درحالیکه به اعماق و ابعاد جنبش اعتراضی ـ و برای آزادی، روزانه افزوده می شود، و درحالیکه اصلیترین مشخصه این جنبش،ایستایی ناپذیری آن است،همه علائم حکایت از نبردی آخرین را دارد.
با کسب تجارب و آمادگیهای لازم در طی روند قیامهای ۹۶ و ۹۸ و اعتراضات مداوم در پی آن، قیام بعدی می رود تا نبردی سرنوشت ساز و بنیان کن باشد. این را رژیم با تمامی تاروپودٍ وجود پلشتش حس می کند. این درک، رژیم را به سمت ارزیابی و تنظیم رابطه حول همه مسائل فقط با شاخص درجه اثرگذاری آنها بر مختصات نبرد نهایی ( و همچنین کند کردن پروسه گذار به آن) سوق می دهد. ایدهآلش این است که این نبرد اصلاً رخ ندهد و آنکه بتواند آن را سد کند. اما با توجه به وضعیت انقلابی جامعه، حضور کانونهای شورشی و مجاهدین در بطن جامعه، گریزی از این نبرد برای رژیم متصور نیست. پس رژیم هم، خود را برای نبرد آخرین آماده می کند.تنها تکیه گاه رژیم در نبرد آخر اما، نیروهای سرکوبگرش هست و دیگر هیچ، از این زاویه، نیروهای سرکوبگر، شیشه عمر رژیم محسوب می شوند. اولویت اصلی ( و به نحوی در عمل تنها اولویت) رژیم، محافظت از این نیروها و القاء ماندگاری رژیم به آنهاست و از این زاویه است که میبایست به معامله خونآلود دولت بلژیک با رژیم آخوندی نگریست.
این معامله در کنهاش، برای روحیه دادن به نیروهای سرکوبگر رژیم است و گرنه در موقعیت انقلابی جامعه و تعادل قوای بین نیروهای انقلاب و رژیم تاثیری ندارد. گرچه حوزه عمل این معامله در خارج از مرزهای ایران است، اما تاثیر بلافصل آن بر روی روحیه نیروهای اختناق در داخل است. اضافه بر این، دست بازِ تروریسم رژیم در خارج از مرزها در خدمت تحکیم اختناق در داخل عمل میکند، و بدین سبب رژیم بدان نیازی حیاتی و وجودی دارد، و دقیقا از این زاویه هست که مقاومت وظیفه خود میداند که در راستای راهگشایی قیام در داخل، با تمام قوا از شکلگیری و ضمانت اجرایی این معامله – و نه معاهده، جلوگیری کند. در هم شکستن این توطئه، از مردم ما بطور روزمره و در نبرد آخرین، خون ذخیره می کند.
در این راستا، طلایه داران شورشی مقاومت در اروپا، آمریکا و جا به جای غرب، نقطه ثقل این رویارویی را از جانب مقاومت شکل میدهند، چرا که آنان در انطباق تنگاتنگ و پوینده با محیط پیرامون بوده و قادر به ابداع و تکوین اهرمهای فشار مورد نیاز هستند. این کارکرد شورشیان در وادی دور از وطن، بیانگر دینامیزم و رابطه مکمل و لازم و ملزوم بین نیروهای انقلاب در خارج و در داخل است. که با یکدیگر سرنوشت انقلاب و سرنگونی را رقم می زنند.
حال که رژیم با دست خود فرصتی پیشآورده تا شکستی مضاعف ـ و به طبع آن زوال روحی نیروهایش، را از جانب مقاومت، به تمام و کمال متحمل شود، پس برماست که با تمام توان باید عمارت این بند و بست را بر سرش آوار کرد.