۱۴۰۱ مرداد ۱۳, پنجشنبه

سرنگونی، کابوس همیشگی خامنه‌ای و نظام عمامه‌داران


                      تجمعات اعتراضی مردم.

..سرنگونی نظام ولایت فقیه، راهبردی است که سازمان مجاهدین خلق ایران از سرفصل ۳۰خرداد ۱۳۶۰ پازل به پازل در پی تحقق آن است. تمرکز مونیستی عقربهٔ فعالیت‌های مجاهدین بر روی هدف سرنگونی، آنان را به صاحبان اصلی براندازی این رژیم تبدیل کرده است. تا آنجا که نام آنان مترادف با نام سرنگونی شده است. از این رو کاربرد این نام حتی برای مهره‌های رژیم نیز عقوبتی معادل عبور از خطوط قرمز دارد. به یاد بیاوریم که دژخیم حمید نوری در جلسهٔ ۵آذر ۱۴۰۰ دادگاه استکهلم گفت:

«اگر اسم سازمان مجاهدین را ببرم به‌محض این‌که وارد شوم من را دستگیر می‌کنند دستگاه قضایی ایران فوق‌العاده جدی و قانونمند است حتی در بازجویی اسم سازمان مجاهدین و گوهردشت را بردم الآن می‌ترسم یقین دارم از همین الآن ترس سرتاسر وجود من را گرفته یقین دارم به‌محض این‌که وارد ایران بشوم به‌جای استقبال اول من را دستگیر می‌کنند».

بنابراین وقتی از مجاهدین و مقاومت ایران به‌عنوان هماورد اصلی این رژیم و صاحب خط سرنگونی نام می‌بریم هرگز غلو نمی‌کنیم.

اگر تاریخچهٔ انقلاب نوین ایران را مرور کنیم، در روزها، ماهها، سالیان و سرفصل‌های تعیین‌کنندهٔ آن، مصافی به قدمت عمر استبداد دینی خواهیم دید. این مصاف بین نظام ولایت فقیه و تمام باندها و گروه‌بندیهای مافیایی آن از یک‌طرف و مقاومت ایران به پیشتازی سازمان مجاهدین خلق ایران از طرف دیگر در جریان بوده است. به‌این ترتیب یک جبهه‌بندی شکل گرفته است که بر اساس آن نیروهای وفادار به براندازی استبداد دینی از غیربرانداز تفکیک می‌شود.

نبرد تز و آنتی‌تز

اهمیت قائل بودن یک مرزبندی سرخ بین برانداز و دشمن براندازی تا حدی است که بدون آن، نمی‌توان زیر و بم تاریخ معاصر ایران را تجزیه و تحلیل کرد. آن‌گونه که بدون شناخت درست از مشروطه‌خواهان و به‌طور خاص جنبش مجاهدان تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان، نمی‌توان تاریخ مشروطیت را بازشناخت و همدستی استبداد و مشروعه‌خواهی را در مقابله با آن تبیین کرد.

در تاریخ معاصر ایران، مجاهدین یک واقعیت انکارناپذیر هستند. این واقعیت انکارناپذیر از سرفصل ۳۰خرداد ۱۳۶۰ با نظام استبدادی ـ توتالیتر ولایت فقیه وارد نبردی سرنوشت‌ساز شده است. درست مانند نبرد تز و آنتی‌تز وجود یکی در گرو لاوجود دیگری بوده است. به‌عبارت دیگر ماهیت این نبرد طوری است که در نهایت آن، یک قطب باید بماند و دیگری از تاریخ ایران حذف شود.

با مداقه در تاریخ معاصر ایران درمی‌یابیم که هماوردی بین این دوقطب اصلی حتی برای یک روز و یک ساعت نیز تعطیل نشده است. از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ تاکنون خمینی و بعد از او خامنه‌ای با تمام ثقل خود در پشت پروژهٔ نابودی مجاهدین قرار داشته‌اند اما موفق نشده‌اند. بارزترین وجه ناکامی آنها این است که مجاهدین به‌عنوان هماورد اصلی آنها در نوک پیکان تحولات ایران نه‌تنها حضور دارند، بلکه هدایت آن را به دست گرفته‌اند. مجاهدین نیز در عبور از یک سرفصل به سرفصل دیگر، با خلق انقلاب‌های پی‌درپی در صفوف خود، به سرسختی، انسجام و پایداری خود افزوده‌اند. موضوع محوری آنان در کارزارهای سرنگونی این است که چگونه یک روز، یک ساعت یا حتی یک دقیقه زودتر این رژیم را به کمک کانون‌ها شورشی، شهرهای شعله‌ور و درهم‌آمیختگی ارتش آزادیبخش با ارتش قیام سرنگون کنند.

مختصات نبرد بین رژیم و مقاومت ایران

در دوران سرنگونی و به تعبیر دیگر در دوران پایانی این رژیم، خامنه‌ای با تنها برگ خود، رئیسی، در حال باختن و عقب‌نشینی مستمر است، مجاهدین و مقاومت ایران با گذشت زمان، تازه‌نفس‌تر، جوان‌تر، جنگنده‌تر به پیش می‌تازند. خامنه‌ای تمام برگهای خود را باخته است، مجاهدین هر روز برگ تازه‌یی رو می‌کنند. با این‌که در این سالیان پیوسته از پیکر شلاق‌کش شده و تبرآجین آنها خون رفته است ولی هر بار با انرژی تازه‌یی قدم به میدان می‌گذارند. این همان چیزی است که تاجران عمامه‌دار مرگ را عصبی می‌کند و بر آن می‌دارد که هر بار از این‌که سرنگون نشده‌اند به جست و خیز میمونی بپردازند و به خود و هم‌ریشانشان روحیه بدهند. خامنه‌ای در دیدار با جلادان روحیه‌باخته و ترسان از پیشرویهای مقاومت ایران و کانون‌های شورشی خطاب به آنان گفت:

«هم در سال۱۳۶۰ و هم بعد از آن در چهار دهه گذشته، دشمن در مواردی ذوق‌زده و امیدوار شده و تصور کرده است بساط انقلاب و نظام در حال جمع شدن است... خداوند سال۱۴۰۱ همان خداوند سال۱۳۶۰ است» (فرهیختگان. ۷تیر ۱۴۰۱)

تمسک او به روح خبیث خمینی در سال پر خون و کشتار ۱۳۶۰ کاستن از وحشت فزایندهٔ جلادان قضاییه از کابوس سرنگونی بود ولی افاقه نکرد.

این کابوس خواب را از نگاه هراسناک و حلقه شدهٔ آنان ربوده است و بیشتر خواهد ربود. تکرار شبانه‌روزی نام مجاهدین و شیطان‌سازی از آنان، روضه‌خوانی‌های مکرر با قافیهٔ «مرصاد» در سالگرد عملیات فروغ جاویدان و هشدارهای پی‌درپی نسبت به تکرار تجربهٔ آبان۹۸ از نمودهای هراس از کابوس سرنگونی است.

«خطاب به شما دشمنان مردم ایران می‌گویم: خیلی خوب است که جنگ داخلی و رویارویی با مجاهدین را در سال۶۰ از یاد نبرده‌اید. اما خوب است که فروغ جاویدان و پیشروی ارتش آزادیبخش تا دروازه کرمانشاه را هم پیوسته در نظر داشته باشید، هم‌چنین عاشورای سال۸۸ را که قیام‌کنندگان رزم‌آور و مجاهد تا نزدیکی بیت‌العنکبوت رسیدند، هرگز از یاد نبرید. هیچ روزی هم از کابوس قیام ۹۸ بیرون نیایید.

ضمناً می‌توانید هر روز با یک دور تسبیح ریایی به تعداد دفعاتی که از سرنگونی جان به‌در برده‌اید، بت‌خدای شکنجه‌گر خود را شکر کنید. اما مردم ما کافی است فقط یک بار به پیروزی برسند و آن روز دیگر اثری از رژیم ولایت فقیه باقی نخواهد ماند».

(از سخنان مریم رجوی در اجلاس کهکشان مقاومت ایران و ارتش آزادی- می‌توان و باید)