۱۴۰۰ آبان ۷, جمعه

ایران؛ دولت یا طایفهٔ فقاهتی و فامیل تجارتی؟



مهره چینی آخوندها

مشکلات تاریخی و لاینحل ایران و مردمانش در دوره‌های متناوب رفت و آمد دولتها و زمام‌داران سلطه‌گر، یک بنیاد و اصل و ریشهٔ مشترک داشته‌اند و دارند. این بنیاد و ریشه‌، تجمع قدرت و پول در انحصار طایفه‌یی همراه با خودی‌گزینی، آقازاده‌گزینی و در ۴۳سال گذشته حزب‌اللهی‌گزینی بوده است.

وقتی راهنمای مواجهه با مشکلات تاریخی ایران و مردمانش یا بهتر است گفته شود نگرش به‌علت عقب‌ماندگی ایران از منظر فرهنگ آزادی و برابری و دموکراسی صورت نمی‌گیرد، ایران می‌شود ملک طلق دیکتاتورها و ملازمان مفتخور سلاطین و شیوخ طبقهٔ حاکم!

این ادوار باطل و تکراری اکنون به نظام اسلامی آخوندها رسیده است که تمامیت ساختارش یک الیگارشی کلان‌فاسد انحصارطلب در عقیده و سیاست و اقتصاد است. یک الیگارشی متشکل از خودی‌گزینی‌، آقازاده‌گزینی، حزب‌اللهی‌گزینی و اخیراً طبق اعتراف رسانه‌های حکومتی «باندسالاری»، «گروه‌سالاری» و «دامادسالاری»!

انحصارطلبی در عقیده و سیاست و اقتصاد آن‌قدر در تار و پود نظام آخوندها تنیده شده است که ساختار یک دولت، ترکیبی جز تجمع «باندسالاری» نیست؛ باندهای سیاسی، باندهای اقتصادی و باندهای نظامیِ خدمتگزار باندهای سیاسی و اقتصادی.

انحصارطلبی، وجه جدایی‌ناپذیر نظام آخوندی از خمینی تا خامنه‌ای بوده است و می‌باشد. این انحصارگرایی اکنون تمامیتی تحت عنوان جمهوری اسلامی آخوندی است که دیگر نمی‌تواند این غده را مهار یا استحاله کند؛ چرا که نتیجهٔ بالفعل آن نفی و سقوط است. این مکافات یا مجازات اتودینامیک معروف است که اگر جمهوری اسلامی آخوندی حتی قانون اساسی مصوب مجلس نظام را هم اجرا کند، سقوط می‌کند! رشد غدهٔ سرطانیِ انحصارگراییِ همه‌جانبه به روندی گراییده است که «قانون» خودنوشته نیز به طناب «دار» دیکتاتوری ولایی تبدیل شده است.

این روزها «باندسالاری» و «گروه‌سالاری» و «دامادسالاری» در کابینهٔ ابراهیم رئیسی، بیش از نمونه‌های مشابه در دولتهای قبلی سر و صدا راه انداخته است. روزنامه‌های حکومتی در شماره‌های ۵آبان ۱۴۰۰ تیتر و عنوان زده‌اند که «دولت فراجناحی، باندسالار از آب درآمد» (همدلی). «پای دامادها جای پای آقازاده‌ها؛ دورهٔ دامادسالاری» (مردم‌سالاری).

این وضعیت گویای فقدان وجود دولت به‌معنای متعارف آن و مابه‌ازای آن وجود و سلطهٔ باندها تحت عنوان دولت و کابینه است. نشانی‌هایی که کارگزاران و رسانه‌های حکومتی از همدیگر می‌دهند، همگی مهر تأییدی بر الیگارشی باندهای مافیایی با اجزایی از داماد و آقازاده و فامیل به‌جای یک دولت واقعی و ملی هستند.

نمونه‌هایی از رسانه‌های حکومتی، گویای بن‌بست لاعلاج تمامی دولتهای ادواری در زیر سلطهٔ ولی‌فقیه هستند. روزنامهٔ همدلی در شماره ۵ آبان ۱۴۰۰ گوشه‌یی از هوچیگریها و بازیهای باندی را در بازارگرمی فریب و دجالیت پرده‌برداری کرده است و می‌نویسد:

«علیرضا زاکانی پیش از رفتن به شهرداری اعلام کرده بود که دوران «فامیل‌بازی» و «رفیق‌بازی» در شهرداری تهران به پایان رسید؛ اما چیزی نگذشت که اولین «فامیل‌بازی» خودش نقل محافل شد».

روزنامهٔ مردم‌سالاری هم در همین تاریخ، پرده‌برداریِ روزنامهٔ همدلی را بیشتر کرده و می‌نویسد:

«زاکانی در تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری فریاد می‌زد که ما بستگان خود را سرکار نمی‌آوریم»!

روزنامه همدلی چند اسم را ردیف کرده است تا از زبان آن‌ها، معرف رابطه‌های باندی به‌جای دولت و قانون باشد. دقت کنید:

ـ «جواد امام از باند اصلاح‌طلب: افراد فاقد تخصص و تجربه را صرف این‌که در باند و جریان و از اقوامشان هستند در پست می‌گذارند».

ــ «محمد مهاجری از چهره‌های اصول‌گرا: ایراد آن‌جایی است که ابراهیم رئیسی ادعا کرد که در دولتم فراجناحی هستم».

ــ «مسیح مهاجری مدیر مسؤل روزنامه جمهوری: در دولت رئیسی کسانی که در آن دایره خاص هستند، با توصیه بعضی نمایندگان مجلس موفق به استخدام شدن می‌شوند».

این روزنامه سپس ساختار اصلیِ الیگارشیِ سیاسی و اقتصادی و نظامیِ حاکمیت ولایت فقیه را ردیف می‌کند که دربرگیرندهٔ دامنه و عمق جنایت‌گری در سیاست و اقتصاد ایران می‌باشد:

«سپاه پاسداران رابطه نزدیکی با دولت ابراهیم رئیسی دارد. این قرابت به حدی است که هشت نظامی فعلی و سابق سپاه از سوی ابراهیم رئیسی به‌عنوان وزیر پیشنهادی به مجلس معرفی شدند. گروه‌سالاری و باندسالاری در دولت آقای رئیسی دیده می‌شود».

روزنامه مردم‌سالاری از مکمل همدیگر بودن دولتهای ادواری نظام آخوندی در امر «باندسالاری» می‌نویسد که نظام از آن «اشباع» شده است:

«به‌نظر می‌رسد آقازاده‌ها به جایگاه خود رسیده‌اند و دیگر اشباع شده‌اند! حالا نوبت افرادی چون عروس و دامادها است که از قبل نسبت سببی بالا بروند»!

فقط کافیست اشاره شود که اگر «نخبه‌ها‌» و «مغزها» ی ایران‌زمین در زندانها، در اعدامها و در مهاجرت و تبعید به‌سر می‌برند، به این دلیل است که رجاله‌ها و جلادها در هیأت دولت طایفه‌گی، صحن سیاست و اقتصاد ایران آخوندزده را اشغال کرده‌اند.

همان‌طور که در مقدمهٔ مقاله اشاره شد، باندسالاری، یک دور کور تکراری در توالی دیکتاتوریهای موروثی در ایران است. بنابراین همهٔ این آسیب‌های تاریخی، نتیجهٔ دیکتاتوری و انحصارگرایی ملازمان دیکتاتور هستند.

درد مشترک تاریخی این‌جاست و پاسخ نهایی و تاریخی هم در رزم مشترک و همت و حمیت ملی برای براندازی دیکتاتور قرون‌وسطایی ولایت فقیهی است.