«اراده کرده ام که سرنگون کنم تو را
ز خاک مهر و روشنی برون کنم ترا........
من از کنام شیرهای آریائی ام، بترس از شرار قلب استوائی ام
کنون برای فتح قله ها هوائی ام، چه خوش دچار وحشت و جنون کنم ترا...
چه سالها ز باغ ما جوانه کشته ای، ستاره های شهر را شبانه کشته ای
چه قدر از تبار ما ترانه کشته ای، قسم به داغ لاله غرق خون کنم ترا.......
ز کوچه ها ز راههای تنگ و ناشناس، به دوزخی مخوف رهنمون شوم ترا»
جلاد، هنوز باور نمیکنی که اراده کرده ایم ما سرنگون کنیم ترا و به دوزخی مخوف رهنمونت شویم یکجا. در ابتدا اما به وادی جنون زیرا لجن تراویده ی یکباره از زبان پلیدت که با دیرکرد ناشی از هراس و اوج شارلاتانیزم آخوندی بروز دادی نیز جز چنبره ی جهنمی هولناک و گسترش آتش آن بر جان فاسد و پوسیده ات نبوده و نیست که همچنان صدباره بنوعی اما بسا جنون آمیزتر از ”گاو گند چال دهان“ دست آموزان حقیرت نیز نشخوار میشود و تا قعر جهنم نیز لابد تکرار خواهید نمود.
جلاد، اراده کرده ملت ایران که ترا سرنگون کند اگرچه نوچه های «ملّین »باز مثل همیشه یا بیشتر حتی، آرامش و آرایش پسند شده و از خشم و کین چهل ساله ی ملت بجان آمده از رژیم جنایتکاران چنان دستپاچه و دل نگران باشند که تواب شناخته شده نیز بی تأخیر و تدبیر از توبیخ شرکا، برای قهرمانان قیام، حد شکیبایی و نوع شعار ترسیم کند. یا چنانچه «خرس قطبی سفید همسایه» و «اژدهای سرخ پیوسته صادرکننده» نیز از تنبیه سیاسی بزرگ عمامه¬دار آدمخوار به غرش و پیچ و تاب افتاده و سقوط رژیم فاشیسم مذهبی و تروریست پرور را برنتابند و در مسیر این خواست انسانی و جهانی سنگ اندازی کنند.
برای انواع نوچه و نواده های آخوندی آرامش طلب محجوب اما اکنون که از خشم و خشونت بیش از همیشه مبرا و در قبال صدها تیرک دار و کشتار سالیان ملایان نیز همچنان سربه زیر، ساکت و صلحجو به تماشا نشسته اند، راه ممانعت از بروز خشونت و خشم مجدد مردم بجان آمده از فقر، ستم و سرکوب بگمانم اما سفری در اسرع وقت با همفکران به میهن خونبار یا بهرحال تماس با سرکرده ی جلادان وطن و دستیارانش است تا از آنها در نهایت آرامش مطلوب، عدم خشونت مطبوع و با مهر تمام بخواهند قاتل کودک سیزده ساله و پنجاه تن دیگر را معرفی، محاکمه و آزادی هزاران جوان و دانشجوی دستگیر شده در زیر شکنجه را به سرعت محقق سازند تا دور خشونت شاید بطور موقت بپایان برسد وگرنه ما مردم ایران که سالهاست رژیم فاشیسم دینی را با سرکرده ی تیز دندان و دست آموزان آن آزموده، بر انواع رده های نرم و سخت سر آن در تمامیت خط بطلان کشیده و اراده کرده ایم رژیم تبهکار ولایت جهل، ترور و جنگ را یکجا سرنگون کنیم.
ز خاک مهر و روشنی برون کنم ترا........
من از کنام شیرهای آریائی ام، بترس از شرار قلب استوائی ام
کنون برای فتح قله ها هوائی ام، چه خوش دچار وحشت و جنون کنم ترا...
چه سالها ز باغ ما جوانه کشته ای، ستاره های شهر را شبانه کشته ای
چه قدر از تبار ما ترانه کشته ای، قسم به داغ لاله غرق خون کنم ترا.......
ز کوچه ها ز راههای تنگ و ناشناس، به دوزخی مخوف رهنمون شوم ترا»
جلاد، هنوز باور نمیکنی که اراده کرده ایم ما سرنگون کنیم ترا و به دوزخی مخوف رهنمونت شویم یکجا. در ابتدا اما به وادی جنون زیرا لجن تراویده ی یکباره از زبان پلیدت که با دیرکرد ناشی از هراس و اوج شارلاتانیزم آخوندی بروز دادی نیز جز چنبره ی جهنمی هولناک و گسترش آتش آن بر جان فاسد و پوسیده ات نبوده و نیست که همچنان صدباره بنوعی اما بسا جنون آمیزتر از ”گاو گند چال دهان“ دست آموزان حقیرت نیز نشخوار میشود و تا قعر جهنم نیز لابد تکرار خواهید نمود.
جلاد، اراده کرده ملت ایران که ترا سرنگون کند اگرچه نوچه های «ملّین »باز مثل همیشه یا بیشتر حتی، آرامش و آرایش پسند شده و از خشم و کین چهل ساله ی ملت بجان آمده از رژیم جنایتکاران چنان دستپاچه و دل نگران باشند که تواب شناخته شده نیز بی تأخیر و تدبیر از توبیخ شرکا، برای قهرمانان قیام، حد شکیبایی و نوع شعار ترسیم کند. یا چنانچه «خرس قطبی سفید همسایه» و «اژدهای سرخ پیوسته صادرکننده» نیز از تنبیه سیاسی بزرگ عمامه¬دار آدمخوار به غرش و پیچ و تاب افتاده و سقوط رژیم فاشیسم مذهبی و تروریست پرور را برنتابند و در مسیر این خواست انسانی و جهانی سنگ اندازی کنند.
برای انواع نوچه و نواده های آخوندی آرامش طلب محجوب اما اکنون که از خشم و خشونت بیش از همیشه مبرا و در قبال صدها تیرک دار و کشتار سالیان ملایان نیز همچنان سربه زیر، ساکت و صلحجو به تماشا نشسته اند، راه ممانعت از بروز خشونت و خشم مجدد مردم بجان آمده از فقر، ستم و سرکوب بگمانم اما سفری در اسرع وقت با همفکران به میهن خونبار یا بهرحال تماس با سرکرده ی جلادان وطن و دستیارانش است تا از آنها در نهایت آرامش مطلوب، عدم خشونت مطبوع و با مهر تمام بخواهند قاتل کودک سیزده ساله و پنجاه تن دیگر را معرفی، محاکمه و آزادی هزاران جوان و دانشجوی دستگیر شده در زیر شکنجه را به سرعت محقق سازند تا دور خشونت شاید بطور موقت بپایان برسد وگرنه ما مردم ایران که سالهاست رژیم فاشیسم دینی را با سرکرده ی تیز دندان و دست آموزان آن آزموده، بر انواع رده های نرم و سخت سر آن در تمامیت خط بطلان کشیده و اراده کرده ایم رژیم تبهکار ولایت جهل، ترور و جنگ را یکجا سرنگون کنیم.