خروجیِ همهعمر عادیسازی شر!
عادیسازی تباهی، عادی کردن سقوط عاطفه، نازل کردن مقام شهروندی، عادی کردن فقر، عادی کردن دوشغله بودن برای قرص نان و جرعهٔ آب، عادی کردن سقوط سطح زندگی، عادی کردن زبالهگردی، عادی شدن آمار تصاعدیِ کودکان کار، طبیعی جلوه دادن ترک تحصیل، عادی کردن فرار مغزها، عادی شدن سیل جمعیت مهاجر از ایران، عادی بودن اختلاسهای میلیونی و میلیاردی حکومتی، عادی کردن بودجههای سر به فلککشیده برای مصادر مذهبیِ وابسته به حکومت، عادی کردن اندامفروشی، عادی کردن نوزادفروشی، عادی کردن اعدام، عادیسازی مرگ اخلاق، عادیسازی شر و...
این لیست انتها ندارد. اگر سالی پنجتا از این محورها را نظام ملایان عادی کرده باشد، حساب کنید در این حدود ۴۵سال، چه فاجعهیی روی فاجعه تلنبار شده است و ایرانزمین روی چه بمبی نشسته است.
اینها را باید لیست کرد تا باز هم در ضرورت قیام و انقلاب برای خلاصی از این وضعیت، به عمق بیشتری رفت. هر چه از عمق ضرورت سرنگونی نظام ولایت فقیه گفته و نوشته شود، باز هم کم است و باید به لایههای بسا ژرفتر رفت.
بارها تأکید کردهایم که مراجعه به سایتهای حکومتی و غیرحکومتی برای خواندن اخبار اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و صنفی مربوط به ایران اشغالشده و آخوندزده، واقعاً ظرفیت و طاقت میخواهد. برخی خبرها و گزارشات از توان و ظرفیت متعارف آدمی فراتر است. برخی اصلاً در مخیله نمیگنجد و در خاطره و تاریخ یافت نمیشود.
در یک نمونهٔ اخیر [۱۳ خرداد ۱۴۰۲] سایت تبیان وابسته به باند غالب حکومت، با نقل یک جمله از وعدههای سر خرمن خمینی برسر «دادن مسکن بعلاوهٔ آباد کردن آخرت و دنیای مردم ایران»، فاجعهٔ عادیسازی نوزادفروشی را بررسی کرده است. این سایت به یک «آگهی بازرگانی در شبکههای اجتماعی» اشاره کرده و مینویسد:
«مورد فوقالعاده! نوزاد دختر، زایمان شنبه، کرج، ۱۰ پیش و ۱۵ موقع تحویل! دختر ۲ساله بور، پدر و مادر سفیدپوست، تهران!»
پروژههای پیاپیِ ناجمهوری آخوندی ــ ولایی برای کشتن شرم، مرگ اخلاق و سقوط تمدن اجتماعی، انسان را کالابرگ، شیئی، بازارپسند و نرخپذیر میکند. سایت مزبور در ادامه گزارش تحقیقی خود نوشته است:
«یک دلال میگوید هیچ نرخ ثابتی وجود ندارد، دختر و پسر بودن نوزاد تفاوتی در قیمت نداره، اصل بر سالم بودنه! برخیها مجانی واگذار میکنند و میروند و برخی دیگر تا چند صد میلیون تومان روی نوزادشان قیمت میگذارند. هزینه دلالی بین ۲۰ تا ۳۰درصد است! همهچیز عیناً مانند هر بازار دیگری است که در آن کالا خرید و فروش میشود، از خودروی دست دوم گرفته تا غلات و قالی و سنگ!».
پروار کردن حکومتیان و گیاهی کردن زندگی مردمان، وجهی دیگر از پروژههای تباهسازی و مرگ عاطفه و تیرباران شرم و عشق در فرد و اجتماع است. این تباهسازی و کشتن شرم و عشق و عاطفه، از قضا با پشتوانهٔ «قانونی» و «دولتی» پیش برده میشود. به ادامهٔ گزارش سایت وابسته به باند غالب نظام توجه کنید:
«همهچیز قانونی است. نوزادان قنداقپیچ در سبدی دست به دست میشوند و دیگر هیچ!... متوجه شدیم در این ماجرا بهزیستی نقش ترسناک ماجرا را بازی میکند و چون روند گرفتن نوزاد از بهریستی طولانی و خستهکننده است و حدود ۴ تا ۵سال طول میکشد، خریدار و فروشنده تمایل دارند که خارج از روند اداری بهزیستی معامله بکنند»!
واضح است که قانونمندی درک چنین وضعیتی از همان ۴۵سال پیش تا هماکنون، یکی بیش نبوده و نیست: هر جا حرمت و منزلت و شأن آزادی شکست و زیر سم کاروان ستوران خدمتگزار دیکتاتور مسلط لگدمال شد، شک نباید کرد که هیچ موضوعی اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگ و اخلاق سر جایش قرار نخواهد داشت و پشت سر هم سقوط میکنند. به لیست برخی از عادی شدنها و عادی کردنها که در آغاز مقاله یادآوری شد، دقت کنید؛ همگی از نتایج شکستن حرمت و منزلت آزادی توسط خمینی و ورثهٔ ارثبرده از تالیهای فاسد او هستند.
این دور تباهسازی و کشتن شرم، اخلاق، عشق و عاطفه توسط حکومتی مافیایی و جنایتاندیش و جنایتگستر، توقف ندارد. این نیاز ذاتی و ساختاریِ چنین اختاپوس هفتاد سر فساد است تا بر جغرافیا و سرمایههای بیکران ایرانزمین سلطه، صدارت، بهرهکشی و بهرهوری و چپاول داشته و از آنها ارتزاق نماید.
تمام این عادیسازیها دانه به دانهشان خوشههای یک سرزمین بمبزا شدهاند. تنها چنین معادلهیی بین این جامعه با حاکمیت اشرافیت آخوندسالار وجود دارد. چنین است خروجیِ همهعمر عادیسازی شر!