تحریکات رژیم آخوندی علیه آذربایجان
سازمان مجاهدین خلق ایران چهار دهه قبل، در آنالیز ماهیت و ساختار فاشیسم آخوندی به این نتیجه رسید که این رژیم قرونوسطایی برای تحمیل خود به دنیای معاصر ناگزیر از حرکت کردن بر روی دو پا میباشد.
این دو پا تعادل این نظام را حفظ میکند و آن را قادر به ادامهٔ حیات میسازد: سرکوب در داخل ایران، جنگآفرینی و صدور بحران به خارج از مرزها یعنی تروریسم. اگر یکی از این پاها قطع شود، فاشیسم عمامهدار ممکن است مدتی کوتاه با لیلی کردن بتواند به جلو رفت خود ادامه دهد ولی در نهایت با سر به زمین سقوط خواهد کرد.طبق این تحلیل که صحتوسقم خود را طی ۴دهه به اثبات رسانده است، اوجب واجبات برای سرمداران، حفظ این نظام به هر قیمت است؛ حتی اگر بهخاطر آن تمام ایران را به یک سرزمین سوخته تبدیل کنند و اغلب نفوس آن را در دام فقر، کرونا و مرگ گرفتار سازند، ابایی ندارند.
براین اساس، خواستگاه هر کنش و واکنش خامنهای و سران مافیایی حکومتش را باید از منظر «اوجب واجبات»! بررسی کرد. اگر غیر از این بیندیشیم در تحلیل راهبردها و کاربردهای این حکومت بهخطا درخواهیم غلطید.
از نخستین روز غصب حاکمیت مردم ایران، موضوع روی میز آخوندها این بوده است که چگونه خود را بر سر قدرت نگهدارند.
ـ زمینهسازی و پیشبرد یک جنگ هشت ساله با عراق
ـ دخیل بستن به پروژهٔ ضدایرانی و سرمایهبربادده اتمی
ـ انجام عملیات تروریستی از انفجار بمب در خبر عربستان و نیز در آمیای آرژانتین گرفته تا ترور دکتر کاظم رجوی در سوئیس تا ترور در رستوران میکونوس و...
ـ تولید و تکثیر موشک و صدور آن برای شبهنظامیان وابسته به خود
ـ تخمگذاری تروریستی در برخی کشورهای منطقه و ایجاد جوجه پاسدار و جوجه بسیج و ارتزاق آنها با پول نفت مردم ایران
ـ دخالت در عراق و ایجاد جای پا در آن کشور به بهانهٔ داعش
ـ دخالت در جنگ سوریه برای حفظ بشار اسد در قدرت
ـ دخالت در یمن و جنگ افزوزی در آنجا
دخالت در لبنان با تغذیهٔ مالی و تسلیحاتی دستنشاندگان خود در حزبالشیطان
و...خامنهای در ۵بهمن ۹۴ بهصراحت از روی استراتژی حفظ نظام از طریق ماجراجوییهای تروریستی در دیگر کشورها پرده برداشت.
«اگر اینها [شبهنظامیان دستساز رژیم تحتعنوان «زینبیون» و «فاطمیون»] مبارزه نمیکردند، این دشمن میآمد داخل کشور... اگر جلویش گرفته نمیشد، ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیهٔ استانها با اینها میجنگیدیم و جلوی اینها را میگرفتیم».
منظور خامنهای از «اینها»! چه کسانی هستند. پرواضح است که این دشمن در بیرون مرزهای ایران نیست. زیرا هیچ کشوری تاکنون بهدنبال سرنگونی آخوندها نبوده و شعار براندازی آن را نداده است. خمینی در سال۵۹ بعد از سخنرانی رهبر مقاومت، مسعود رجوی در امجدیه، آن را آدرس داد:
«دشمن ما نه آمریکاست و نه شوروی و نه هیچکس دیگر، دشمن همین جا در تهران بیخ گوش ماست!»
بنابراین هر جا خامنهای با تقلید از خمینی به این دشمن اشاره میکند، منظورش مردم و پایدارترین نیروی برانداز تاریخ معاصر ایران یعنی مجاهدین است.
لشگرکشیها و گرد و خاکهای مرزی این رژیم در شمال غربی ایران را نیز باید از این منظر نگاه کرد. آن را باید از این خاستگاه دید که بهدنبال برونرفتی برای رژیم از بحرانهای داخلی و مشخصاً بحران سرنگونی است. برای سرپوش گذاشتن بر وضعیت وخیم و شرایط انفجاری جامعه مورد استفاده قرار میگیرد. بهدنبال آن است تا نگاهها را از درون به بیرون منحرف نماید.
در این پاراگراف دقت کنید:
«ایران ظرفیتهای بزرگی در جمهوری آذربایجان دارد که شوربختانه در این سه دهه وقت خود را تلف کرده و به سراغ این ظرفیتها نرفتهایم. شیعیان عاشق ایران و حدود دو میلیون تات ایراندوست و دو میلیون تالشی ایراندوست که در شمال تا جنوب این جمهوری پراکندهاند، چشم به نمایش قدرت ایران دوختهاند و اکنون رزمایش ارتش ایران مایه افتخار و غرور آنها شده و موجی از امید را در وجودشان شعلهور کرده است» (مستقل. ۱۰مهر ۱۴۰۰).
خامنهای پس از روی کارآوردن رئیسی، نیاز مبرم به افزایش سرکوب و تروریسم دارد؛ زیرا دستش خالی است و آخرین برگ خود را بازی میکند. دوران کروناسواری به اتمام رسیده و لهیب سوزان قیام در راه است؛ بنابراین باید به مستمسک جدیدی برای صدور بحران سرنگونی به خارج از مرزهای ایران بیندیشد.
با این تفاوت، [تأکید میشود] با این تفاوت که این بار توان ماجراجویی و بحرانآفرینی در خارج از مرزهای ایران را ندارد و در داخل مرزهای خود خط میبندد و شکلک قدرتمداری درمیآورد. این همان چیزی است که خامنهای از آن میترسید.
«اگر جلویش گرفته نمیشد، ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیهٔ استانها با اینها میجنگیدیم و جلوی اینها را میگرفتیم».
دشمن ایران و ایرانی، نه در خارج از مرزها، بلکه همانطور که بارها مردم ایران شعار دادهاند، در همین جاست. در برابر چشمانشان. تهران، بیت خامنهای و پاسدارانش.