۱۴۰۲ شهریور ۱۵, چهارشنبه

ثقل زمان، روی زمین بمناسبت آغاز پنجاه ونهمین سال تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران

                 پنجاه و نهمین سال تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران

اگر اندکی خودمان را فراموش کنیم و نگذاریم که تمایلات و اندیشه‌های خودبه‌خودی ناشی از عینیات روزمره، افق بینش مان را تنگ و تاریک کند، حتی یک نگاه گذرا و سریع به ۵۸سال تاریخ سازمان مجاهدین می‌تواند پرده‌های بسیاری را از جلوی چشمهایمان کنار بزند تا حقایقی را ببینیم که در شرایط معمول معتقدیم اصلاً وجود ندارد، خواب و خیال است، توهم است، و کسانی که صحبت از آن می‌کنند، دنبال سراب ذهنی و خیالات اتوپیایی هستند. این جملات را فقط برای مجاهدین و یا هواداران مجاهدین، نمی‌گویم. برای همه می‌گویم، از مخالفان تا به‌اصطلاح بی‌طرفها و شاید هم دشمنان مجاهدین.

اگر باور داشته باشیم که جهان عینی و به‌خصوص جامعه انسانی و تاریخ تحولات آن یک کل به هم پیوسته، منسجم و یک دستگاه همگن است به‌طور منطقی می‌توانیم نتیجه بگیریم که پس قانونمند است و پدیده‌های پایدار در آن، پیام از جوهره سرسختی دارند که راه به مبانی، اصول و هویت درونی تمامیت دستگاه می‌برد. همان جنبه لجوج و جان سختی که پاسخ به بود دستگاه و استمرار وجودی آن می‌باشد.

با این جنبه لجوج و سرسخت نمی‌توان چنگ در چنگ شد و تلاش کرد که آنرا بر انداخت، نمی‌توان آنرا نادیده گرفت، سکوت کرد و خود را به تجاهل زد. نمی‌توان آنرا دور زد و جلو افتاد، نمی‌توان گفت نیست و خلاصه به زبان ساده باید به‌وجود آن اعتراف کرد، در مقابل آن موضع گرفت و حرف مشخص زد. هرکس اینکار را نکند همان جنبه لجوج و سرسخت او را به حرف می‌آورد ناچارش می‌کند که درونش را بیرون بریزد. قلبها را از سینه و مغز ها را از جمجمه بیرون می‌آورد و مثل مواد آشکار کننده ماهیتها را افشا می‌کند.

تأسیس سازمان مجاهدین و تدوام ۵۸ساله آن در شرایطی جریان پیدا کرده است که هیچ‌کس بجز خود مجاهدین و هوادارانشان، گفتا بی‌طرفی که از هضم رابع بورژوازی گذشته و در فنجان چای فضای مجازی، توفان نوح به‌پامی‌کنند، بله همه اینها نه فقطخواستار حضور و بقای مجاهدین نبوده و نیستند، بلکه با تمام توانشان کمر همت به نابودی مطلق و همه‌جانبه مجاهدین بسته و هر کدام به‌دنبال «اوجب واجبات» خودشان می‌باشند.

ما طی این ۵۸سال تمام این لحظات را ثانیه به ثانیه لمس کرده‌ایم و حالا از سر درد آواز در می‌دهم که پیدا کنید آزمایشی را که مجاهدین پس نداده باشند، پیدا کنید فشار، شکنجه، اعدام، حمله، محاصره، موشک، ترور، تبلیغ، کتاب، فیلم، توئیت، اکانت، استوری، پست، فحش، ناسزا، تحریم و بلایی را که بر سر مجاهدین نیامده باشد. اما این پدیده هم‌چنان پایدار و استوار در مسیر مبارزه با نظام آخوندهای ضدبشر، خم به ابرو نیاورده و با تکیه بر اصل کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من، قیمت و بها را ـ تمامیت بها را ـ پرداخته و از هیچ‌کس هم طلبکار نیست و خودش را هم‌چنان به خلق محبوبش بدهکار می‌داند و اعلام کرده است که تا تحقق آزادی ایران باز هم تمامیت بها را می‌پردازد. البته از هر دستی که برای کمک به این هدف دراز شود به‌غایت استقبال می‌کند و آنرا به سختی می‌فشارد. زیرا کسی که ۵۸سال است بار سنگینی را بر دوش می‌کشد، بهتر از همه می‌فهمد که حتی اگر یک گرم از این بار کم شود، می‌توان بر سرعت پیشروی افزود و معنای هر یک ساعت زودتر رسیدن به سرنگونی، حفاظت و ذخیره خون بهترینها و رشیدترینها است. بگذارید همینجا سپاسگزار همه آنهایی باشیم که به‌قول معروف به دمی یا قدمی یا قلمی یا رقمی غمخوار و مددکار بوده‌اند. البته که همه آنها خود بخشی از همین ۵۸سال و آجری از بنای با شکوه آزادی و رهایی هستند.

داستان ۵۸ساله مجاهدین نشان می‌دهد که آنها اسیر زمان و گذر ایام و ساعت ها نیستند. بلکه ثانیه‌ها و ساعت ها را خود می‌آفرینند. با عملکرد خودشان به زمان معنا می‌دهند و با دستان خودشان این مقوله شکل پذیر را صورت و هویت می‌بخشند.

و حالا اگر مرور کوتاه و سریعی بر تاریخچه مجاهدین بیاندازیم و اندکی منصف بوده و به واقعیت داشتن جهان خارج از ذهن نیز اعتقاد داشته باشیم، از حجم تضادهایی که در این مدت در سازمان مجاهدین و یا توسط سازمان مجاهدین حل شده است، شگفت‌زده می‌شویم. البته وقتی صحبت از حجم تضادها می‌شود، کسانی که خود در این پروسه نبوده‌اند، به سختی می‌توانند تصویری از آن داشته باشند. شاید آنها که خودشان دستی در آتش مبارزه دارند و یا یک روزی داشته‌اند، بتوانند اندکی را فهم کنند. مجاهدین، از صغیر تا کبیرشان، اعتقاد و عادت ندارند که از خودشان و از آنچه بر سرشان رفته است، صحبت کنند، در حالی‌که هر کدامشان کتاب، دفتر و دیوان بلند بالایی از جسارتها، شهامتها، حماسه‌ها، دردها، رنج ها، بغضها، پرداختگریها، عشق ورزیدن ها و قهرمانیها هستند، ولی به‌قول حافظ: من که از آتش دل چون خم می‌ درجوشم / مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم... ... بگذریم.

در پشت صحنه همه این تضادهای بغرنج، حل تضاد «بقا» فریادهای بلندی سر می‌دهد که در این ۵۸سال به اندازه ۵۰۰سال تضاد حل شده است، از صدها گردنه عبور پیروزمند صورت گرفته و جوانه ۵۸سال قبل، امروز به درخت تنومندی تبدیل شده است که خیلی‌ها از سایه آن بهره‌مند می‌شوند، هر چند که معترف نیستند. اما این مهم نیست، مهم این است که دریابیم در منطق معمول تحولات اجتماعی، مجاهدین هرگز به‌دنبال زمان کشیده نشده‌اند، بلکه این زمان است که به‌دنبال آنها دویده است. عبور از یک مسیر به زمان نیاز دارد، اما ساختن یک مسیر و حفر یک تونل زمان ذخیره می‌کند و «شتاب» می‌آفریند. این کاری است که مجاهدین ۵۸سال است به آن مشغولند و آینده‌های دور از دسترس را به امروز کشانده‌اند. زمان را فشرده کرده‌اند و باب جدیدی در شناخت ثقل زمان در تکامل جامعه باز کرده‌اند. باشد تا فلاسفه و متخصصان امر روزی معمای آنرا بگشایند.

اما مجاهدین و به‌خصوص هدایت کنندگان مجاهدین خیلی خوب می‌دانند که چه می‌کنند. آنها در روشنایی گام برمیدارند و در شفق سرخ آسمان ایران طرح نوینی را در انداخته‌اند که سر انجام روزی نه چندان دور آشکار خواهد شد. آفرینشهای نوین پی‌درپی، برای پاسخ دادن به شرایط عینی انقلابی جامعه ایران در اقیانوس مواجی پر از آرمان و ایمان، برای پاسخ دادن به مسأله انسان و ایران.

بکوشیم تا سالروز تأسیس سازمان مجاهدین ـ که به حق سزاوار تبریک است ـ را به دور از حب و بغضها، تبدیل به سکویی برای جهش اندیشه و شناخت بکنیم. برای عبور از موانعی که با صفاتی از قبیل عینیات، ملموسات، واقعیات، محسوسات و امثال آن، دست و پای نگرش‌ها و بصیرت ها را بسته و قفل کرده است. هر چند که به‌قول حافظ:

هر شبنمی‌در این ره صد بحرآتشین است

دردا که این معما شرح و بیان ندارد

محمد بقایی

مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است