در حالی که رژیم پلید آخوندی، خلق ما را به سیاهترین سرنوشتها دچار کرده، تمام رکوردهای سرکوب و کشتار و اعدام را شکسته، با بالاترین حد غارت و چپاول و اختلاس و زمینخواری، دار و ندار مردم را به یغما برده، «طبقه پایین جامعه له شده و از بین رفته»، «پای دهههشتادیها به بازار فروش اعضای بدن باز شده است» و...
اما کانونهای شورشی در شبهای قدر، مقهور سیاهی و تباهی آخوندی نشدند و کارزار نوروزی خود را که از ابتدای سال و حتی قبل از سال تحویل آغاز کرده بودند به اشکال مختلف ادامه دادند. چه به شکل عملیات آتشین در مراکز سرکوب و نهادهای چپاولگر و چه بهصورت فعالیتهای تبلیغی و شعارنویسی و چه با آویزان کردن نوشتههای بزرگ از پلها و معابر بزرگ و چه جالب که یکی از بنرهای منصوب در تهران،درظلمات خیابان میدرخشید که«میتوان وباید رژیم ولایت فقیه راسرنگون کرد،نوروز ۱۴۰۳».
شب «میتوان و باید»
شبهای قدر از دید اسلام انقلابی مجاهدین، شبهای ریاضت کشی تنزهطلبانه نیست، شبهای انزوا و اعتکاف و به گوشهیی خزیدن نیست، شبهای گریه و زاری و استغفار برای پاکدامنی در منطق آخوندها از گناهان مورد نظر آنها نیست، شبهایی نیست که با تکرار مشتی اوراد و اذکار چند ساعتی بیخوابی کشید، سپس بلند شد و به کار روزمره و جاری درحاکمیت ننگین آخوندها بازگشت و عمر و زندگی معمول را از سر گرفت، روز از نو، روزی از نو...
طبق نظرگاه تکاملجویانهٔ مجاهدین، این شبهای پرارج که طبق آیات سورهٔ قدر «از هزار ماه» بهتر و پربرکتتر است، سرفصلهای تعیینکننده در حیات هر پدیده زنده و پویا مثل انسان و جامعه هستند که در آن سرفصلها، ارادهها صیقل میخورد، عزمها برای شتاب دادن به تحولات جزم میشود و تصمیمهایی در آن شب گرفته میشود که نتیجهاش معادل چندین ماه و سال است.
در زندگی یک فرد زمانی را در نظر بگیرید که او قاطعانه تصمیم میگیرد که بیخیالی و تماشاچی بودن را کنار بگذارد، در مبارزه انقلابی شرکت کند و در تغییر جامعه سهمی بر دوش گیرد،
شبی که یک رزمنده، لایههای ترس و دغدغه و تردید را کنار گذاشته و برای اولین بار با سلاح وارد میدان جنگ میشود،
خروش و نهیب برادر یک شهید بر سر مزار او با فریاد: «سر خم قدغن»! با طنین صدایی نافذ تا اعماق جامعه و انگیزانندهٔ روحها و صیقلدهندهٔ ارادهها،
تصمیمگیری و همپیمان شدن چند جوان در یک محله برای تشکیل یک واحد مقاومت،
بنیانگذاری یک سازمان پیشتاز برای آمادهسازی یک انقلاب اجتماعی سترگ و...
همه و همه نمونههایی از اهمیت سرفصلها و انتخابهاست. شب قدر نیز از اینگونه است. شب تعیین نقشهمسیر و مشخص کردن آینده. رقم زدن فرجام انسانها و خلقها، سرنوشت جامعه و تاریخ.
در این دیدگاه، هدف از شب قدر، نه گلیم خویش از آب در آوردن و به فکر خود بودن، که طراحی و برنامهریزی برای تغییرات بزرگ است و تاثیرات کلان، در مدار کل جامعهٔ انسانی. این دگرگونی نیز برعهده فرزند انسان بهطور عام و پیشآهنگ انقلابی بهطور خاص گذاشته شده که در مقام جانشینی خداوند بر هر «نمیشود و نمیتوان» غلبه کرده و جامعه را تغییر دهد. غل و زنجیرهای استثماری و بندهساز همچون ترس، یاس، دلمردگی، افسردگی، خودخواهی، منفعتطلبی و... را ابتدا از دست و پای خود باز کند و بر وضع و تعادل و چارچوب موجود شورش کند و سپس با ریسکپذیری و قیمت دادن، آموزگار تغییر در محیط و اطراف خود شود.
با اتکا به این شب، عنصر پیشتاز مسئولیتپذیریاش را مشروط به این نمیکند که ابتدا حاصل کار خودش را بهصورت نقد ببیند و سپس وارد عمل شود. منتظر نمینماند که ابتدا قیام شعلهور شود و تودهها به خیابان بیایند و سپس از خانه خارج شود و پشت سر بقیه راه بیفتد، او خودش را آغازگر و سرنوشتساز میداند و تجسم «لیلةالقدر» است، سرشار از ابتکار و خلاقیت و سختکوشی، به همین دلیل حاضر به فداکاری است، خودش را مسئول احیای پتانسیل عصیانی جامعه میداند، برای کمک و راهنمایی به سایر جوانان عاصی از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند، تربیت و سازماندهی شورشگران را وظیفهٔ خود میداند، هیچ تحولی را به شانس و اقبال نمیسپارد، بهجای چشم دوختن به تحولات بیرونی مثل حمله خارجی یا انتخابات آمریکا مترصد کارزارها و فرصتهاست. بهجای غر زدن و طلبکاری از خدا که چرا اصلاً در ایران و تحت حاکمیت آخوندها به دنیا آمده است، از اینکه یک فرصت نادر تاریخی برایش مهیا شده که بتواند به کسوت پیشتازان و آزادیخواهان در آید و بر سفاکترین مرتجعین شمشیر بکشد، به خودش میبالد. به موقعیت سیاسی، تاریخی و اجتماعی و تأثیرگذاری خودش تا بن استخوان ایمان دارد. هر چه سختیها بیشتر شود و مسیر سنگلاختر باشد، عطش و شور و شوق او برای مبارزه و هماوردی افزونتر است.
بنابراین، شب قدر برای جامعه آخوندزدهٔ ما اساساً قرین قیام و انقلاب است و نفحهای از جهش و تحول به همراه دارد. هدف از آن، پایداری پیشتازان برای به دست گرفتن رهبری قیام است تا سد قطور سرکوب رژیم را در هم بشکنند.
دعا کردن، سوگند خوردن، قرآن بر سر نهادن و شکر ِراهیافتگی در چنین دیدگاهی است که سمت و سوی اجتماعی و تکاملی میگیرد.
با چنین شکوهی، کانونهای شورشی در تأسی از آن فرمانده تاریخی ِفرهنگ اعتراضی اسلام انقلابی را که به تودهها جرأت اعتراض داد، بهاران ایرانزمین را خجسته میکنند.