سخنان ۳بهمن ۱۴۰۳ علی خامنهای، در دیدار با آنچه که سایت او آنها را «تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی بخش خصوصی» نامیده، یک روضهخوانی توهمآمیز و در عینحال فلاکتبار بود.
او تلاش کرد تا چهرهای از قدرت و پیشرفت در نظام خود ترسیم کند، اما پرواضح است که با این سخنان به استراتژیهای فریبکارانه برای شانه خالی کردن از مسئولیتها و فرافکنی مشکلات روی آورده است. این سخنان نه تنها بحرانها و ابر بحرانهای ناشی از نظام اهریمنی او را چاره نمیکند، بلکه گویای به ته خط رسیدن این ساختار فرتوت است.
توهم خامنهای در مورد پیشرفت
خامنهای در سخنان خود از «فضای مأیوسکنندهای» صحبت کرده که بهزعم او توسط «دشمنان با اغراض ویژه»! در میان جوانان و دانشگاهیان تزریق میشود. واقعیت این است که فضای ناامیدی و یأس در جامعه، و البته همراه با ترس و نگرانی در میان عوامل و مزدوران حکومتی، ناشی از شکست و بحرانهای عمیق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است که این رژیم مسئول ایجاد آنها بوده است. در واقع، هنگامی که خامنهای از «فضای مأیوسکننده»! صحبت میکند، با ادبیاتی معکوس سیاستهای نادرست و فاجعهبار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نظامش را آدرس میدهد.
خامنهای همچنین بر «پیشرفتها» و «حرکت رو به جلو» کشور تأکید کرد، اما این بهاصطلاح «پیشرفتها» در برابر بحرانهای روزافزون اقتصادی و اجتماعی بهوضوح دروغین به نظر میرسند. نمایشگاههایی که او به آن اشاره میکند، که بهگفته وی نمایانگر پیشرفت بخش خصوصی است، یک آکت تبلیغاتی نارس و ناکارآ برای ایز گم کردن بحرانها و ابر بحرانهای لاعلاج است. اقتصاد ایران در اثر فساد گسترده و ساختاری با حاکمیتی مافیایی و رانتخوار در مسیر انحطاط قرار دارد و نمیتوان این واقعیتها را با ترفندهای رسانهیی و وعدههای پوچ لاپوشانی کرد.
واقعیت «بخش خصوصی»!
ترهات خامنهای در مورد تقویت بخش خصوصی عطف به اصل ۴۴ تأکیدی بر پروار کردن هر چه بیشتر عوامل و وابستگان خود از تتمه منابع ملی است. بارها گفتهایم که در ایران بخش خصوصی وجود ندارد. در اثر سیاست بهاصطلاح «خصوصیسازی»، بسیاری از کارخانهها و مؤسسات تولیدی دولتی و مؤسسات مصادره شده از وابستگان رژیم شاه، تحت تملک نهادها و مهرههای حکومتی قرار گرفتند و در واقع این کارخانهها و مؤسسات به ثمن بخس به نهادها و کارگزاران حکومتی حاتمبخشی شدند.
مهمترین نهادهایی که از قبل سیاست ضدمردمی خصوصیسازی، کارخانهها و مؤسسات تولیدی بزرگی را تصاحب کردند سپاه پاسداران، و پس از آن نهادهای وابسته به بیت خامنهای نظیر ستاد اجرایی فرمان حضرت امام، بنیاد مستضعفان، بنیاد شهید و سایر نهادهای ریزو درشت وابسته به بیت خامنهای هستند.
نهادها و عناصر وابسته به حاکمیت در اثر نفوذ سیاسی و اقتصادی خود بر بسیاری از شرکتها و مؤسسات بزرگ اقتصادی چنگ انداخته و آنها را در پوش قانون «خصوصیسازی» تصاحب کردهاند.
بنابراین واقعیت این است که بخش خصوصی مستقل از نظام ولایت فقیه موضوعیت چندانی ندارد، و اگر هم مؤسساتی باشند که مستقل باشند، نفسهای آخر را میکشند.
گمراهسازی در مورد سامانه مالی بریکس
یکی از مسائل مطرحشده توسط خامنهای، تقبیح «آویزان شدن به دلار» و تأکید بر لزوم حذف آن از مبادلات تجاری است. او بر لزوم بهرهبرداری از «سامانه مالی بریکس» و تلاش برای کاهش وابستگی به دلار سخنانی بیمایه و غیرعلمی گفت. این ادعا میتواند در نگاه اول جذاب به نظر برسد، واقعیت این است که سامانه مالی بریکس نه به دار است و نه به بار. این سامانه هنوز در مراحل اولیه توسعه است و به هیچوجه نمیتواند به تنهایی مشکلات ساختاری اقتصاد آخوندی را حل کند. همچنین، کشورهای عضو بریکس نیز به دلایل مختلف از جمله فشارهای سیاسی و اقتصادی ممکن است تمایلی به حمایت از سیاستهای ایران نداشته باشند. بنابراین، ادعای خامنهای مبنی بر حذف دلار از مبادلات تجاری ایران یک شعار سیاسی و تبلیغاتی برای آرام کردن فضای داخلی کشور و تزریق روحیه به روحیهباختگان نظام است.
رکورد جدید در دروغپردازی
خامنهای در بخشی دیگر از سخنانش، به مسأله غزه و «پیروزی مقاومت» اشاره کرده و آن را بهعنوان یک دستاورد بزرگ و پیروزی برای فاشیسم دینی معرفی کرد. این در حالی است که تحولات اخیر در غزه و مذاکرات آتشبس - در ادامه شکستهای استراتژیک در سوریه و لبنان- وجهی از باخت عمق راهبردی آن را به نمایش میگذارد.
ساختن تصویری قدرتمند از نظام فرتوت و بحرانزده در سراشیب سرنگونی عادت همه دیکتاتورهای به ته خط رسیده است. بگذار خامنهای نیز این توهم را بپراکند، اما کیست که نداند او در باتلاق شکستهای استراتژیک برونرفت ندارد. هر گونه ادعای پیروزی و پیشرفت در چنین وضعیتی فقط یک نمایش تبلیغاتی و توهمگونه در «نمایشگاه»! است. با نمایش و نمایشگاه نمیشود یک رژیم تاریخ مصرفگذشته را سرپا نگهداشت.