سخن روز
موج دوم سیل فرا رسید و هیچ تغییری در رویه نظام نسبت به هموطنان سیلزده بهوجود نیامد، هیچ کمک و امدادی و هیچ حرکت قابل توجهی برای نجات مردم گرفتار در سیل مشاهده نشد در حالیکه تلاش برای کمتر کردن اخبار سیل تنها برنامه رژیم برای مهار خشم مردم است که به چشم میخورد.
از سوی دیگر اگر چه رژیم تمام دستگاههای سانسور و اختناقش را برای پوشاندن صدای اعتراض مردم سیلزده بسیج کرده، اما دامنهٔ امواج خشم مردم آنچنان بالا گرفته که آثار آن را میتوان حتی در برخی رسانههای خود رژیم هم دید. مردم در شبکههای اجتماعی رو در رو با سیاست سانسور رژیم صدای خشمگینانهٔ خود را به گوش همه میرسانند.
اکنون فراتر از آنچه که جریان دارد این سؤال پیش روی همگان خودنمایی میکند که: چه عواملی باعث شده سیل امسال چنین ابعادی پیدا کند؟
سابقه زمینهسازی برای سیل ۹۸این سیل روز دوشنبه ۱۲فروردین ۹۷ یا حتی امسال شکل نگرفته است. بلکه۴۰سال است که دارد زمینهسازی میشود. نکته اصلی در درک عوامل تشدید کننده سیل ۹۸ ایران، همین نکته یعنی «آمادهسازی ایجاد فاجعه توسط حکومت» است. ۴۰سال است که این رژیم همه ساختارهایی را که میتوانست مانع از ایجاد سیل شود یا دامنهٔ آن را تخفیف دهد مستمراً نابود کرده و از بین برده است.
۴۰سال است که رژیم دست به ساخت و سازهایی زده که حاصل آن جز تخریب محیطزیست و تخریب زیرساختها نبوده است.
رها کردن ساختارهای قبلی و عدم رسیدگی به آنها:
یکم: منحل کردن مدیریت سنتی توزیع آب (قناتهاِ، زهکشیهای سنتی، زهکشیهای طبیعی و زهکشیهای مصنوعی قدیمی
دوم: رها کردن پروژه مقابله با بیابان زایی، رها کردن پروژه کاشت گیاهان کویری در حاشیه شهرها و توقف طرح تثبیت شنهای روان و ایمنسازی شهرها در مقابل ریزگردها و سیلابها.
سوم: نابود کردن اکو سیستمهای طبیعی موجود با انگیزه غارتگری (جنگلتراشی، کوهخواری، مسیلخواری، سدسازی غیرکارشناسی برای آبفروشی، فروش غیرکارشناسی مجوز حفر چاه عمیق فراتر از ظرفیت منابع آبی موجود، تغییرکاربری دادن مسیلهای خشک و فصلی به زمینهای تجاری مسکونی) ایجاد تغییرات غلط در حوزههای آبریز طبیعی مانند ریلگذاری بدون آبراه به طول ۸۲کیلومتر در گلستان که زهکشی طبیعی منطقه را مختل کرد و باعث سیل شد. این همان خط آهنی است که سپاه پاسداران خیلی به آن فخر میکرد که در عرض مدت کوتاهی ساخته است و اخیراً ناچار شد خودش قسمتی از آن را منفجر کند تا سیلاب راه خروجی پیدا کند. اقدام نمادینی که نشان میدهد کارهایی که سپاه با هدف غارت و چپاول ساخته، فقط به درد منفجر کردن میخورد.
مشابه این اقدام در شیراز صورت گرفت که غارتگران حکومتی و پاسداران خلیفه ارتجاع برای پر کردن جیبهایشان بر روی مسیل کنار دروازه قرآن جاده ساختند و اتوبان کشیدند و نتیجهاش همین فاجعهیی شد که همه به چشم دیدیم، آنجا هم تنها چاره این است که آنچه ساخته شده منهدم شود و راه سیل باز شود.
چهارم: عدم تخصیص بودجه عمرانی مناسب برای بازسازی محیطزیست و مدیریت بحران.
در این رابطه کافی است یادآوری کنیم که بودجه ارگانهای تبلیغاتی رژیم ۱۳برابر سازمان محیطزیست است.
علت بیخاصیتی سدهایی که سپاه ساخت؟!
کی از پرسشهای مردم اکنون این است: چرا این همه سد که در زمان این رژیم ساخته شده نتوانست جلوی این سیلها را بگیرد؟
سؤالی که پاسخی روشن دارد:
اولاً به این علت که چند برابر سدهایی که ساخته شده، تخریب جنگلها و جنگل تراشی و از بین بردن مراتع و پوشش طبیعی زمین صورت گرفته است.
ثانیاً سدهایی که ساخته شده که بنا به آماری که خودشان ارائه میدهند بیش از ۱۲۰سد (کارشناس خارجی آمار ۶۰۰سد را دادهاند) در این ۴۰ساله ساخته شده، هیچکدام برای حل مسائل مشخصی از مردم و محیطزیست و از جمله مهار آب صورت نگرفته، بلکه هدف اصلی آن پر کردن جیب پاسداران و باندهای مافیایی از طریق آبفروشی و ایجاد بیرویه سدهای کارشناسی ناشده بوده است. جاهایی هم که آبها بهاصطلاح مهار شده، موجب خشک شدن اکثر تالابهای کشور و هورهای جنوب شده، منجر به خشک شدن رودخانهها مثل زاینده رود و خشک شدن بزرگترین دریاچه داخل ایران یعنی دریاچهٔ ارومیه بوده است.
در مواردی هم مثل سد گتوند خودش یک فاجعهٔ زیستمحیطی است، چون گنبدهای نمکی در این سد قرار گرفته و آب کرخه را بهشدت شور کرده و این رود که به کارون میپیوندد باعث خشک شدن و از بین رفتن کشتزازهای خوزستان و نخلستانها شده است و کشاورزان را به خاک سیاه نشانده، اکنون که در اثر این سیل آب سد گتوند بیش از پیش رها شده، این فاجعه به نهایت خود خواهد رسید.
نابودی آبخیزداری سنتی
لاوه بر جنایتهای محیطزیستی، رژیم هیچ کاری در جهت حفظ قناتها و سیستم قدیمی آبیاری سنتی ایران نکرده است. قناتها یکی از هوشمندانهترین ابتکارات اجداد ما از دیرباز بوده است.
اقوام ایرانی برای تهیه آب در مناطق خشک کشور، بیش از ۳۱۰میلیون متر به حفر کانالهای زیرزمینی و چاه اقدام کردهاند برای اینکه عظمت این کار درک شود کافی است یادآوری کنیم که طول خط استوا ۴۰میلیون متر است (۴۰۰۷۶کیلومتر) که مقیاس متر هم بر اساس آن ساخته شده است. ۳۱۰میلیون متر (۳۱۰۰۰۰کیلومتر) طول قناتها یعنی بیش از ۷و نیم برابر طول خط استوا! اکثر این سرمایهٔ عظیم که میراث هزارهها در این میهن بوده، در حاکمیت این رژیم خشک شده و از بین رفته است.
از طرف دیگر با استحصال بیرحمانهٔ سفرههای آب زیرزمینی کشور، زمین در دشتهای مختلف کشور فرو نشستهای وحشتناک در دشتهای حاصلخیز کشور است.
کلاً این رژیم همچنان که بهترین فرزندان این میهن را قتلعام کرده است، محیطزیست ایران را هم قتلعام کرده است. که این سیل برآیند و محصول همهٔ این تخریبهای چند جانبه است.
اولین پیآمد بهمزدن تعادل طبیعی محیطزیست کشور توسط فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران، ایجاد خشکسالی و تشدید آن از یکسو و بیدفاع کردن زیستبومهای طبیعی و مصنوعی در برابر حوادث طبیعی است که اکنون جلوههای شوم آن را در فرسایش شدید خاک و نشستهای عظیم خاک و افزایش صدمات ناشی از حرکت گسلها در مناطق زلزلهخیز کشور از یکسو و بیدفاع شدن اماکن شهری، روستایی و زمینهای زراعی در برابر سیلابها از سوی دیگر میتوان دید.
صدماتی که در سالهای اخیر در ایران بهنحو بیسابقهای افزایش یافته و خارج از مقیاسهای جهانی از مردم ما تلفات میگیرند.
موج دوم سیل هم آمد و رژیم کاری نکرد! مردم سؤال میکنند با اینکه این موج دوم سیل کاملاً پیشبینی شده بود، اما چرا باز هم بهاصطلاح غافلگیری صورت گرفت و هیچ کار مؤثری صورت نگرفت؟
چرا که از چند روز پیش همه میدانستند که از روزهای جمعه و شنبه ۹ و ۱۰فروردین به بعد بارانهای سیلآسا در کدام مناطق خواهد بارید و فرصت کافی بود برای اینکه اقدامات پیشگیرانه صورت بگیرد، مثلاً مسیر مسیلها را باز یا لایروبی کنند، سیل بند بسازند، یا جمعیتهایی را که در معرض خطر قرار میگیرند با امکانات دولتی به مناطق امن منتقل کنند. اما هیچیک از این کارها صورت نگرفت. تازه هنگامی که سیل راه افتاد، کارگزاران رژیم در خرمآباد با بلندگو راه افتاده و به مردم هشدار و اخطار میدهند که باید شهر را تخلیه کنند! ۴۰۰هزار نفر جمعیتی که متشکل از شهروندان سالخورده و کمتوان و بیمار و کودکان را هم شامل میشود، کجا بروند؟ معلوم نیست! با چه و سیلهیی و با کدام سازماندهی باید بروند معلوم نیست! مشخص است که وقتی چنین جمعیتی با وحشتزدگی و بدون سازماندهی بخواهند شهر را تخلیه کنند خودش مولد چه فجایعی خواهد بود.
روستاهایی که روشن نیست چه فاجعهیی را از سر گذراندهاند
اسفبارتر از این، وضعیت روستاهاست که به کلی به امان خدا رها شدهاند. و تلویزیون رژیم البته یک از صد خبرهایش را منتشر میکند که مثلاً ۳روستا در استان کهکیلویه در اثر سیل محو شدند». یا فلان روستا با صد خانوار را سیل با خود برد! به همین سادگی!
واقعیت این است که این رژیم یک رژیم اشغالگر است آنهم از بدترین نوع آن!
رابطهاش با مردم ایران رابطه یک رژیم اشغالگر و ملت تحت اشغال است. همگان جوابهای توهینآمیز و سخیف سردمداران این رژیم در مقابل درخواست مردم را آنهم در برابر دوربینهای تلویزیون دیدهاند. وزیر بهداشت این رژیم در برابر کمبود داروی بیماران خاص میگوید صرف ندارد که برای چند سال بیشتر زنده ماندن این بیماران این همه بودجه صرف شود. پنداری که از ارث پدرش میخواهد بدهد!
در همین سیل اخیر علی لاریجانی در برابر اعتراض یک زن سیلزده و هستی از دست داده، میگوید برو شکر کن که خودت سالمی!
بنابراین از این رژیم هیچ انتظاری جز سرکوب و ویرانگری نباید داشت. رابطه با این رژیم رابطه با دشمن است. اصلی که مردم باید در نظر داشته باشند و عملاً هم آن را به کار بستهاند، اصل کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من است. خودشان باید برخیزند و به امداد هموطنانشان بشتابند.
وظیفه مردم، نیروهای انقلابی و هواداران مجاهدین
اکنون و در کوران این بحران مرگبار و غمافزای ملی، وظیفه مردم و بهخصوص نیروهای انقلابی و هواداران مجاهدین تماماً و تماماً کمک و یاری تمامعیار است و بس!
البته مردم و جوانان در همین سیل تا همینجا هم کارهای بزرگی کردند که شایستهٔ همین مردم است. از جمله مردم مناطق زلزلهزده منطقه کرمانشاه که خودشان هنوز در چادر و کانکسهای حلبیساز زندگی میکنند، کامیون کامیون وسایل زندگی برای هموطنان سیلزدهٔ خود در شمال فرستادند.
جوانان از شهرها و استانهای دیگر، برای کمک به استانهای گلستان و مازندران شتافتند و علاوه بر رساندن کمکهای مادی و وسایل زندگی، آستین بالا زدند برای احداث سیلبند یا نجات سیلزدگان از خطر و...
در گمیشان جوانانی که از استانهای دیگر آمده بودند دوشادوش هموطنانشان در محل با دست خالی ۴کیلومتر سد با کیسه شن ساختند و... در استانهای دیگر هم به همین ترتیب بود.
اما علاوه بر این کارها که کردهاند و باز هم میکنند، امید دادن به مردم مهمترین کاری است که جوانان ما میکنند. به گفتهٔ مسعود رجوی« انقلابی واقعی کسی است که وقتی آسمان را پوششی از ابرهای تیره و تار فراگرفته باشد، باز هم تابش خورشید را از یاد نبرد که بیتردید خواهد تابید». این آن پیام و آن امید و یقین حقیقی است که جوانان انقلابی و هوادار مجاهدین بایستی در این شرایط تیره و تار به مردم مصیبتزده منتقل کنند.
سیلی که سرنگونی را شتاب خواهد داد
بیتردید پایان این کابوس سیاه، حاکمیت فاشیسم دینی حاکم بر میهنمان نزدیک است.
سرزمین کهنسال ما از این فتنهها و بلاها بسیار از سر گذرانده است. البته باید اذعان کرد که فتنه خمینی بسا خطرناکتر از فتنه مغول است و همچنان که مسعود رجوی سالها پیش و در آغاز مقاومت انقلابی پس از ۳۰خرداد سال۶۰ گفت: خمینی آزمایش بود و نبود ایران و ایرانی است. این سیل هم بهمثابه یکی از بلاهایی که مستقیماً از این رژیم سرچشمه گرفته، مصداق دیگری از این حقیقت است. اما روی دیگر سکه، مردم ایران و رشیدترین فرزندان آنها هستند، همانها که در برابر این رژیم در هیأت ۱۲۰هزار شهید ایستادند، همان ۳۰هزار نفری که در یکی از بزرگترین حماسههای تاریخ بشر، وقتی در دو راهی تسلیم یا مرگ قرار گرفتند، با ایمانی شگرف، مرگ خود و طنابدار را انتخاب کردند؛ چرا؟ برای این که ایران و ایرانی از خطرناکترین آزمایش بود و نبود تاریخ خود سرفراز و پیروز عبور کند.
اکنون نیز پایداری در این سیل مرگبار نمادی از ادامه همان نبرد است، با این تفاوت که همه نشانهها از زمین و زمان گواهی میدهد که این رژیم، این کابوس سیاه ملت ایران به پایان خود رسیده است.
بنابراین همچنان که مریم رجوی بار دیگر و در پیامی که روز دوشنبه ۱۲ فروردین ۹۷ منتشر شد، تصریح کرد، عموم مردم بهویژه جوانان باید به تشکیل شوراهای مردمی و کمک رسانی مستقل به سیلزدگان بهویژه در خوزستان و لرستان و ایلام اقدام کنند. و باز همچنان که مریم رجوی گفت در حالیکه آخوندها کاری جز حفظ سلطه ننگین خود و چپاول مردم ندارند همیاری ملی تنها راه مقابله با این سیل ویرانگر است.
موج دوم سیل فرا رسید و هیچ تغییری در رویه نظام نسبت به هموطنان سیلزده بهوجود نیامد، هیچ کمک و امدادی و هیچ حرکت قابل توجهی برای نجات مردم گرفتار در سیل مشاهده نشد در حالیکه تلاش برای کمتر کردن اخبار سیل تنها برنامه رژیم برای مهار خشم مردم است که به چشم میخورد.
از سوی دیگر اگر چه رژیم تمام دستگاههای سانسور و اختناقش را برای پوشاندن صدای اعتراض مردم سیلزده بسیج کرده، اما دامنهٔ امواج خشم مردم آنچنان بالا گرفته که آثار آن را میتوان حتی در برخی رسانههای خود رژیم هم دید. مردم در شبکههای اجتماعی رو در رو با سیاست سانسور رژیم صدای خشمگینانهٔ خود را به گوش همه میرسانند.
اکنون فراتر از آنچه که جریان دارد این سؤال پیش روی همگان خودنمایی میکند که: چه عواملی باعث شده سیل امسال چنین ابعادی پیدا کند؟
سابقه زمینهسازی برای سیل ۹۸این سیل روز دوشنبه ۱۲فروردین ۹۷ یا حتی امسال شکل نگرفته است. بلکه۴۰سال است که دارد زمینهسازی میشود. نکته اصلی در درک عوامل تشدید کننده سیل ۹۸ ایران، همین نکته یعنی «آمادهسازی ایجاد فاجعه توسط حکومت» است. ۴۰سال است که این رژیم همه ساختارهایی را که میتوانست مانع از ایجاد سیل شود یا دامنهٔ آن را تخفیف دهد مستمراً نابود کرده و از بین برده است.
۴۰سال است که رژیم دست به ساخت و سازهایی زده که حاصل آن جز تخریب محیطزیست و تخریب زیرساختها نبوده است.
رها کردن ساختارهای قبلی و عدم رسیدگی به آنها:
یکم: منحل کردن مدیریت سنتی توزیع آب (قناتهاِ، زهکشیهای سنتی، زهکشیهای طبیعی و زهکشیهای مصنوعی قدیمی
دوم: رها کردن پروژه مقابله با بیابان زایی، رها کردن پروژه کاشت گیاهان کویری در حاشیه شهرها و توقف طرح تثبیت شنهای روان و ایمنسازی شهرها در مقابل ریزگردها و سیلابها.
سوم: نابود کردن اکو سیستمهای طبیعی موجود با انگیزه غارتگری (جنگلتراشی، کوهخواری، مسیلخواری، سدسازی غیرکارشناسی برای آبفروشی، فروش غیرکارشناسی مجوز حفر چاه عمیق فراتر از ظرفیت منابع آبی موجود، تغییرکاربری دادن مسیلهای خشک و فصلی به زمینهای تجاری مسکونی) ایجاد تغییرات غلط در حوزههای آبریز طبیعی مانند ریلگذاری بدون آبراه به طول ۸۲کیلومتر در گلستان که زهکشی طبیعی منطقه را مختل کرد و باعث سیل شد. این همان خط آهنی است که سپاه پاسداران خیلی به آن فخر میکرد که در عرض مدت کوتاهی ساخته است و اخیراً ناچار شد خودش قسمتی از آن را منفجر کند تا سیلاب راه خروجی پیدا کند. اقدام نمادینی که نشان میدهد کارهایی که سپاه با هدف غارت و چپاول ساخته، فقط به درد منفجر کردن میخورد.
مشابه این اقدام در شیراز صورت گرفت که غارتگران حکومتی و پاسداران خلیفه ارتجاع برای پر کردن جیبهایشان بر روی مسیل کنار دروازه قرآن جاده ساختند و اتوبان کشیدند و نتیجهاش همین فاجعهیی شد که همه به چشم دیدیم، آنجا هم تنها چاره این است که آنچه ساخته شده منهدم شود و راه سیل باز شود.
چهارم: عدم تخصیص بودجه عمرانی مناسب برای بازسازی محیطزیست و مدیریت بحران.
در این رابطه کافی است یادآوری کنیم که بودجه ارگانهای تبلیغاتی رژیم ۱۳برابر سازمان محیطزیست است.
علت بیخاصیتی سدهایی که سپاه ساخت؟!
کی از پرسشهای مردم اکنون این است: چرا این همه سد که در زمان این رژیم ساخته شده نتوانست جلوی این سیلها را بگیرد؟
سؤالی که پاسخی روشن دارد:
اولاً به این علت که چند برابر سدهایی که ساخته شده، تخریب جنگلها و جنگل تراشی و از بین بردن مراتع و پوشش طبیعی زمین صورت گرفته است.
ثانیاً سدهایی که ساخته شده که بنا به آماری که خودشان ارائه میدهند بیش از ۱۲۰سد (کارشناس خارجی آمار ۶۰۰سد را دادهاند) در این ۴۰ساله ساخته شده، هیچکدام برای حل مسائل مشخصی از مردم و محیطزیست و از جمله مهار آب صورت نگرفته، بلکه هدف اصلی آن پر کردن جیب پاسداران و باندهای مافیایی از طریق آبفروشی و ایجاد بیرویه سدهای کارشناسی ناشده بوده است. جاهایی هم که آبها بهاصطلاح مهار شده، موجب خشک شدن اکثر تالابهای کشور و هورهای جنوب شده، منجر به خشک شدن رودخانهها مثل زاینده رود و خشک شدن بزرگترین دریاچه داخل ایران یعنی دریاچهٔ ارومیه بوده است.
در مواردی هم مثل سد گتوند خودش یک فاجعهٔ زیستمحیطی است، چون گنبدهای نمکی در این سد قرار گرفته و آب کرخه را بهشدت شور کرده و این رود که به کارون میپیوندد باعث خشک شدن و از بین رفتن کشتزازهای خوزستان و نخلستانها شده است و کشاورزان را به خاک سیاه نشانده، اکنون که در اثر این سیل آب سد گتوند بیش از پیش رها شده، این فاجعه به نهایت خود خواهد رسید.
نابودی آبخیزداری سنتی
لاوه بر جنایتهای محیطزیستی، رژیم هیچ کاری در جهت حفظ قناتها و سیستم قدیمی آبیاری سنتی ایران نکرده است. قناتها یکی از هوشمندانهترین ابتکارات اجداد ما از دیرباز بوده است.
اقوام ایرانی برای تهیه آب در مناطق خشک کشور، بیش از ۳۱۰میلیون متر به حفر کانالهای زیرزمینی و چاه اقدام کردهاند برای اینکه عظمت این کار درک شود کافی است یادآوری کنیم که طول خط استوا ۴۰میلیون متر است (۴۰۰۷۶کیلومتر) که مقیاس متر هم بر اساس آن ساخته شده است. ۳۱۰میلیون متر (۳۱۰۰۰۰کیلومتر) طول قناتها یعنی بیش از ۷و نیم برابر طول خط استوا! اکثر این سرمایهٔ عظیم که میراث هزارهها در این میهن بوده، در حاکمیت این رژیم خشک شده و از بین رفته است.
از طرف دیگر با استحصال بیرحمانهٔ سفرههای آب زیرزمینی کشور، زمین در دشتهای مختلف کشور فرو نشستهای وحشتناک در دشتهای حاصلخیز کشور است.
کلاً این رژیم همچنان که بهترین فرزندان این میهن را قتلعام کرده است، محیطزیست ایران را هم قتلعام کرده است. که این سیل برآیند و محصول همهٔ این تخریبهای چند جانبه است.
اولین پیآمد بهمزدن تعادل طبیعی محیطزیست کشور توسط فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران، ایجاد خشکسالی و تشدید آن از یکسو و بیدفاع کردن زیستبومهای طبیعی و مصنوعی در برابر حوادث طبیعی است که اکنون جلوههای شوم آن را در فرسایش شدید خاک و نشستهای عظیم خاک و افزایش صدمات ناشی از حرکت گسلها در مناطق زلزلهخیز کشور از یکسو و بیدفاع شدن اماکن شهری، روستایی و زمینهای زراعی در برابر سیلابها از سوی دیگر میتوان دید.
صدماتی که در سالهای اخیر در ایران بهنحو بیسابقهای افزایش یافته و خارج از مقیاسهای جهانی از مردم ما تلفات میگیرند.
موج دوم سیل هم آمد و رژیم کاری نکرد! مردم سؤال میکنند با اینکه این موج دوم سیل کاملاً پیشبینی شده بود، اما چرا باز هم بهاصطلاح غافلگیری صورت گرفت و هیچ کار مؤثری صورت نگرفت؟
چرا که از چند روز پیش همه میدانستند که از روزهای جمعه و شنبه ۹ و ۱۰فروردین به بعد بارانهای سیلآسا در کدام مناطق خواهد بارید و فرصت کافی بود برای اینکه اقدامات پیشگیرانه صورت بگیرد، مثلاً مسیر مسیلها را باز یا لایروبی کنند، سیل بند بسازند، یا جمعیتهایی را که در معرض خطر قرار میگیرند با امکانات دولتی به مناطق امن منتقل کنند. اما هیچیک از این کارها صورت نگرفت. تازه هنگامی که سیل راه افتاد، کارگزاران رژیم در خرمآباد با بلندگو راه افتاده و به مردم هشدار و اخطار میدهند که باید شهر را تخلیه کنند! ۴۰۰هزار نفر جمعیتی که متشکل از شهروندان سالخورده و کمتوان و بیمار و کودکان را هم شامل میشود، کجا بروند؟ معلوم نیست! با چه و سیلهیی و با کدام سازماندهی باید بروند معلوم نیست! مشخص است که وقتی چنین جمعیتی با وحشتزدگی و بدون سازماندهی بخواهند شهر را تخلیه کنند خودش مولد چه فجایعی خواهد بود.
روستاهایی که روشن نیست چه فاجعهیی را از سر گذراندهاند
اسفبارتر از این، وضعیت روستاهاست که به کلی به امان خدا رها شدهاند. و تلویزیون رژیم البته یک از صد خبرهایش را منتشر میکند که مثلاً ۳روستا در استان کهکیلویه در اثر سیل محو شدند». یا فلان روستا با صد خانوار را سیل با خود برد! به همین سادگی!
واقعیت این است که این رژیم یک رژیم اشغالگر است آنهم از بدترین نوع آن!
رابطهاش با مردم ایران رابطه یک رژیم اشغالگر و ملت تحت اشغال است. همگان جوابهای توهینآمیز و سخیف سردمداران این رژیم در مقابل درخواست مردم را آنهم در برابر دوربینهای تلویزیون دیدهاند. وزیر بهداشت این رژیم در برابر کمبود داروی بیماران خاص میگوید صرف ندارد که برای چند سال بیشتر زنده ماندن این بیماران این همه بودجه صرف شود. پنداری که از ارث پدرش میخواهد بدهد!
در همین سیل اخیر علی لاریجانی در برابر اعتراض یک زن سیلزده و هستی از دست داده، میگوید برو شکر کن که خودت سالمی!
بنابراین از این رژیم هیچ انتظاری جز سرکوب و ویرانگری نباید داشت. رابطه با این رژیم رابطه با دشمن است. اصلی که مردم باید در نظر داشته باشند و عملاً هم آن را به کار بستهاند، اصل کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من است. خودشان باید برخیزند و به امداد هموطنانشان بشتابند.
وظیفه مردم، نیروهای انقلابی و هواداران مجاهدین
اکنون و در کوران این بحران مرگبار و غمافزای ملی، وظیفه مردم و بهخصوص نیروهای انقلابی و هواداران مجاهدین تماماً و تماماً کمک و یاری تمامعیار است و بس!
البته مردم و جوانان در همین سیل تا همینجا هم کارهای بزرگی کردند که شایستهٔ همین مردم است. از جمله مردم مناطق زلزلهزده منطقه کرمانشاه که خودشان هنوز در چادر و کانکسهای حلبیساز زندگی میکنند، کامیون کامیون وسایل زندگی برای هموطنان سیلزدهٔ خود در شمال فرستادند.
جوانان از شهرها و استانهای دیگر، برای کمک به استانهای گلستان و مازندران شتافتند و علاوه بر رساندن کمکهای مادی و وسایل زندگی، آستین بالا زدند برای احداث سیلبند یا نجات سیلزدگان از خطر و...
در گمیشان جوانانی که از استانهای دیگر آمده بودند دوشادوش هموطنانشان در محل با دست خالی ۴کیلومتر سد با کیسه شن ساختند و... در استانهای دیگر هم به همین ترتیب بود.
اما علاوه بر این کارها که کردهاند و باز هم میکنند، امید دادن به مردم مهمترین کاری است که جوانان ما میکنند. به گفتهٔ مسعود رجوی« انقلابی واقعی کسی است که وقتی آسمان را پوششی از ابرهای تیره و تار فراگرفته باشد، باز هم تابش خورشید را از یاد نبرد که بیتردید خواهد تابید». این آن پیام و آن امید و یقین حقیقی است که جوانان انقلابی و هوادار مجاهدین بایستی در این شرایط تیره و تار به مردم مصیبتزده منتقل کنند.
سیلی که سرنگونی را شتاب خواهد داد
بیتردید پایان این کابوس سیاه، حاکمیت فاشیسم دینی حاکم بر میهنمان نزدیک است.
سرزمین کهنسال ما از این فتنهها و بلاها بسیار از سر گذرانده است. البته باید اذعان کرد که فتنه خمینی بسا خطرناکتر از فتنه مغول است و همچنان که مسعود رجوی سالها پیش و در آغاز مقاومت انقلابی پس از ۳۰خرداد سال۶۰ گفت: خمینی آزمایش بود و نبود ایران و ایرانی است. این سیل هم بهمثابه یکی از بلاهایی که مستقیماً از این رژیم سرچشمه گرفته، مصداق دیگری از این حقیقت است. اما روی دیگر سکه، مردم ایران و رشیدترین فرزندان آنها هستند، همانها که در برابر این رژیم در هیأت ۱۲۰هزار شهید ایستادند، همان ۳۰هزار نفری که در یکی از بزرگترین حماسههای تاریخ بشر، وقتی در دو راهی تسلیم یا مرگ قرار گرفتند، با ایمانی شگرف، مرگ خود و طنابدار را انتخاب کردند؛ چرا؟ برای این که ایران و ایرانی از خطرناکترین آزمایش بود و نبود تاریخ خود سرفراز و پیروز عبور کند.
اکنون نیز پایداری در این سیل مرگبار نمادی از ادامه همان نبرد است، با این تفاوت که همه نشانهها از زمین و زمان گواهی میدهد که این رژیم، این کابوس سیاه ملت ایران به پایان خود رسیده است.
بنابراین همچنان که مریم رجوی بار دیگر و در پیامی که روز دوشنبه ۱۲ فروردین ۹۷ منتشر شد، تصریح کرد، عموم مردم بهویژه جوانان باید به تشکیل شوراهای مردمی و کمک رسانی مستقل به سیلزدگان بهویژه در خوزستان و لرستان و ایلام اقدام کنند. و باز همچنان که مریم رجوی گفت در حالیکه آخوندها کاری جز حفظ سلطه ننگین خود و چپاول مردم ندارند همیاری ملی تنها راه مقابله با این سیل ویرانگر است.