ضربالمثلی هست که میگویند فلانی از هر انگشتش هنری میریزد.
حالا باید یک ضربالمثل برای خامنهای در بیاوریم. به این شکل که: از هر کلمهاش وقاحتی میریزد.
این هم کم است. یعنی علاوه بر وقاحت، یک دروغ هم میریزد. یک فریب هم میریزد. یک بیشرمی هم میریزد. و یک حرص قدرت پرستی هم میریزد.
فقط در همین جملهاش بشمارید چند تا دروغ و وقاحت هست:
«اینی که فلان انسانی از یک حقی محروم بمانه و اعتراض بکنه یا این اعتراضکنندهها حالا، صد نفر، پانصد نفر، بیایند یک جایی جمع بشوند و حرف خودشون رو بزنند این یک مطلب است. اینی که یک عدهیی از این تجمع، از این انگیزه سوءاستفاده کنند بیایند به قرآن دشنام بدهند. به اسلام دشنام بدهند، به پرچم اهانت کنند، مسجد را بسوزانند، تخریب کنند آتش بزنند یک حرف دیگه است.»
1- توصیف مردم خروشان 142شهر بزرگ و کوچک ایران که مشهد و اصفهان و کرمانشاه و تهران و قم و اهواز تویش هست با عبارت «یک انسانی که از یک حقی محروم بمانه، و صد نفر، پانصد نفر یک جایی جمع بشوند» چقدر از حقیقت به دور است؟!
2-آنهمه مشکل اقتصادی و غارت سی سالهی عظیم تمام سرمایههای مردم که نان در سفرهها باقی نگذاشته و مردم سراسر کشور بعد از سالها تظاهرات و شعاردادن در این تظاهرات از پیر و جوان به فغان و اشک و آه بیانش میکنند، با عبارت «این که یک انسانی از حقی محروم بماند» چقدر از پایینترین حد رحم به دور است؟!؟؟
3-سومین جمله: اینکه عدهیی از این تجمع سوءاستفاده کنند. ... .
سوءاستفاده وقتی است که یک عده یک شعاری میدهند و گروهی شعار را تغییر بدهند. آیا در این اعتراضها دو نوع شعار متناقض داده میشده؟ یا شعار همه اتفاقاً این بود که ما همه با هم هستیم؟ آیا شعار همه از ابتدا مرگ بر روحانی و بعداً خامنهای نبوده؟ آیا بین مردم در شعارها دو دستگی بوده؟ کسی دیده است که دو نوع شعار مختلف داده شده باشد؟ یا همه یکدست میگفتند توپ تانگ فشفشه آخوند باید گم بشه. و خامنهای حیا کن. مملکتو رها کن... . پس سوءاستفاده کجا بوده؟
4- خامنهای میگوید: «به قرآن و اسلام دشنام دهند و به پرچم اهانت کنند و مسجد آتش بزنند...» اگر اسم خامنهای قرآن باشد این حرف درست است. اما در کل شعارهای مردم گوش کنید یک نفر پیدا نمیکنید که به قرآن دشنام داده باشد. یا به اسلام. اتفاقاً مردم میگویند شما آخوندها «اسلام را پله کردید ملت را ذله کردید» یعنی خیانت همین آخوندها به اسلام را دارند برملا میکنند. اما دجال با وقاحت دروغ میگوید به قران دشنام میدهند. تا ایمان مردم ناآگاه را تحریک کند و ضمنا نفرت عیان شده در تمام کوی برزن ایران از خودش را بپوشاند. یکی نیست بگوید آخر وقتی همه ایران دیدهاند که بچههای کوچک مدرسهای که بهزور به تظاهرات اجباری بردهای هم در بازگشت مرگ بر خامنهای میگویند دیگر به روی خود نیاوردن و اینطور دروغ گفتن بیشتر باعث پوزخند همگان به حماقت خودت میشود.
5-آن سخنرانی را از سر تا پا بخوانید. واژه واژهاش دروغ است. کسی پرچم ایران را آتش زده؟ مردم عکسهای خود خامنهای و خمینی را که برای روز 9دی به خیابانها آویزان کرده بودند به آتش کشیدهاند؛ مراکز بسیج و سپاه یا حوزه علمیة مصطفی خمینی را آتش زدهاند. اما خامنهای نیاز دارد که رک و پوستکنده دروغ بگوید. بگوید مسجد آتش زدهاند. آدم یاد خمینی میافتد. یادتان هست همان ماههای اول حکومتش آمد گفت مجاهدین گندمهای مردم را آتش میزنند؟! مجاهدینی که در زندانها شکنجه شده و تیرباران شده بودند؟! میبینید که این خامنهای شاگرد همان خمینی است..
پس یک نوع وقاحت فرای همه گمانها در این آخوند هست که حیرتانگیز است. و باید ضربالمثل تازهیی پیدا کرد برای این نوع از وقاحت.
اما نکتهی دوم. اینکه چرا چنین حرفهایی میزند؟ آیا معقول است که فیلمهای تظاهراتها را ندیده باشد؟ آیا شعارها را نشنیده. آیا صحنههای خروش مردم و نفرت مردم از خودش را ندیده. آیا فغانهای آن خانم خرمآبادی که گریه کنان میگفت: «برود. هر چه میخواهد بردارد برود ما را خلاص کند» نشنیده است... آیا فیلم جیغ بلند آن خانم در قم که جلو آن بهاصطلاح سرهنگ! با شجاعت فریاد زد: مرگ بر خامنه ای! را ندیده است... .. آیا فغانهای آن پیرمردهای مشهدی را در وسط جمعیت ندیده است که میگفتند حاضریم بمیریم ولی دیگر زیر بار این ظلم زندگی نمیکنیم...
آیا حرفهای آن کودک ده ساله را که میگفت آخر خامنهای برو گمشو دیگر بگذار مردم راحت باشند چرا اینقدر ظلم میکنی؟ را نشنیده است.
آیا آن مادر چادری را ندیده است که در حالی که چادرش را با دندانهایش گرفته نشسته است و با غیظ وسط تظاهرات و شعاردادنها، عکس خامنهای را گرفته و جر میدهد؟
چرا. دیده است. بیشتر از ما و هر کس دیگر هم دیده است. بیشتر از هر کس دیگر هم از کینه و نفرت مردم از خودش خبر دارد. پس چطور باز میآید اینطور خودش را به کوچه علی چپ بخوانید علی خامنهای میزند و دم از مردم میزند و میگوید مجاهدین از مردم سوءاستفاده کردهاند؟
گویی در دورانهای قدیم بهسر میبرد که آخوندها مردم را گول خوردنی میدانستند و فکر میکردند چون آدمهای کور و کرند که یک عده میتوانند آنها را به هر سویی بکشند.
به نظر میرسد که این شقوق منتفی است و خامنهای بهخوبی از نفرت ملت ایران از خود و رژیمش مطلع است. اما از آنجا که راه پس و پیش ندارد و از آنجا که در ضمیر چهاردهه خو کرده به جنایت و خیانتش همه راههای بازگشت کور کرده در بی «چاره» گی یک جنایتکار فرو رفته در اعماق دره خیانت و قتلعام و قتل و کشتار خلق ایران و خلقهای منطقه، مجبور است خود را به کوری بزند و باز هم مزخرف بگوید. مجبور است انقلاب مردم را همچون همه دیکتاتورها به بیگانه نسبت دهد و جوانان مردم را گول خورده بخواند و پیشتازان مجاهد و مقاومت ایران را که چهل سال است پرچم آزادی را برافراشتهاند با الفاظ آخوندلاتی توصیف کند. مثل چاقوکشها حرف بزند.
اما واقعیت این است که این روشهای چهاردهه به کار گرفته شده کهنه شده. این تیغ ها دیگر کند شده است. آگاهی مردم ایران در اوج هستند. همه شرایط برای یک انقلاب درست و حسابی فراهم است. هیچ کس فریب نمیخورد. بنابراین بر وزن یک مثل دیگر باید گفت: این حرفها برای «خامنه» «درمان» نمیشود.
حالا باید یک ضربالمثل برای خامنهای در بیاوریم. به این شکل که: از هر کلمهاش وقاحتی میریزد.
این هم کم است. یعنی علاوه بر وقاحت، یک دروغ هم میریزد. یک فریب هم میریزد. یک بیشرمی هم میریزد. و یک حرص قدرت پرستی هم میریزد.
فقط در همین جملهاش بشمارید چند تا دروغ و وقاحت هست:
«اینی که فلان انسانی از یک حقی محروم بمانه و اعتراض بکنه یا این اعتراضکنندهها حالا، صد نفر، پانصد نفر، بیایند یک جایی جمع بشوند و حرف خودشون رو بزنند این یک مطلب است. اینی که یک عدهیی از این تجمع، از این انگیزه سوءاستفاده کنند بیایند به قرآن دشنام بدهند. به اسلام دشنام بدهند، به پرچم اهانت کنند، مسجد را بسوزانند، تخریب کنند آتش بزنند یک حرف دیگه است.»
1- توصیف مردم خروشان 142شهر بزرگ و کوچک ایران که مشهد و اصفهان و کرمانشاه و تهران و قم و اهواز تویش هست با عبارت «یک انسانی که از یک حقی محروم بمانه، و صد نفر، پانصد نفر یک جایی جمع بشوند» چقدر از حقیقت به دور است؟!
2-آنهمه مشکل اقتصادی و غارت سی سالهی عظیم تمام سرمایههای مردم که نان در سفرهها باقی نگذاشته و مردم سراسر کشور بعد از سالها تظاهرات و شعاردادن در این تظاهرات از پیر و جوان به فغان و اشک و آه بیانش میکنند، با عبارت «این که یک انسانی از حقی محروم بماند» چقدر از پایینترین حد رحم به دور است؟!؟؟
3-سومین جمله: اینکه عدهیی از این تجمع سوءاستفاده کنند. ... .
سوءاستفاده وقتی است که یک عده یک شعاری میدهند و گروهی شعار را تغییر بدهند. آیا در این اعتراضها دو نوع شعار متناقض داده میشده؟ یا شعار همه اتفاقاً این بود که ما همه با هم هستیم؟ آیا شعار همه از ابتدا مرگ بر روحانی و بعداً خامنهای نبوده؟ آیا بین مردم در شعارها دو دستگی بوده؟ کسی دیده است که دو نوع شعار مختلف داده شده باشد؟ یا همه یکدست میگفتند توپ تانگ فشفشه آخوند باید گم بشه. و خامنهای حیا کن. مملکتو رها کن... . پس سوءاستفاده کجا بوده؟
4- خامنهای میگوید: «به قرآن و اسلام دشنام دهند و به پرچم اهانت کنند و مسجد آتش بزنند...» اگر اسم خامنهای قرآن باشد این حرف درست است. اما در کل شعارهای مردم گوش کنید یک نفر پیدا نمیکنید که به قرآن دشنام داده باشد. یا به اسلام. اتفاقاً مردم میگویند شما آخوندها «اسلام را پله کردید ملت را ذله کردید» یعنی خیانت همین آخوندها به اسلام را دارند برملا میکنند. اما دجال با وقاحت دروغ میگوید به قران دشنام میدهند. تا ایمان مردم ناآگاه را تحریک کند و ضمنا نفرت عیان شده در تمام کوی برزن ایران از خودش را بپوشاند. یکی نیست بگوید آخر وقتی همه ایران دیدهاند که بچههای کوچک مدرسهای که بهزور به تظاهرات اجباری بردهای هم در بازگشت مرگ بر خامنهای میگویند دیگر به روی خود نیاوردن و اینطور دروغ گفتن بیشتر باعث پوزخند همگان به حماقت خودت میشود.
5-آن سخنرانی را از سر تا پا بخوانید. واژه واژهاش دروغ است. کسی پرچم ایران را آتش زده؟ مردم عکسهای خود خامنهای و خمینی را که برای روز 9دی به خیابانها آویزان کرده بودند به آتش کشیدهاند؛ مراکز بسیج و سپاه یا حوزه علمیة مصطفی خمینی را آتش زدهاند. اما خامنهای نیاز دارد که رک و پوستکنده دروغ بگوید. بگوید مسجد آتش زدهاند. آدم یاد خمینی میافتد. یادتان هست همان ماههای اول حکومتش آمد گفت مجاهدین گندمهای مردم را آتش میزنند؟! مجاهدینی که در زندانها شکنجه شده و تیرباران شده بودند؟! میبینید که این خامنهای شاگرد همان خمینی است..
پس یک نوع وقاحت فرای همه گمانها در این آخوند هست که حیرتانگیز است. و باید ضربالمثل تازهیی پیدا کرد برای این نوع از وقاحت.
اما نکتهی دوم. اینکه چرا چنین حرفهایی میزند؟ آیا معقول است که فیلمهای تظاهراتها را ندیده باشد؟ آیا شعارها را نشنیده. آیا صحنههای خروش مردم و نفرت مردم از خودش را ندیده. آیا فغانهای آن خانم خرمآبادی که گریه کنان میگفت: «برود. هر چه میخواهد بردارد برود ما را خلاص کند» نشنیده است... آیا فیلم جیغ بلند آن خانم در قم که جلو آن بهاصطلاح سرهنگ! با شجاعت فریاد زد: مرگ بر خامنه ای! را ندیده است... .. آیا فغانهای آن پیرمردهای مشهدی را در وسط جمعیت ندیده است که میگفتند حاضریم بمیریم ولی دیگر زیر بار این ظلم زندگی نمیکنیم...
آیا حرفهای آن کودک ده ساله را که میگفت آخر خامنهای برو گمشو دیگر بگذار مردم راحت باشند چرا اینقدر ظلم میکنی؟ را نشنیده است.
آیا آن مادر چادری را ندیده است که در حالی که چادرش را با دندانهایش گرفته نشسته است و با غیظ وسط تظاهرات و شعاردادنها، عکس خامنهای را گرفته و جر میدهد؟
چرا. دیده است. بیشتر از ما و هر کس دیگر هم دیده است. بیشتر از هر کس دیگر هم از کینه و نفرت مردم از خودش خبر دارد. پس چطور باز میآید اینطور خودش را به کوچه علی چپ بخوانید علی خامنهای میزند و دم از مردم میزند و میگوید مجاهدین از مردم سوءاستفاده کردهاند؟
گویی در دورانهای قدیم بهسر میبرد که آخوندها مردم را گول خوردنی میدانستند و فکر میکردند چون آدمهای کور و کرند که یک عده میتوانند آنها را به هر سویی بکشند.
به نظر میرسد که این شقوق منتفی است و خامنهای بهخوبی از نفرت ملت ایران از خود و رژیمش مطلع است. اما از آنجا که راه پس و پیش ندارد و از آنجا که در ضمیر چهاردهه خو کرده به جنایت و خیانتش همه راههای بازگشت کور کرده در بی «چاره» گی یک جنایتکار فرو رفته در اعماق دره خیانت و قتلعام و قتل و کشتار خلق ایران و خلقهای منطقه، مجبور است خود را به کوری بزند و باز هم مزخرف بگوید. مجبور است انقلاب مردم را همچون همه دیکتاتورها به بیگانه نسبت دهد و جوانان مردم را گول خورده بخواند و پیشتازان مجاهد و مقاومت ایران را که چهل سال است پرچم آزادی را برافراشتهاند با الفاظ آخوندلاتی توصیف کند. مثل چاقوکشها حرف بزند.
اما واقعیت این است که این روشهای چهاردهه به کار گرفته شده کهنه شده. این تیغ ها دیگر کند شده است. آگاهی مردم ایران در اوج هستند. همه شرایط برای یک انقلاب درست و حسابی فراهم است. هیچ کس فریب نمیخورد. بنابراین بر وزن یک مثل دیگر باید گفت: این حرفها برای «خامنه» «درمان» نمیشود.