ناقوس مرگ رژیم آخوندی
در وضعیت فوق بحرانی رژیم که نمایندگان مجلس رژیم از رئیسی میخواهند که «روی مین» استعفا برود؛ در اوضاع خراب اقتصادی با «بیارزشترین پول دنیا» و در شرایط انقلابی که حتی خودیها هم از «آتش زیر خاکستر» هشدار میدهند... ناگهان یک موج خبری در رسانههای حکومتی راه میافتد و اخبار عجیب و غریبی از پیشرفتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی نظام منتشر میشود:
کیهان خامنهای از «ریزش قیمت ارز» شادی میکند!
رسانهٔ باند مغلوب با اشاره به صحبتهای گروسی، به باز شدن «روزنههای امید» اشاره میکند.
دیگری «آغاز روند کاهشی قیمتها با وزش نسیم برجام» را مژده میدهد!
یکی هم «خبر خوش» از «ثبت نام وام قرضالحسنه وام بازنشستگان» و...
اما در این حیص و بیص، ناگهان یک مصاحبه از معاون وزیر کشور رژیم منتشر میشود که همچون لگدی محکم به سطل شیر گاو خبرهای خوش نظام است. او که رئیس ستاد انتخابات کشور است و از جزییات امور خبر دارد حرفهای درشتی میزند و به جای خبر خوش، خبرهای هولناک از وضعیت نامشخص چند ماه آینده میدهد: «وقتی محرم و صفر تمام بشود، بعد از اربعین که ۱۵شهریور است، بازگشایی دانشگاهها و مدارس و سالگرد اغتشاشات را داریم و یکدفعه وارد معرکهٔ جدیدی میشویم و ما را میکشانند و میبرند بهجایی که دیگر اولویت ما انتخابات نخواهد بود. چون درگیر میشویم، هم ذهنمان و فکرمان و هم شاید کف خیابان و موضوع امنیت... در ساعت صفر یک جایی گرفتار میشویم» (شبکه تبرستان رژیم، ۲۶خرداد)
البته هشدارهای وی بیشتر از اینهاست؛ کما اینکه بسیاری از خودیها هم هر روز به اشکال دیگری اخطار و هشدار میدهند ولی سؤالی که اینجا پیش میآید این است که پس آن موج خبرهای خوش از کجا در آمد؟ چهطور است که هرازگاهی در بین بحرانهای لاعلاج رژیم، یکباره جار و جنجالی از پیشرفتهای رژیم در میآید و خلاصه این وضعیت چه تبیینی دارد؟
پاسخ البته در دستگاه پروپاگاندای رژیم به سرکردگی خود مقام عظمای جنایت و مهرهاش رئیسی جلاد است که تمام تبلیغات خود را برای «امیدآفرینی» پوشالی و روحیه دادن به خودیهای وارفته بسیج کردهاند و هیچ فرصت یا سخنرانی را برای وعدهدرمانی و دروغدرمانی از دست نمیدهند. این سفیدنمایی بیهوده در واقع همان وضعیتی است که آن را «بهبود مرگ» مینامند که همهٔ نظامهای خودکامه از جمله فاشیسم، قبل از سرنگونی آن را امتحان و تجربه میکنند. سیلونه، روشنفکر مبارز ایتالیایی، روند ناگهانی خبرهای خوش در یک استبداد رو به زوال را به زیبایی و اختصار اینطور تشبیه کرده است:
«بیمار محتضری که چند ساعت پیش از مرگ ناگهان حالش بهتر به نظر میرسد، اشتهایش باز میشود! خویشان و اطرافیان خود را بهجا میآورد و بقیه نشانههای شفای مجازی را که پیرزنان دهاتی «بهبود مرگ» مینامند از خود نشان میدهد. رژیمی هم که دورانش به سر میرسد و مرگ خود را نزدیک میبیند آخرین حربههایی را که برایش مانده به کار میگیرد، دست به مانورها و امتیازدادنها و بند و بستها و تهدیدهای پیدرپی میزند و جنب و جوشی مجازی و گولزننده از خود نشان میدهد. در این هنگام است که روزنامهنگاران «مطلع» پخش خبرهای امیدبخش را شروع میکنند... اما یک سیاستمدار واقعی که سیاست را همانطور بشناسد که هر پیرزن دهاتی تولد و مرگ را میشناسد، فوراً متوجه میشود که این جنب و جوش همان حالت بهبود مجازی است که چند ساعتی پیش از مرگ به سراغ بیمار میآید» (مکتب دیکتاتورها، ص ۱۷۵)