۱۴۰۲ دی ۵, سه‌شنبه

«آگاهی»، فرایندی برآمده از شرکت در عمل انقلابی

                                  طرح یک مسأله

بسیار شنیده‌ایم که گفته می‌شود تا توده‌ها به خودآگاهی نرسند، انقلابی متصور نیست. انقلاب ابتدا باید در اذهان و نگرش‌ها رخ دهد و سپس به سطح جامعه کشانده شود. از آنجا که این خودآگاهی در یک بازهٔ زمانی مشخص رخ نخواهد داد بنابراین چشم دوختن به نتیجهٔ آنی در چشم‌انداز نیست.

علاوه بر آنچه از نظر گذشت، گاه شاهد افکاری از این دست نیز هستیم که در ایران فرهنگ آزادی نسج و نفوذ نداشته و دوام و قوام نگرفته است. مادامی که آزادی به یک فرهنگ بالغ نشود و در تار و‌ پود جامعه رسوخ نکند حتی اگر هیأت حاکمه با کودتا، حملهٔ خارجی یا حتی یک انقلاب اجتماعی سرنگون شود، جای آن را یک دیکتاتور جدید خواهد گرفت زیرا ساختارها تغییر نکرده است؛ فراتر از آن مردم برای آزادی آمادگی ندارند. دیکتاتوری پاگرفته بر ساختار دست‌نخوردهٔ پیشین، بسیار خشن‌تر و هولناک‌تر به سرکوب دگراندیشان و طیف‌های ناراضی خواهد پرداخت. چون در دوران رویارویی با سیستم ساقط‌شده، تجربه‌های جدید اندوخته و به شیوه‌های پیچیده برای مهار انقلاب مسلح شده است.

مدافعان چنین نظرگاهی از ظهور خمینی در انقلاب ضدسلطنتی مثال می‌آورند.

در چنین نظرگاهی، هر تلاشی برای دست‌زدن به انقلاب، وضع را بدتر خواهد کرد. باید فرهنگ تغییر کند تا مردم به درجه‌یی از بلوغ برسند که مناسبات حاکم بر جامعه اجازهٔ پاگرفتن دیکتاتور و دیکتاتوری ندهد.

نقطه اشتراک دو دیدگاه

نقطه اشتراک هر دو دیدگاه، احالهٔ دگرگونی اوضاع و وعدهٔ انقلاب به دوردست‌های مه‌آلود است. مروجان یا مدافعان دو دیدگاه نمی‌گویند برای تغییر در وضعیت موجود چه باید کرد؟ به‌عبارت دیگر خود را مسئول تغییر نمی‌دانند و برای آن راهبردی ارائه نمی‌کنند.

فرهنگ چگونه تغییر خواهد کرد؟ خودآگاهی یا آگاهی مورد نظر با کدام شیوه و در چه بستری حاصل خواهد شد؟ مکانیزم‌های آن چیست؟ چه کسی باید این تسلسل باطل را بشکند و دست به اقدام بزند؟ و... این‌ها سؤال‌هایی هستند که در این دو نظرگاه بی‌پاسخ می‌مانند و مخاطب به‌طور خودبه‌خودی به سمت بی‌عملی، دست روی دست گذاشتن، انتظار کشیدن سوق داده می‌شود و به آنچه هست خو می‌کند؛ با این تفاوت که پیوسته در توهم برخورداری از یک ایدهٔ بالابلند به‌سر می‌برد و فرصتها را با خاطر‌‌جمعی از دست می‌دهد.

واقعیت چیست؟ برون‌رفت کدام است؟

«آگاهی» یا «خودآگاهی» مورد نظر اگر قرار است از طریق خواندن کتاب‌های قطور فلسفی، تاریخی یا سیاسی و جامعه‌شناسانه به‌دست آید، باید تمام مردم و به‌خصوص زحمتکشان برای کسب آن تحصیل آکادمیک داشته باشند. به‌فرض محال کسب چنین سطحی از دانش امکان‌پذیر شود آیا برای یک انقلاب فراگیر اجتماعی کافی است؟

نظریهٔ مندل دربارهٔ کسب آگاهی طبقاتی

ارنست مندل، اقتصاددان، نظریه‌پرداز و مبارز کمونیست بلژیکی (۱۹۹۵ـ ۱۹۲۳) در بارهٔ آگاهی طبقاتی پرولتاریا در یک انقلاب سوسیالیستی می‌نویسد:

«پرولتاریا در روند خودآگاهی در جامعه به کنش می‌پردازد؛ به بیانی دیگر در پیکار با سرمایه است که به جایگاه و نقش خویش در جامعهٔ سرمایه‌داری پی می‌برد؛ یعنی به آگاهی طبقاتی دست می‌یابد اما آگاهی طبقاتی که به واقع به‌مثابهٔ سوژه است، به هیچ‌وجه ثابت و پایدار نبوده و بر طبق یک سلسله قوانین ثابت و مکانیکی شکل نمی‌گیرد، بلکه فرایندی است دیالکتیکی. رهایی پرولتاریا پیکاری است در قالب وحدت دیالکتیکی نظریه و عمل (پراکتیس). اما در این وحدت عنصر آگاهی را نباید به‌صورت نظریهٔ ناب متصور شد. چرا که آن بخش از آگاهی نظری نهفته و نامریی تنها توسط کنش در واقعیت خارج از نظریه است که می‌تواند به این آگاهی نقد موجود افزوده شده و موجب ارتقای آن شود».

(مندل ارنست، نظریهٔ لنینیستی سازمان‌دهی و ربط امروز آن، بررسی انکشاف آگاهی طبقاتی نزد طبقهٔ کارگر، هوشنگ سپهر، انتشارات طلیعه، ۱۳۵۹)

طبق نظر مندل، آگاهی طبقاتی یا آن خودآگاهی مورد نظر برای پی‌افکنی و پیشبرد یک انقلاب، در برج عاج انزوا به‌دست نمی‌آید. برای کسب آن باید در عمل خلاق و انقلابی شرکت داشت. در پروسهٔ دیالکتیکی نظر و عمل این آگاهی عمق می‌یابد و خصلتی رهایی‌بخش پیدا می‌کند.

عمل انقلابی راهنمای شناخت انقلابی

همان‌طور که برای شناخت علمی از یک سیب، باید آن را به دست گرفت، لمس کرد، بویید و گاز زد و طعم آن را چشید، برای کسب آگاهی در مبارزه نیز نخست باید قدم در مبارزه گذاشت و با سختی‌ها و ناملایمات دست و پنجه نرم کرد. نمی‌شود و نمی‌توان در آکادمی‌های دربسته نشست و در برج عاج به خودآگاهی و آگاهی اجتماعی دست یافت و توقع داشت که نتیجهٔ چنین شناختی ایجاد انقلاب در جامعه و سرنگونی دیکتاتوری باشد.

در قرآن نیز از این قاعده مستثنی نیست. کسانی می‌توانند به کنه آن پی ببرند که در عمل انقلابی شرکت داشته باشند. فرق برداشت‌های دینامیک و انقلابی مجاهدین از قرآن با برداشت‌های استاتیک و حوزوی نیز در عمل انقلابی آنان است.

«قرآن ضمن حرکت اجتماعی و مبارزهٔ سیاسی، یعنی در جریان جهاد و عمل انقلابی فهم و تبیین می‌شود و نه در گوشه نشینی؛ خودش می‌گوید:

الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا (عنکبوت۶۹)

هر آینه کسانی را که در راه ما به جهاد برخیزند، راه می‌نماییم و هدایت می‌کنیم. یعنی که یک پای فهم و ایمان در عمل اجتماعی است و لذا قرآن می‌گوید:

لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (واقعه ۷۹)

هُدًی لِلْمُتَّقِینَ (بقره ۲)

یعنی که برای فهم آن پاکیزگی و تقوا و طهارت سیاسی و اجتماعی لازم است که خود ناشی از مبارزه و عمل اجتماعی است. هم‌چنان که فهم قوانین طبیعت و دستیابی به رموز آن تنها در جریان مبارزه و عمل تولیدی میسر است (مسعود رجوی، سخنرانی ۸ بهمن ۱۳۷۶ تحت عنوان «دو اسلام سراپا متضاد»).

آگاهی محصول شرکت در مبارزه

به‌همین اعتبار می‌گوییم شناخت عمیق و همه‌جانبه از کارکردهای نظام ولایت فقیه هنگامی ممکن است که در مبارزه علیه آن شرکت داشته باشیم. در چنین مبارزه‌یی است که آگاهی و خودآگاهی به‌طور مداوم و ثمربخش افزایش می‌یابد و باز به‌عمل انقلابی‌تری می‌انجامد. تبدیل آزادی به یک فرهنگ نیز با شرکت در یک انقلاب دموکراتیک و مبارزه برای آزادی امکان‌پذیر است.

آنچه کانون‌های شورشی روزانه در شهرها و خیابانهای ایران در حال انجام آن هستند برآمد این جنس از آگاهی و آزادیخواهی است.