت: «این یک انتخاب آگاهانه برای ساختار (نظام) است. تأیید صلاحیت کسی که ظرفیت پیروزی دارد و به احتمال فراوان مشارکت را به بالای ۶۰درصد خواهد رساند انتخاب یک گزینه و تصمیم آگاهانه است. نرفتن به پای صندوق از دست دادن فرصت و بستن راه اصلاح مسالمتآمیز است (اعتماد۲۲خرداد۱۴۰۳).
در حالی که چند روز پیش گفته بود: «باعث تأسف است که بگویم دوستان جبهه اصلاحات در یک سردرگمی تحلیلی قرار گرفته و قادر نیستند تصمیمات سیاسی جامعی را اتخاذ کنند. این مشکل بهعلت نداشتن یک راهبرد کارآمد و مبتنی بر تحلیل پایدار و مستدل از وضعیت کنونی کشور است... تأیید صلاحیت نامزدهای اصلاحات از دو حال خارج نیست. یا اینکه در چارچوب سیاستهای جاری رسمی میگنجد یا خارج از آن است. اگر خارج باشد بهطور طبیعی رد میکنند. در این صورت شرکت کردن امری بیفایده است و همان میشود که ساختار طالب آن است. یعنی شکستخورده پیش از آغاز مسابقه» (اعتماد۱۲خرداد۱۴۰۳).
و اینچنین بهقول کیهان خامنهای «تنور انتخابات داغ شد»، اما مردم ستم دیده ایران و جوانان آگاه و دلیرشان فریب دجال بازیها و رقیب تراشی مفتضح را نخواهند خورد. رأی آنها سرنگونی است که آن را بارها در خیابان خروشیدهاند.