باند مغلوب در درون رژیم هر از گاهى براى إثبات حیات خفیف خویش نیاز دارد عرض اندامى بکند. در این دوران که طوفان بحرانهاى بدون سابقه تمامیت رژیم را در معرض انهدام کامل قرار داده،
سعید حجاریان، تئوریسین نیمه ترور شده ى دسته ى موسوم به اصلاح طلب در یک نوشته ى جدید نسخه ى پیچیده که در محتوا چیز جدیدى ندارد اما نگاهى به آن، به درک ورشکستگى تمام عیار هم در تئورى و هم در عمل حضرات کمک میکند.
او در مقاله ى در "مشق نو" مینویسد:
"اصلاحطلبی در سال ۱۳۹۸، با توجه به وضعیت سیاسی داخل و خارج و همچنین شرایط اقتصادی و معیشتی، در ابعاد مختلف نیازمند چابکسازی و نواندیشی است اما اساسیترین مسأله، «بقاء اصلاحطلبی»ست."
البته بقاء و عدم بقاء در سال ٩٨ براى کل نظام مهمترین بحث است، اما ببینیم این عطار در چنته ى تهى خود دنبال چه معجون حیات بخشى میگردد تا با عرضه ى آن به ولى فَقِیه و أمت نالان دلدارى بدهد که هنوز هم بقا مطرح است و هم حضرات در معادلات محلى از إعراب دارند.
فرمول حجاریان ملغمه ى است، (خودتان را محکم بگیرید) به نام "آرامش فعال"، خود او در توضیح این شق القمر مینویسد "اصلاحطلبان ضمن تمرکز بر عدالت بهمعنیالاعم، بهتعبیری باید سر خود را پایین نگه دارند تا از این طوفان به سلامت گذر کنند." حالا کجاى این سرافکندگى و خفت پذیرى جدید است خدا میداند!
او براى شکر زدن به این دست ساز خودش مینویسد که براى عدم شرکت در انتخابات رژیم هم باید اماده شد! البته این ژست تو خالى است و تجربه نشان داده که تحریم سنگى است که نه حضرات توان برداشتن آن را داشته اند و نه قصد زدن، یعنى که فرمول حجاریان چیزى جز اطمینان دادن به خامنه اى نیست که در دوران " این طوفان "، این بخش رانده شده از حکومت با سکوت منشاء فتنه ى جدیدى نخواهد شد.
در بخش دوم این بحث، چهره اى آشنا و البته بس کریه این عنصر اطلاعاتى در توطئه چینى و زمینه سازى ترور کاملا عیان میشود و مینویسد:
"٦- به نقد اپوزیسیون بدلی دستساز ترامپ (بخوان مجاهدین) توجه ویژه نشان دهند و ذیل آن هویت و کیفیت را به اپوزیسیون بازگردانند.
۷) در برابر اتهامات و جعلیات، دفاع همهجانبه از خود را در پیش بگیرند و بهطور مستند عملکرد و مواضع نیروهای مقابل و اسطورهسازیهایشان را به تیغ نقد بسپارند."
در اینجا تئورى تبدیل مخالف به منتقد و منتقد به متحد دوران خاتمى دوباره عرضه میشود و هدف
سیبل کردن اپوزیسیونى است که هم باید نقد بشود، هم "اسطوره سازیهایش" (یعنى تاریخچه ى پر شکوه مقاومت آن براى آزادى) را زیر علامت سئوال برد و هم با اتهام وابستگى به خارجى (الان ترامپ، دیروز صدام و شوروى) او را از دور خارج کرد، گویا که مردم ایران در سرنوشت خویش جایگزینى غیر از شیخ سیاه و سفید ندارند!
در این راستا میشود هجمه ى بیسابقه ى ارگانهاى تبلیغاتى رژیم علیه مجاهدین را با دید عمیق ترى قضاوت کرد و یا دلیل انتشار به تعویق افتاده ى کتاب یک بریده ى متعلق به چهل و هفت سال پیش، بهمن بازرگانى که در آن به زعم خودش به ساحت حنیف نژاد کبیر، چنگ انداخته را بهتر درک کرد.
با توجه به وضعیت بحرانى رژیم بعد از لیست گذارى سپاه و بحران تحریم ها و فضاى انفجارى جامعه جامعه بعد از فاجعه سیل در کشور، دوباره در گوش نیمه کر این پاسدار اطلاعاتى باید فریاد کشید " اصلاح طلب، اصولگرا، دیگر تمام شدماجرا!"
سعید حجاریان، تئوریسین نیمه ترور شده ى دسته ى موسوم به اصلاح طلب در یک نوشته ى جدید نسخه ى پیچیده که در محتوا چیز جدیدى ندارد اما نگاهى به آن، به درک ورشکستگى تمام عیار هم در تئورى و هم در عمل حضرات کمک میکند.
او در مقاله ى در "مشق نو" مینویسد:
"اصلاحطلبی در سال ۱۳۹۸، با توجه به وضعیت سیاسی داخل و خارج و همچنین شرایط اقتصادی و معیشتی، در ابعاد مختلف نیازمند چابکسازی و نواندیشی است اما اساسیترین مسأله، «بقاء اصلاحطلبی»ست."
البته بقاء و عدم بقاء در سال ٩٨ براى کل نظام مهمترین بحث است، اما ببینیم این عطار در چنته ى تهى خود دنبال چه معجون حیات بخشى میگردد تا با عرضه ى آن به ولى فَقِیه و أمت نالان دلدارى بدهد که هنوز هم بقا مطرح است و هم حضرات در معادلات محلى از إعراب دارند.
فرمول حجاریان ملغمه ى است، (خودتان را محکم بگیرید) به نام "آرامش فعال"، خود او در توضیح این شق القمر مینویسد "اصلاحطلبان ضمن تمرکز بر عدالت بهمعنیالاعم، بهتعبیری باید سر خود را پایین نگه دارند تا از این طوفان به سلامت گذر کنند." حالا کجاى این سرافکندگى و خفت پذیرى جدید است خدا میداند!
او براى شکر زدن به این دست ساز خودش مینویسد که براى عدم شرکت در انتخابات رژیم هم باید اماده شد! البته این ژست تو خالى است و تجربه نشان داده که تحریم سنگى است که نه حضرات توان برداشتن آن را داشته اند و نه قصد زدن، یعنى که فرمول حجاریان چیزى جز اطمینان دادن به خامنه اى نیست که در دوران " این طوفان "، این بخش رانده شده از حکومت با سکوت منشاء فتنه ى جدیدى نخواهد شد.
در بخش دوم این بحث، چهره اى آشنا و البته بس کریه این عنصر اطلاعاتى در توطئه چینى و زمینه سازى ترور کاملا عیان میشود و مینویسد:
"٦- به نقد اپوزیسیون بدلی دستساز ترامپ (بخوان مجاهدین) توجه ویژه نشان دهند و ذیل آن هویت و کیفیت را به اپوزیسیون بازگردانند.
۷) در برابر اتهامات و جعلیات، دفاع همهجانبه از خود را در پیش بگیرند و بهطور مستند عملکرد و مواضع نیروهای مقابل و اسطورهسازیهایشان را به تیغ نقد بسپارند."
در اینجا تئورى تبدیل مخالف به منتقد و منتقد به متحد دوران خاتمى دوباره عرضه میشود و هدف
سیبل کردن اپوزیسیونى است که هم باید نقد بشود، هم "اسطوره سازیهایش" (یعنى تاریخچه ى پر شکوه مقاومت آن براى آزادى) را زیر علامت سئوال برد و هم با اتهام وابستگى به خارجى (الان ترامپ، دیروز صدام و شوروى) او را از دور خارج کرد، گویا که مردم ایران در سرنوشت خویش جایگزینى غیر از شیخ سیاه و سفید ندارند!
در این راستا میشود هجمه ى بیسابقه ى ارگانهاى تبلیغاتى رژیم علیه مجاهدین را با دید عمیق ترى قضاوت کرد و یا دلیل انتشار به تعویق افتاده ى کتاب یک بریده ى متعلق به چهل و هفت سال پیش، بهمن بازرگانى که در آن به زعم خودش به ساحت حنیف نژاد کبیر، چنگ انداخته را بهتر درک کرد.
با توجه به وضعیت بحرانى رژیم بعد از لیست گذارى سپاه و بحران تحریم ها و فضاى انفجارى جامعه جامعه بعد از فاجعه سیل در کشور، دوباره در گوش نیمه کر این پاسدار اطلاعاتى باید فریاد کشید " اصلاح طلب، اصولگرا، دیگر تمام شدماجرا!"