«چرا خواستار تحریم سختتر رژیم از طرف کشورهای دیگر هستید؟ مگر نمیدانید که دود چنین تحریمهایی فقط به چشم مردم بیگناه کشور میرود؟ به آخوندهای حاکم که ضرری نمی رسد، همه پولهای نفت در اختیار آنهاست. فوقش، در شرایط تحریم، مایحتاجشان را به چند برابر قیمت از بازار سیاه ـ و به احتمال بسیار، از دلالان همان تحریمکنندگان ـ میخرند. آنها که در این میان له میشوند و از بین میروند مردم بیگناه ایران اند!».
این دلسوزی شیادانه برای "مردم بیگناه" از موضع "مخالف رژیم"، شگرد تازه آخوندها، و به یک معنی نسخه تجدیدنظر شده همان "تبدیل مخالف به منتقد و منتقد به موافق" است که زمانی خاتمی با آن معرکه میگرفت. حالا مزدوران رژیم یا خدمتگزاران بیجیره و مواجبش این نسخه جدید را درگوش ایرانیان وز وز میکنند. لابد واسطه ها و دلّالهایش هم با همین زبان "واقعیتگرا" با طرف حسابهای خارجی حرف میزنند.
نتیجۀ اخلاقی این داستان؟ کاملاً روشن است: برای نجات "مردم بیگناه ایران" از فشار خردکننده تحریمها، هم سوداگران جهانی باید به مماشات با رژیم ضدبشری ادامه دهند و هم ایرانیان متنفّر از ولایت فقیه، ولو برای اثبات میهندوستی خود، باید مدافع باند مافیایی حاکم شوند.
جا انداختن چنین استدلالی در افکار، این مزیت را دارد که هم بریده های ذهنی را بدون احساس ناراحتی یا عذاب وجدان، جذب رژیم میکند و هم برای "تجّار محترم" جهانی راهگشای بازی دلپذیر میشود که نتیجه اش، طبق اصطلاح خودشان، برد ـ برد است.
اما در این برهان قاطع آخوندی یک نکتۀ بسیار جزئی و ناقابل وجود دارد که به عمد در ابهام گذاشته شده است: بازی مورد نظر رژیم با نتیجه برد ـ برد (برد آخوندها ـ برد سوداگران جهانی) هزینۀ سنگینی دارد؛ این هزینه را چه کسی باید بپردازد؟ جز کارگران جان به لب رسیده ایرانی؟ جز معلمان زحمتکش و مظلوم ایرانی؟ جز زنان ستمدیده و تحت سرکوب ایرانی؟ جز دانشجویان شجاع و مبارز ایرانی؟ خلاصه جز همۀ آزادیخواهان و عدالت طلبانی که قربانیان روزمرّۀ طاعون ولایت فقیه بوده اند و هستند؟ در این صورت، آیا برای نجات مردم بیگناه ایران از فشار تحریمها، باید به توصیه «اسلام عزیز» خواستار استثمار و سرکوب مضاعف آنها شد؟
طرح این سؤال البته به پرسشهای دیگری، به ویژه در مورد اتّخاذ یک سیاست درست مقاومت، راه میبرد که مهمترینش این است: اگر فرض یک بازی بین آخوند حاکم و سوداگر جهانی با نتیجه برد ـ برد قابل تصور است، آیا چنین فرضی را میتوان در درگیری مقاومت و آخوندها هم متصوّر دانست؟ اگر نه، یعنی اگر مقاومت به سازش با حکومت آخوندی (و به طور کلیتر با حکومت دینی) تن در نمیدهد، پس این دعوا فقط یک برنده می تواند داشته باشد. در چنین صورتی تنها سیاست درست برای مقاومت تلاش همه جانبه برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه و استقرار یک حکومت لائیک و دموکراتیک به جای آن است. جنبش مقاومت ما تا کنون در این راه گام برداشته است. این سیاست درست، عقلانی و منطبق با خواستهای فروخورده مردم را باید از این پس هم، بی ذرّه یی تزلزل، ادامه داد و "برهان قاطع" آخوندی را با قاطعیتی دوچندان بر فرق آخوندها کوبید».
(هفته نامه «مجاهد», شمارۀ ۸۷۵, ۲۳ مهر ۱۳۸۶)