۱۴۰۲ اسفند ۶, یکشنبه

«سر مار» و تحریم انتخابات رژیم ولایت از چهل سال پیش!

                                    سخن روز

درست چهل سال پیش، در آستانهٔ نمایش انتخابات خمینی برای مجلس ارتجاع در اسفند۱۳۶۲، مسئول شورای ملی مقاومت برادر مجاهد مسعود رجوی طی پیامی خطاب به مردم ایران گفت: «شرط مقدم نمایندگی در مجلس این رژیم اعلان مکرر و مستمر سرسپردگی به “سر مار“ است که همانا پذیرش ”رهبری امام خمینی” قبول چارچوب قانونی ”ولایت فقیه " بوده و هست و خواهد بود... سردمداران رژیم سرکوبگر خمینی که یکدم بدون کشتار و اختناق نمی‌توانند بر سریر قدرت دوام بیاورند و هرگز بدون لگدمال کردن ”حق انتخاب عمومی و حاکمیت ملی” در زیر ُسم ستوران دیکتاتوری ”ولایت فقیه”؛ قادر به ادامهٔ حیات سیاسی نبوده و نخواهند بود، یک به یک به صحنه می‌آیند و مزورانه قربانیان ستم و سرکوب، یعنی عموم مردم ایران را به ”حضور در صحنه“ انتصابات نامشروع خود فرا می‌خوانند تا شاید بدینوسیله چنگالهای خون‌ریز خود را باز هم بیشتر و بیشتر در گلوی خلق فرو ببرند و از این طریق چند صباحی بر طول حکومت خود بیفزایند».

مسئول شورا هم‌چنین خاطرنشان کرد: «دزدی و چپاول، شکنجه و اعدام و خون‌ریزی، جنگ‌افروزی و اتلاف سرمایه‌های انسانی و طبیعی کشور؛ البته بسیار زشت و فجیع است. به‌خصوص اگر آمیخته با خیانت به امید و اعتماد میلیونها مردمی باشد که فراراه به قدرت رسیدن خمینی فرش خون و صمیمیت گسترده. اما از این زشت‌تر و بسیار زننده‌تر و فجیع‌تر وقتی است که ستمگر غاصب، تودهٔ مردم را با فشار و اجبار به شرکت در مراسم یا تشریفات و انتخاباتی فرامی‌خواند که مفهوم آن در نخستین قدم و قبل از هر چیز، تأیید آن چارچوب و نظام و رژیمی است که در حیطهٔ آن نظام، به جنایات و جرایم مختلف خود دست یازیده است. و این بزرگترین توهین در حق یک ملت و یک انقلاب و یک تاریخ است. چرا که بدین وسیله ”اعتبار وجود“ ستمزده نیز به زیر علامت سؤال می‌رود».

مسعود رجوی جنگ‌افروزی و سرکوب را جان و جوهر نظام ولایت توصیف کرد و افزود: «تمام این جنگ و کشتارها و تمامی این فتنه و فسادها برای خلاصی از "رای و انتخاب" آزادانهٔ ملت بوده و می‌باشد و تا رژیم خمینی هست، اختناق و جنگ و کشتار و تیرباران هم هست. پس باید آن را در تمامیت خود سرنگون ساخت و هرگز نباید به فتنه‌های فریبنده‌یی از قبیل پذیرش مبارزه مسالمت‌آمیز سیاسی و تحمل یک اپوزیسیون قانونی از جانب خمینی که خودبخود ضرورت سرنگونی این رژیم و جستجوی جانشین را منتفی می‌سازد، وقعی نهاد. چرا که تاریخ به عقب بر نمی‌گردد».

رهبر مقاومت با اشاره به فرجام عناصری که «در سودای قدرت، راهی جز تأیید مشروعیت کل نظام و در پیش گرفتن سیاست ”گرفتن از کمر مار” نیافته‌اند»، اضافه می‌کند: «خمینی همین‌ها را نیز بی‌قید و شرط به مجلس خود راه نداد. یعنی شرط مقدم برخورداری از مزایای آینده و حال سیاست ”گرفتن از کمر مار”؛ اعلان مکرر و مستمر سر سپردگی به ”سر مار” می‌باشد که همانا پذیرش ”رهبری امام خمینی” و قبول چارچوب قانونی ”ولایت فقیه“ بوده و هست و خواهد بود!».

درستی این تحلیل و ارزیابی از ماهیت و عملکرد استبداد دینی و قانونمندی مبارزه میهنی و انقلابی با آن در این ۴۰سال، سال به سال به اثبات رسیده و امروز در صحنهٔ رسوای خالص سازی در شعبدهٔ انتخابات خامنه‌ای، همگان آن را با وضوح تمام به چشم می‌بینند.

اگر امروز، پس از چهار دهه رویارویی خونبار و سلسله‌یی از قیامهای به خون کشیده شده در مقاطع مختلف به‌ویژه قیامهای ۹۶و ۹۸ و ۱۴۰۱، در مورد ضرورت سرنگونی تمامیت استبداد دینی توسط مردم و مقاومت ایران، تردیدی باقی نمانده؛ بسیار درس آموز است که در بهمن ۶۲ مسعود رجوی در این‌باره به‌روشنی چنین گفته است:

«صرفنظر از ماهیت رژیم خمینی و صرفنظر از هر تجزیه و تحلیلی راجع به‌ساخت و بافت و ابتدا و انتهای این رژیم؛ باز هم در تجربه به‌اثبات رسیده است که بر جبین این رژیم هیچ نور رستگاری نیست و جز سرنگونی و انهدام، هیچ فرجامی ندارد. به عبارت دیگر این رژیم نه اصلاح‌پذیر است و نه می‌توان به بیرون آمدن انوار آزادی و اتحاد و پیشرفت ملی از داخل آن، کمترین امیدی بست...

کسانی که با ضدیت با شورای ملی مقاومت و با نفی مبارزه مسلحانه و ترویج آشکار مبارزه موهوم مسالمت‌آمیز و قانونی با رژیم خمینی، تلویحا یا صراحتاً ضرورت سرنگونی قطعی و بلاواسطهٔ این رژیم را به زیر علامت سؤال برده یا امکانپذیر نبودن آن را مطرح می‌سازند؛ به عبث فکر می‌کنند با پیوند با جناحهای بخصوصی در داخل رژیم خمینی، می‌توان توأمان هم از شر! مقاومت انقلابی در داخل کشور خلاص شد و هم شورای ملی مقاومت را در هم شکست. اینان متأسفانه نه "خمینی"و نه"مقاومت" را چنان‌که باید نشناخته‌اند و نمی‌دانند که خمینی خود آن‌قدر انحصارطلب و حسود و عنود است که هرگز به هیچ جانشینی از درون رژیمش اجازهٔ رشد نخواهد داد. به بیان جامع‌تر، میدان عمل رژیم خمینی آن‌قدر از نظر تاریخی منقبض و بسته و محدود است که رژیم او هرگز نمی‌تواند جانشینی در درون خود بپرورد. هم‌چنین آنها نمی‌دانند که درخت برومند و آتشین مقاومت ایران بسا ریشه دارتر و پهناورتر از آن است که خمینی یا دیگران بتوانند آن را بخشکانند».