۱۴۰۲ مهر ۶, پنجشنبه

دربارهٔ ضرورت وحدت نیروها در جبههٔ خلق گفتگوی محمدعلی توحیدی با سیمای آزادی

                             محمدعلی توحیدی

                        گفتگوی محمدعلی توحیدی با سیمای آزادی

درباره وحدت نیروهای متنوع سیاسی در جامعه ایران علیه دیکتاتوری سلطنتی و استبداد دینی خوب است که چهار دوره را مرور کنیم:

۱-پیش از انقلاب ضدسلطنتی:

مجاهدین با پایگاه اجتماعی گسترده در ایران از همان آغاز و بنیان‌گذاری حنیف در سال۴۴ تا لحظات تیرباران و شهادت و پیام‌ها و وصیت‌نامه‌هایشان، پایه‌گذاران «وحدت» مبارزاتی و انقلابی بین نیروهای مختلف در ایران بودند. این عمل بزرگ یک «سیاست‌سازی» و تحول در مبارزات سیاسی ایران به‌شمار می‌رفت که سابقه نداشت.

از همان زمان شاه، بین دو جریان و دو سازمان انقلابی معروف و برجسته‌ٔ موجود، یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران - با دو ایدئولوژی متفاوت، یکی با ایدئولوژی مارکسیستی با تببیین ماتریالیستی جهان و یکی با ایدئولوژی اسلام انقلابی ولی هر دو، سازمانهای انقلابی و ضداستثماری و معتقد به مبارزه قهرآمیز انقلابی - وحدت و همراهی به‌نحو درخشانی بارز شده است. پیش‌تر، در تاریخ سیاسی ایران، بارها و بارها جنبشها و قیامها به‌دلیل چنین نقیصه‌ای و به‌دلیل تفرقه و توطئه و سیاست‌های استعماری و سرکوبگرانه‌ٔ دربار و ارتجاع، جنبش‌ها آسیب‌پذیر بود و ضربه می‌خورد ولی مجاهدین و سازمان چریک‌های فدایی با وحدت خویش، در زندانها و بی‌دادگاهها مقابل دستگاه سرکوبگر شاه ایستادند. سپس، این مناسبات و این وحدت مبارزاتی در فضای زندانها و دانشگاهها جا افتاد و در محیط‌های اجتماعی، بین بچه‌های مجاهدین و هواداران چریک‌های فدایی دوستی و رفاقت و کوهنوردی مشترک ادامه داشت...

۲-پس از انقلاب ضدسلطنتی:

خمینی در سالهای پیش از انقلاب، بریده و در نجف بود و دیگر حتی پیام هم نمی‌داد. در سالهایی که مجاهدین در اوج مبارزه بودند. اطرافیان خمینی در ایران مثل رفسنجانی برایش می‌نوشتند که از صحنه خارج هستی و بدون مجاهدین آب هم نمی‌توانی بخوری. در ادامه انقلابی که مجاهدین و پیشتازان مبارزه برای سرنگونی دیکتاتوری شروعش کردند و به نقطه قیام و سرنگونی رساندند، توسط خمینی سرقت شد. او انقلابی را که خون چریک‌های فدایی خلق و خون بنیانگذاران پایش رفته بود دزدید و شروع به انحصارطلبی کرد.

طبعا مجاهدین جلوی انحصارطلبی خمینی ایستادند و در دام او نیفتادند که می‌گفت شما هم که مسلمان هستید، چون روشنفکران شما را قبول دارند و حرف ما را قبول ندارند بیایید از اسلام دفاع کنید و آنهایی که اعتقاد اسلامی ندارند را از دانشگاه بیرون کنید. همان بازی کودتایی که بعداً راه انداختند و همه دانشجویان مبارز و اصلاً همه دانشگاه را تعطیل کردند. مجاهدین به خمینی نه گفتند و حاضر نشدند در این بازی ننگین شرکت کنند. خمینی هم در مقابل کلک زد و با جعل نام مجاهدین یک سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درست کرد تا به وسیله‌ٔ آن، این بازی را پیش ببرد و من یادم هست همان روزی که مراسم مجاهد شهید شریف واقفی در دانشگاه صنعتی با سخنرانی مسعود و موسی به‌مناسبت شهادت سالگرد مجید شریف برگزار می‌شد، در دانشگاه تهران هم برنامه‌یی از طرف همین سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در جریان بود. خمینی مجبور بود به‌خاطر نام و اعتبار و افتخارات اجتماعی، سیاسی، انقلابی مجاهدین، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درست کند که البته بعداً پوکید و خودشان منحلش کردند و به یک فضیحت تبدیل شد. نتیجه این‌که مجاهدین از ابتدای انقلاب ضدسلطنتی در مقابل تفرقه‌اندازی و حذف سایر نیروها و به‌خاطر ضرورت وحدت جلوی خمینی ایستادند. این در صحنه سیاسی.

اما در صحنه اجتماعی، هنوز یک ماه از پیروزی انقلاب نگذاشته بود که خمینی در ۱۷اسفند، این بازی «یا روسری یا توسری» را راه انداخت. در مقابل، خواهران مجاهد ما با حجاب و روسری خودشان از زنانی که نمی‌خواستند روسری و حجاب داشته باشند دفاع می‌کردند و این تعجب ناظران بین‌المللی و خبرنگاران را برانگیخته بود که چگونه است در زیر سایه حکومت و یک دولت اسلامی مستقر در ایران که مثلا شیعه هم هست، در مقابلش اپوزیسیون اصلی و آن کسی که برای حقوق و آزادی‌ها می‌جنگد مجاهدین با آن پایگاه اجتماعی گسترده هستند که آنها هم مسلمانند. این وضعیت بغرنج بر خمینی خیلی گران بود. او تحمل دیدن پایگاه اجتماعی و هم‌چنین اعتقاد اسلامی مجاهدین را نداشت و این را به زبانهای مختلف می‌گفت. یک بار به صراحت گفت که اینها که با اسلام آمدند مقابله با اینها خیلی سخت‌تر از مقابله با محمدرضا است. در سخنرانی معروف تیرماه خودش بعد از امجدیه هم گفت: «اینها می‌خواستند من را گول بزنند... تمام حرفهایشان هم از قرآن بود و از نهج‌البلاغه».

بنابراین مجاهدین در مقابل انحصارطلبی ارتجاعی خمینی و این بازیهایش ایستادگی کردند و تن به دعاویش ندادند. «یا روسری یا توسری» اش را رد کردند؛ در دانشگاهها، در ادارات، در ارتش و... خواهان اداره شورایی بودند. در کردستان، همراه با آقای طالقانی که به آنجا رفت، از حقوق هموطنان کرد دفاع کردند. اینها همه رویکردهای مجاهدین در جهت مقابله با تفرقه‌اندازیها و حذفی بود که خمینی پیشه کرده بود و به همین دلیل مجاهدین محور همبستگی نیروهای مختلف‌العقیده در جامعه ایران شدند.

۳- بعد از سرفصل سی خرداد:

مسعود رجوی در سالهای ۶۰ و۶۱ مصاحبه‌یی تحت عنوان «اصولی کیست» انجام داد که در آنجا دو اصل را پایه اصولی بودن قرار داد:

- یکی مبارزه قهرآمیز یعنی سرنگونی و نه روشهای انحرافی میانه‌بازانه سازش‌کارانه

- اصل پایه‌یی دیگر «وحدت نیروها» بود که ضرورت سرنگونی و مبارزه است.

وی آنجا توضیح می‌دهد که مبارزه با «وحدت» نیروهای جبهه خلق در شورای ملی مقاومت ایران به پیروزی می‌رسد. البته نیروهای خواهان مبارزه در مسیر سرنگونی و حرکت از استبداد دینی به حاکمیت مردم که هدف از تأسیس شورا هم همین است. این نیروها اگر متحد نشوند مبارزه به پیروزی نمی‌رسد. یک مبنایی هست به نام مبارزه قهرآمیز یعنی با هدف سرنگونی و نه سازش و مذاکره و اصل دومی هم هست اصل «وحدت».

۴-اقدامات بعدی مجاهدین:

البته که دیدگاه و مبارزه مجاهدین با تفرقه‌اندازی خمینی ارزش خودش را دارد ولی مجاهدین برای تداوم وحدت نیروها چه گام‌های دیگری برداشتند؟ چقدر برایش قیمت پرداختند؟

من از رفقا و دوستان غیرمجاهد بارها شنیده‌ام که میزان مایه‌گذاری تشکیلاتی، سیاسی، صرف وقت و تلاش برای وحدت، برای شکل‌گیری و حفظ شورای ملی مقاومت، شکل‌گیری جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی فاشیسم مذهبی برای وحدت نیروها از جانب مجاهدین را ستوده‌اند. البته منظور این نیست که منتی داشته باشیم ولی مجاهدین این کارها را کرده‌اند. من یادم است زمانی که در شورای ملی مقاومت انتخاب رئیس جمهور برگزیده شورا برای ریاست‌جمهوری دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران مطرح بود آنجا خواهر مریم در سخنرانی‌اش گفت که بزرگترین و مهمترین کار مسعود، تأسیس شورا و تلاش برای قوام و دوام شوراست. یعنی مجاهدین برای شورا، مسئول اول خودشان را در آن زمان که مسعود رجوی بود اختصاص دادند. این نکته را موسی خیابانی هم در آخرین سخنها و پیامهایش گفته است.

گام مهم دیگر، برنامه ده ماده‌ای خواهر مریم است که اصلاً یک سند و یک پلتفرم وحدت است. برای این‌که در آن مسأله‌ٔ کردها حل شده است؛ مسأله ملیتها حل است؛ مسأله حجاب حل است و در تمام این برنامه‌ها و این مسیر مجاهدین روی حداقل‌های عقیدتی خودشان هم نایستادند و چه این برنامه و دیگر برنامه‌ها را با آن مخرج مشترک همه نیروها - تأکید می‌کنم نیروهای مبارز برای سرنگونی رژیم و نیروهای خواهان سرنگونی – پیش بردند. هر که در این راه قلم و قدم می‌زند و نفس می‌کشد و تلاش می‌کند در پلتفرم‌های وحدت‌گرایانه مجاهدین می‌گنجد و جا دارد و قدمش روی چشم است. در پایان خوب است صحبت‌های آقای پتر آلتمایر، رئیس دفتر صدراعظم سابق آلمان، خانم مرکل را یادآوری کنم که در کهکشان مقاومت در تیرماه گذشته درباره ده‌ماده‌ای مریم رجوی گفت:

«پرزیدنت رجوی! برنامه ده‌ماده‌ای شما بسیار بیشتر از یک برنامه ده‌ماده‌ای است. این یک اعلامیه جهانی ارزش پایه‌یی آزادی فردی و دموکراسی است و به همین دلیل من متقاعد هستم که این برنامه ده‌ماده‌ای باید نقشی کلیدی در تلاشهایی ایفا کند که باید اکنون توسعه یابد. تلاش مردم ایران وارد مرحله جدیدی شده است. و پیشنهاد امروز من این است که کشور خودم، همه اروپایی‌هایی که در مواضع سیاسی هستند و همه شما و ما حول برنامه ده‌ماده‌ای متحد بشویم و هر تعداد از افراد، پارلمانها و دولتهای ممکن را متقاعد سازیم که از آن حمایت کنند و ما یک آماده‌سازی مستحکم را برای تغییر در ایران آغاز کنیم... مسأله این نیست که ما بخواهیم در کنار یک سازمان قرار بگیریم، بلکه موضوع مهم این است که ما برنامه‌یی داریم که می‌تواند همه را متحد کند».

بنابراین برای مجاهدین امر وحدت نیروهای متنوع سیاسی جبهه خلق در مبارزه با دو دیکتاتوری ضدخلقی شاه و شیخ، یک مسأله اصولی بوده و هست و برایش قیمت داده‌اند. تاریخچه‌شان را می‌شود مطالعه کرد. این وحدت از دل مبارزه بیرون می‌آید، ضرورت و الزام پیروزی مبارزه برای سرنگونی دیکتاتوری است.