۱۴۰۳ خرداد ۱۴, دوشنبه


                                   سخن روز

         سالمرگ خمینی؛ درنگی در مفهوم «دو اسلام متضاد»

۱۳خرداد، سالمرگ خمینی دجال، سفاک‌ترین جلاد مردم ایران، فرصت مغتنمی است که لختی بر ماهیت و عملکرد این هیولای تاریخ ایران درنگ کنیم.

مسعود رجوی، سه روز پس از مرگ خمینی دربارهٔ او گفت: دجال ضدبشر بزرگترین بلیهٔ تاریخ ایران بود. آزمایش بود و نبود، وجود و لاوجود ایران و ایرانی» (۱۷خرداد ۱۳۶۸).

کلمات مسعود شناختی عمیق و تکان‌دهنده از خمینی و مفهوم آزمایش بود و نبود میهن ما و نسلهایی که با خیانت دجال ضدبشر روبه‌رو شدند، به دست می‌دهد. او در همان آغاز مقاومت انقلابی در برابر خمینی، در ۶ آذر ۱۳۶۰ در مصاحبه‌یی با مجلهٔ میدل ایست گفت:

«ما خمینی را برای یک محاکمه عمومی تلویزیونی که تمام ایرانیان هیأت منصفه آن هستند، لازم داریم. چرا که اگر آگاهی سیاسی به‌حد کافی وجود می‌داشت، خمینی قادر به‌حکومت بر کشور چنانکه اکنون می‌نماید نبود».

در ۳مهر۱۳۶۲ نیز مسعود در برنامه ویژه رادیو کانادا تصریح کرد: «مسأله ما ایجاد یک رژیم دموکراتیک برخوردار از ثبات است، تا مردم پی ببرند چرا خمینی مقصر است. ما به‌عنوان یک مقاومت مشروع و سراسری روی مرگ طبیعی خمینی حساب نمی‌کنیم، این امری است بین او و خدا؛ ما امیدواریم او را در حالیکه هنوز زنده است سرنگون سازیم و سپس او را در برابر چشمان ۴۰میلیون مردم ایران به‌محاکمه بکشانیم و بگذاریم از جنایات خود دفاع کند!»

آری، هدف تنها این نیست که دیکتاتور از مسند قدرت به‌زیر کشیده شود، هدف این است که ماهیت و عملکرد پدیدهٔ خمینی و خمینی‌گرایی و ارتجاع ضدبشری او که لباس اسلام به‌تن کرده، به‌طور عمیق روشن شود و همگان به واقعیت ضدانسانی و ضداسلامی اندیشه و عمل او آگاه شوند. چرا که خمینی خود محصول دیکتاتوری شاه و ناآگاهی سیاسی و قلع و قمع آزادیخواهان و انقلابیون پیشتاز مجاهد و فدایی بود.

مسعود رجوی در پیامی به‌مناسبت بیست و هفتمین سالگرد انقلاب ضدسلطنتی گفت: «خمینی پرپر کننده امید و اعتماد یک خلق، بلیه تاریخی و عقیدتی و میهنی، سربرداشته از عمق قرون و اعصار جاهلیت و ارتجاع، آزمایش بود و نبود، وجود و لاوجود ایران و ایرانی که فقط بایستی رژیمش را در تمامیت نابود و سرنگون کرد».

در همین پیام، او جوهر اصلی دعوا و تضاد آشتی‌ناپذیر بین خلق و خمینی را خصومت بنیادین خمینی با «آزادی» تعریف کرد و افزود: «روح پلید شیطان، همان خمینی دجال و ضدبشر، این دزد بزرگ قرن بر فضای انقلاب استیلا پیدا کرد و کلمه ذبح شد. کلمه اصلی که به‌قربانگاه رفت، کلمه آزادی یعنی همان جان کلام انقلاب بود. آزادی، خجسته آزادی. کلمه‌ای که شاه و شیخ آن را خوش نمی‌دارند و از آن، مثل جن از بسم‌الله، گریزان هستند» (۲۲بهمن ۱۳۷۴).

از همین جاست که شعار نه شاه، نه شیخ به‌چراغ راهنمای مقاومت ایران تبدیل شد و نفی شاه و شیخ و پایبندی به‌آزادی و استقلال لازمهٔ هر ائتلاف و اتحاد سیاسی گردید.

از همان اولین روزهای تشکیل شورای ملی مقاومت ایران، مسعود اعلام کرد «درِ شورای ملی مقاومت برای همه بجز طرفداران خمینی و شاه باز است» (مصاحبه با نشریه سوئدی پرولتر-۲۸مهر ۱۳۶۰). او در آذرماه سال ۶۰ به‌روشنی گفت: «نه شاه‌پرستان و نه حزب توده نمی‌توانند برنامه ما را بپذیرند، چرا که آنها به‌هیچ یک از دو اصل عمده ما یعنی استقلال و آزادی معتقد نیستند» (میدل ایست ـ ۶آذر ۱۳۶۰).

از آن سو، خمینی نیز، با شم ضد انقلابی‌اش، هماورد و آنتی‌تز خود را در مجاهدین و مقاومت ایران تشخیص داد و حکم قتل‌عام و نابودی جمعی همه مجاهدین سرموضع را صادر کرد.

خمینی کمترین نرمش در برابر مجاهدین را به منزلهٔ نابودی مرام ارتجاعی و رژیم قرون‌وسطایی‌اش می‌دانست و این را مرزبندی تخطی‌ناپذیر رژیمش قرار داد. دستخط خمینی در مورد عزل منتظری (در ۶فروردین ۱۳۶۸) گویای این واقعیت است. دجال ضدبشر خطاب به‌قائم‌مقام ده ساله‌اش نوشت: «شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز را پس از من به‌دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به مجاهدین می‌سپارید. صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داد‌ه‌اید».

به این ترتیب تاریخ معاصر ایران شاهد رویارویی همه‌جانبهٔ سیاسی، اجتماعی، عقیدتی و فرهنگی میان رژیم خمینی و مجاهدین و معرف دو اسلام متضاد است.

در این باره، دکتر منوچهر هزارخانی مقالهٔ روشنگری تحت عنوان «ناسازگاریهای بنیادین دو مکتب همنام» بر سر مقولاتی چون دموکراسی و حقوق‌بشر نوشته و دو عبارت زیر از سخنان او در مصاحبه‌ها و جلسات شوراست:

- «مسعود تفسیرش از اسلام را در مقابل تفسیر خمینی از اسلام گذاشت و این کار بسیار مهمی بود. تحمل مشقاتش و نتایج و پیامدهایش هم آسان نبود اما جنبش مقاومت را به جنبشی آرمان‌گرا تبدیل کرد که به‌لحاظ سیاسی می‌داند چه می‌خواهد و می‌داند چکار می‌خواهد بکند»

- «وقتی مجاهدین در کارزار سنگین جهانی‌شان علیه خمینی افق تنگ مقاومت را باز کردند، به‌صراحت گفتم و نوشتم که مجاهدین ذهن جامعه ایران را از قرون وسطی کندند و به دوران حاضر منتقل کردند».