نگاهی بیاندازیم به بازتابهای رسانههای حکومتی در قبال فضیحت دور دوم انتخابات:
هم میهن رسانه حکومتی یکشنبه ۲۳ اردیبهشت با عنوان، «حماسه هشت درصدی؟» نوشت:
کاهش عجیب مشارکت در انتخابات مجلس تنها به خالصسازی و حذف دیگر گروههای سیاسی مربوط نمیشود بلکه باید با یک آسیبشناسی دقیق، علتهای مختلف قهربخش عظیمی از مردم با انتخابات و صندوق رأی را مدنظر قرار داد.
دور دوم انتخابات مجلس در ۲۲حوزه انتخابیه تمام شد و صاحبان ۴۵کرسی خالی برای ۴سال آینده مشخص شدند. در حالیکه دور اول این انتخابات بهگفته وزیر کشور ۴۱درصد مشارکتکننده داشت، دور دوم رکوردهای دیگری بر جای گذاشت و تاریخساز شد. آمارها حاکی از این است که در تهران ۸درصد واجدان شرایط در انتخابات شرکت کردند.
روزنامه حکومتی فرهیختگان ۲۳ اردیبهشت در مورد فضیحت دور دوم انتخابات نوشت:
«علل کاهش مشارکت را دریابید»
در واقع علاوه بر کاهش میزان مشارکت عمومی مردم در انتخابات مجلس دوازدهم، مشارکت طیفی که تقریباً در همه انتخاباتها حضور پیدا میکردند هم کاهش محسوسی داشته است...
این امر زنگ خطرها پیرامون کاهش میزان مشارکت را بهصدا درآورده است و آنچه بعد از اعلام نتایج باید مورد توجه مسئولان و دستگاههای اجرایی قرار بگیرد، بررسی علل این کاهش مشارکت و تلاش برای از میان بردن نارضایتی و بیرمقی ناشی از کاهش مشارکت است و این امر باید در دستور کار قرار بگیرد (؟!)... .
اساسا باورپذیر بهنظر نمیرسد، نهتنها اثر مثبتی بر آنچه در انتخابات و میزان مشارکت اتفاق افتاده ندارد، بلکه حتی میتواند اثر منفی دوچندانی در فضای بیرمقی که در دور دوم انتخابات مجلس دوازدهم رخداده بگذارد؛ چرا که بهوضوح این امر قابل مشاهده است که حتی در میان طیف خاصی از جامعه که تقریباً در همه انتخاباتها حضور پیدا میکردند هم کاهش محسوس مشارکت را شاهدیم...
روزنامه حکومتی رسالت ۲۳ اردیبهشت نوشت:
فاجعهای د
ر مشارکت مثل روز جمعه دور از ذهن و پیشبینیها نبود. اصرار دارم در این نوشته از «فاجعه» و «بحران» و قدری «تحقیر» استفاده کنم بلکه ککمان بگزد. .
یک. «همه آمده بودند» این عبارت را معمولاً خبرنگاران صدا و سیما بعد از انتخاباتها، راهپیماییها و تشییع پیکر چهرههای شاخص میگویند. اصلاً چرا خجالت بکشیم؟ الآن هم بگوییم همه آمده بودند؛ همه رأیهای تکلیفی؛ این در حالیاست که از بقیه صنفهای رأیدهنده، چشمپوشی میکنم. بیایید فرض کنیم همه کسانی که در تهران رأی دادند از باب عمل به واجب و تکلیف بوده است؛ این گزاره، خیلی وضع را بحرانیتر جلوه میدهد! بیش از ۹۰درصد تهرانیها کاری به واجب و تکلیف و تبلیغات در رسانهها و توصیه بزرگان ندارند و این بیش از زنگ خطر است؛ این یعنی زنگ خطر مدتهاست دارد سر و صدا میکند اما انگار نهانگار...
در این انتخابات، خیلیها شکست خوردند. از کسانی که شورای ائتلاف و امثال آن را شورای افتراق کردند و فارغ از اینکه بزرگی نکردند و جبهه انقلاب را دچار اختلاف نمودند، حتی نتوانستند گزینههای اختصاصی خودشان را وارد مجلس کنند. .
توقع داشتیم که این بزرگان از جبهه انقلاب به ایران انقلابی ما و به همه ملت ایران برسند و وحدت و یکپارچگی درست کنند نه اینکه ۹۲درصد واجد شرایط رأیدهنده، مشارکت نکنند و «نه» بگویند (؟!)... …
روزنامه حکومتی جوان (رژیم) ۲۳ اردیبهشت:
اما در این دوره انتخابات چه چیزی را باختیم و چه چیزی را بردیم
بیشک در خیلی زمینهها و صحنهها در این چند ماه تبلیغات انتخاباتی، نامزدهای محترم و گروههای سیاسی و هواداران آنها اخلاق انتخاباتی را با تهمت، تخریب، اختلاف انگیزی و ستیزهگری برای از صحنه خارج کردن رقیب انتخاباتی باختند. .
به نظر میرسید در این دوره از انتخابات چیزی که برای جریانهای سیاسی و افراد نامزد شده آنها اهمیت نداشت، میزان مشارکت بود.
در این سوی میدان، دغدغه [خامنهای] میزان مشارکت در انتخابات و تلاش برای افزایش اعتماد عمومی مردم بود (؟!) و در آن سو، صحنه گردانان سیاسی، دوره فعالیت رقیب درون قدرت را تمام شده تلقی میکردند و جریان سیاسی حاکم در قدرت سیاسی مجلس هم خود را پیروز علیالاطلاق این دوره انتخابات میدانست. این شد که در تهران با میزان مشارکت بسیار شکننده در دور اول و مشارکت ۸درصدی در دور دوم که اصولاً در تمام انتخابات شاهد چنین روندی در دور دوم هستیم، شدیم...