۱۴۰۳ دی ۲۶, چهارشنبه

بن‌بست فاشیسم دینی؛ نگاهها به سمت آلترناتیو دموکراتیک

                بن‌بست فاشیسم دینی؛ نگاهها به سمت آلترناتیو دموکراتیک

فاشیسم دینی حاکم بر ایران در سال‌های اخیر به‌طور عام و بعد از سرنگونی دیکتاتوری خون‌ریز سوریه به‌طور خاص با وضعیت بحرانی و غیرقابل بازگشت مواجه شده است. این وضعیت محصول سه عامل کلیدی است: سرکوب داخلی و فساد گسترده، شکست‌های منطقه‌یی و موقعیت اعتلایافتهٔ مقاومت سازمان‌یافته.

این یادداشت به بررسی این عوامل و نقش آنها بر تحولات آتی می‌پردازد. خاطرنشان می‌شود که این عوامل و پارامترها در سخنرانی خانم مریم رجوی در «کنفرانس سیاست جدید در قبال رژیم» به اطلاع مردم ایران و جهان رسیده است.

سرکوب داخلی، فساد و بحران اقتصادی

نخستین عامل وضعیت بحرانی رژیم، سرکوب شدید داخلی، فساد فراگیر و بحرانهای اجتماعی و اقتصادی است. سیاست‌های سرکوب‌گرانه رژیم که با اعدام‌های گسترده، بازداشت‌های بی‌رویه و کنترل شدید بر آزادی‌های مدنی همراه است، جامعه ایران را به آستانه انفجار رسانده است. آمارها نشان می‌دهد که در سال ۲۰۲۴، رژیم با اعدام بیش از ۱۰۰۰ نفر، رکورد جدیدی از جنایت را ثبت کرد. این رویکرد سرکوبگرانه نه تنها نتوانسته ثبات رژیم را تضمین کند، بلکه خشم عمومی را افزایش داده است.

از سوی دیگر، ورشکستگی اقتصادی، کاهش قدرت خرید مردم، تورم ۴۰ درصدی و کمبودهای اساسی مانند آب و برق، موجب گسترش نارضایتی عمومی شده است. سیاست‌های اقتصادی ناکارآمد و فساد سیستمی، منابع کشور را در خدمت اهداف سیاسی و نظامی رژیم در منطقه قرار داده و به جای رفاه شهروندان، میلیاردها دلار صرف حمایت از متحدان منطقه‌یی شده است. تحریم ۹۰ درصدی دو انتخابات سال ۲۰۲۴ نشان داد که رژیم دیگر پایگاه اجتماعی قابل توجهی ندارد و مردم از حاکمیت ناراضی‌اند.

شکست‌های منطقه‌یی از سوریه تا لبنان

عامل دوم بحران رژیم، شکست‌های مداوم در منطقه است. استراتژی رژیم برای گسترش نفوذ از طریق حمایت از دولتها و گروه‌های نیابتی در خاورمیانه، اکنون با تنگناهای جدی مواجه شده است. سقوط دیکتاتوری سوریه که یکی از مهم‌ترین متحدان استراتژیک رژیم به‌شمار می‌رفت، نقطه عطفی در این شکستها بود. ارتش سوریه که سال‌ها تحت حمایت سپاه پاسداران و حزب‌الله بود، نتوانست در برابر فشارهای داخلی و خارجی مقاومت کند و رژیم ایران نیز نتوانست دیکتاتوری بشار اسد را در قدرت نگه دارد.

این تحولات، توانایی رژیم برای ادامه جنگ‌افروزی و حمایت از گروه‌های نیابتی مانند حزب‌الله را به‌شدت کاهش داده است. بسته شدن کریدورهای زمینی و هوایی که از سوریه برای حمایت از نیروهای رژیم در لبنان استفاده می‌شد، تعادل‌قوا در منطقه را به ضرر رژیم تغییر داده است. این امر نه تنها نفوذ منطقه‌یی رژیم را تضعیف کرده، بلکه پشتوانه دیپلماتیک آن در سطح بین‌المللی را نیز متزلزل ساخته است.

نقش مقاومت سازمان‌یافته

عامل سوم و شاید مهم‌ترین دلیل وضعیت بحرانی رژیم، رشد و تقویت مقاومت سازمان‌یافته در ایران است. کانون‌های شورشی در تهران و سایر شهرها، به‌عنوان موتور محرک اعتراضات و قیامهای تکان دهنده، نقشی کلیدی در برهم زدن ثبات رژیم ایفا کرده‌اند. سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران که با مرزبندی مشخص «نه شاه، نه شیخ» شناخته می‌شوند، به یک آلترناتیو دموکراتیک و معتبر برای آینده ایران تبدیل شده‌اند.

این مقاومت سازمان‌یافته با تدارک قیامهای سراسری و بهره‌گیری از حمایت مردم، به رژیم فشار می‌آورد. نسل جوان، که از فقر، بی‌عدالتی و سرکوب به ستوه آمده، به کانون‌های شورشی پیوسته و آماده است تا نقش خود را در شکل‌گیری یک «ارتش بزرگ آزادی» ایفا کند. رژیم که از این تهدید آگاه است، تلاش می‌کند با افزایش سرکوب و تبلیغات، جنبش مقاومت را مهار کند، اما این تلاش‌ها تاکنون موفقیت‌آمیز نبوده است.

تأثیر سقوط دیکتاتوری سوریه بر معادلات داخلی و منطقه‌ای

یکی از مهم‌ترین تحولات تأثیرگذار بر رژیم ایران، سقوط دیکتاتوری سوریه است. این رخداد، علاوه بر تضعیف موقعیت منطقه‌یی رژیم، پیامدهای قابل توجهی در داخل ایران داشته است. مردم ایران به‌وضوح دیدند که سپاه پاسداران و نیروهای نیابتی رژیم تا چه حد ضعیف و شکننده هستند. این امر، اعتماد به قدرت مردم برای تغییر رژیم را افزایش داده و انرژی جدیدی به اعتراضات داده است.

سقوط سوریه هم‌چنین خشم عمومی را نسبت به هزینه‌های هنگفتی که رژیم برای حفظ دیکتاتوری بشار اسد صرف کرده، تشدید کرده است. مردم ایران اکنون بیش از گذشته خواهان پایان دادن به سیاست‌های خارجی پرهزینه رژیم و تمرکز بر مسائل داخلی هستند.

آری، رژیم آخوندی در بن‌بستی تاریخی قرار گرفته است. سرکوب داخلی، شکست‌های منطقه‌یی و رشد مقاومت سازمان‌یافته، موقعیت رژیم را به‌شدت تضعیف کرده است.

از سرکوب تا مماشات بین‌المللی

رژیم آخوندی در واکنش به بحرانهای داخلی و خارجی، به سرکوب بیشتر و تلاش برای جلب حمایت بین‌المللی روی آورده است. افزایش اعدامها و تشدید کنترل بر رسانه‌ها و فضای مجازی، بخشی از این رویکرد است. هم‌زمان، رژیم تلاش می‌کند دولتهای غربی را به ادامه سیاست مماشات ترغیب کند. تجربه گذشته نشان داده است که این سیاست‌ها تنها به تقویت رژیم منجر شده و مانع از تغییرات اساسی در ایران شده است.

چشم‌انداز آینده

تحولات اخیر نشان می‌دهد که سرنگونی رژیم آخوندی نه تنها ممکن، بلکه در دسترس است. سقوط دیکتاتوری سوریه به مردم ایران نشان داد که رژیم ولایت فقیه نیز قابل شکست است. جامعه ایران اکنون در مرحله‌ای از آگاهی و آمادگی قرار دارد که قادر است با اتکا به مقاومت سازمان‌یافته و حمایت بین‌المللی، به تغییرات بنیادین دست یابد.

شورای ملی مقاومت ایران با برنامه‌یی روشن برای ایران پس از سرنگونی رژیم، به‌عنوان جایگزینی دموکراتیک و قابل اعتماد مطرح است. این برنامه شامل جدایی دین از دولت، لغو حکم اعدام، تضمین حقوق زنان و اقلیتها و تأسیس یک ایران غیراتمی است که مدافع صلح و همکاری در منطقه باشد.

جامعه ایران، که از فقر، سرکوب و بی‌عدالتی به ستوه آمده، آماده است تا فصل جدیدی را در تاریخ کشور رقم بزند. زمان آن فرا رسیده است که جامعه بین‌المللی با حمایت از مبارزه مردم ایران و به‌رسمیت شناختن مقاومت آنها، در کنار مردم ایران قرار گیرد و به پایان دیکتاتوری کمک کند. این لحظه‌ای تعیین‌کننده در تاریخ ایران است که می‌تواند آینده‌ای آزاد، عادلانه و صلح‌آمیز را برای کشور و منطقه رقم بزند.