اگر سیل نمیآمد و اگر اسم سپاه پاسداران و تمامی ارگانهای وابستهاش در لیست تروریستی نبود، آیا شرایط امروز با یک ماه پیش تفاوت داشت. فرض محال، محال نیست. سؤالی است سهل ممتنع، به این مفهوم که در آغاز جواب به نظر ساده میرسد ولی در اصل این چنین نیست.
در مورد سیل قصد آن را ندارم که از ناکارآمدیهای رژیم وعدم پیشگیریهای محتمل و نبود زیرساختهای مهندسی شده در مورد جادهها و سیل بندها و سدها چیزی بنویسم. آفتاب آمد دلیل آفتاب. در مورد شیوه کمکرسانی هم از یکسو آقایان و ملاهای کت و شلواری و عمامه به سر را دیدهایم که در با وقاحت تمام برای خودنمائی در میان آبها پس از آرام شدن سیل یا نوحهخوانی میکنند و یا مثل گردشگرها قدم میزنند؛ و آخوندی که برای دور کردن خطر سیل به مهر نمازی وردی میخواند و آن را در رودخانه میاندازد. گوئی که مردم به این اوج پرروئی بها میدهند.
آنچه که در این جا مورد نظر است، رو شدن دست رژیم برای تحمیق تودها است که سالها با دجالیت تمام سعی بر آن داشت که خود را حکومت مستضعفان قلمداد کند و نماینده خدا برای رساندن مردم به بهشت موعود خمینی بود.
مردم با دوربین تلفنهای خود فیلم میگیرند و آن را در اسرع وقت برای کانالهای مورد اعتماد خود میفرستند که به سرعت بر روی کانالهای اجتماعی پخش میشود. مهمترین وجه این فیلمها شیوه همکاری و همبستگی مردم برای کمکرسانی و تا حد امکان پیشگیری از ضایعات سیل است. در تمامی این فیلمها مردم با جسارتی بینظیر از اتحاد بین خودشان صحبت میکنند و تمامی ایادی رژیم را از صدر تا ذیل به خاطر بیتوجهی و نبود کمکرسانی افشاء میکنند. نکته دیگری که برای کل مردم ایران بسیار قابل توجه است این است که داستانسرائیها و یاوهگوئیها سران نظام در مورد پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی به پشیزی هم نمیارزد. استانهایی مثل استان لرستان و خوزستان که از نظر کشاورزی، دامداری و یا صنعتی بسیار غنی هستند، هیچ توانی برای مقابله در برابر حوادث طبیعی ندارند. شهر شیراز که به عنوان یکی از شهرهای پیش رفته و به اصطلاح چشم و چراغ ایران شناخته میشد، درست در مدخل ورودی شهر جائی که قدمت صدها سال دارد را سیل با خود برد. میتوان دید که ایران فقط برج میلاد و یا چند مرکز خرید بزرگ در تهران نیست که برای نمایش مد از آخرین تکنیکهای دیجتالی استفاده میکنند و وسایل ارتباط جمعی غربی هم از همین نقاط فیلم و عکس و خبر تهیه میکردند؛ اما پاسخ این سئوال وحشتی در دل ایجاد میکند که اگر در تهران سیل بیاید چه خواهد شد. زیرساخت فاضلاب تهران با بیش از ۱۲ میلیون نفر که در این شهر زندگی میکنند، چگونه است؟.
اما ورای تمامی دردها و کمبودهائی که سیل و پیامدهایش برای مردم دارد و ضایعات و خسارات نجومی که ماحصل آن بود، همبستگی زیبا و بینظیری را شاهد بوده و هستیم که تنها بینه و شاهد شعار محوری انقلاب نوین ایران است که میگوید کس نخارد پشت من // جز ناخن انگشت من!.
از سوی دیگر ولیفقیه جدا از اینکه اکثریت مردم ایران خواهان سرنگونی نظامش هستند با بزرگترین معضل سیاسی و بینالمللی کلیت نظامش روبرو است. قرار دادن سپاه جهل و جنایت در لیست تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا میخی بر تابوت سیاست دهها ساله مماشات اروپا و آمریکا بود. حال ظریف به جای اینکه در کنار جان کری در خیابانهای سوئیس قدم بزند و یا از بالکن هتل میمون وار بخندد و یا در کنار موگرینی دلبری کند، باید رو به بشار بزند و در یکی از بازارهای دمشق راه برود. این نمایش آنقدر خندهدار است که دیده میشود هنگام راه رفتن او مانکنهای بی جان مغازهها لباس اسلامی بر تن دارند. حال حتما نوبت بشار اسد است که برای باقی ماندنش در قدرت به کمک ولیفقیه بیاید.
نکته بسیار قابل توجه در این مورد سکوت مطبوعات وابسته به جریان مماشات است. آنان نیک میدانند که قرار گرفتن نام سپاه در لیست نشان از یک تغییر عمیق در سیاست آمریکا را دارد و به رئیسجمهور آمریکا ترامپ محدود نمیشود. در دنیای تعادل قوا این مشخص است که رابطه با آمریکا بسیار مهم تر از رابطه با نظام جمهوری اسلامی است. رئیس بازرگانی اتحادیه اروپا سیسیلیا مالم استروم همین روزها درگیر مذاکرات بسیار طولانی با دولت آمریکا برای تقلیل مالیات گمرکی بر اجناس اروپائی به آمریکا است. میان آمریکا از یک طرف و از طرف دیگر مناقشات طولانی بر سر مالیاتهای گمرکی وجود دارد. با رسیدن ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا و گذراندن قوانین جدید مالیاتی بر اجناس چینی و اروپائی این مناقشات وارد مراحل جدیتری شدهاند. گفته میشود که حجم مالی این اختلافات به بیش از ۲۰ میلیارد یورو بالغ میشود. اتحادیه اروپا سعی بر آن دارد که اگر مذاکرات به نتیجه مطلوب نرسد برای اجناس آمریکائی مالیاتهای سنگین وضع کنند.
برای جماعتی که به اسم چپ و مبارزه با امپریالیسم زیر عبای ملا خزیدهاند و به آلزایمر تاریخی دچار شدهاند نمیدانم چه آرزویی بکنم. مگر نه اینکه نظام ولیفقیه در کلیت آن ضد خلق و تمامی دست آوردهای بشری است. مگر نه اینکه این نظام ضد کارگران و زحمتکشان ایرانی است. مگر نه اینکه یک روز بیشتر در قدرت ماندن این نظام برای مردم بیشتر بدبختی و مصیبت میآورد. اگر شمایان دوران هیتلر هم بودید به استالین تان میگفتید که با روزولت متحد نشود و بگذارد هیتلر تمامی اروپا در آتش نژادپرستی خود بسوزاند. چرا مردم را از جنگی میترسانید که وجود خارجی ندارد و این رژیم بوده است که در طول چهار دهه با صدور تروریسم خود میلیونها نفر را بیخانمان کرده است. جنگ اول و آخر این رژیم با مردم ایران است و بس. مبارزه با آمریکا پیش کش قدمتان، برای مبارزه با غول ولایت چه میکنید؟
دیگر گروه آنانی هستند که خود را وطنپرست میدانند. واژه وطنپرست، واژهای مذموم است و این را باز هم حکومت هیتلر به روشنترین شکل نشان داد. میتوان وطندوست بود و برای آزادیش حتی از جان مایه گذاشت؛ اما وقتی که به پرستش رسید، این مفهوم را در ذهن تداعی میکند که پاسخگوی هیچکس نیستند و برای از بین بردن کسانی که مثل آنان فکر نمیکنند حاضر هستند که دست به هر عملی بزنند.
باهمه این احوال باید به یک سئوال را پاسخ دهند که آیا حضور نیروهای حشد الشعبی و فاطمیون در ایران رگ غیرتشان را به جوش نمیآورد که قرار گرفتن اسم سپاه در لیست؟.
به شیخی گفتند که صدبار به تو گفتیم که خربزه را با عسل نخور باهم نمیسازند. جواب داد که حالا هر دو باهم ساختهاند و پدر من را در میآوردند؛ و این است حاصل جمع فرآیندهای سیل و لیست برای نظام ولایت!.