۱۳۹۸ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

وقتی آخوندهای طراز اول نظام سیبل حملات یکدیگر می‌شوند!

سخن روز
این روزها شاهد حملات بی‌سابقه بالاترین آخوندهای حکومتی، یعنی آخوند یزدی و آخوند آملی لاریجانی به همدیگر هستیم.
این وضعیت نشانهٔ‌ چیست؟
چرا این جدال درونی باعث یک نگرانی شدید درون نظام شده است؟
آیا خامنه‌ای می‌تواند وارد شده و بحران را مهار کند؟




 تشدید بحران درونی نظام
با جدال این دو شیخ رئیس سابق و اسبق قوه قضاییه که اینک نیز در بالاترین نهادهای مدیریتی نظام قرار دارند، بحران درونی نظام تعمیق شد. آخوند محمدجواد حجتی کرمانی در این مورد گفت: «معتقدم که نظام مبتلا به بیماری شدید سرطان است و سرطان سراپای آن را گرفته است و احتیاج به یک شیمی‌درمانی همه‌جانبه دارد». «نظام مبتلا به بیماری شدید سرطان است» یعنی همان «شدت گرفتن بحران درونی».

در یک نمود دیگر روز یکشنبه ۲۷مرداد در یک میزگرد یک کارشناس حکومتی گفت: «اگر جنگ قدرت در ایران تا این حد بی‌محابا و جدی است، چرا باید طرفداران براندازی در آمریکا این فرصتهای طلایی را از دست بدهند؟... همه‌ٔ این جزییات یک دید بسیار کلی از فضای داخل ایران به تصمیم‌گیرندگان آمریکایی می‌دهد...»

یا آخوند مکارم شیرازی گفت: «به درگیریها خاتمه دهید. این‌گونه درگیریها هرگز نتیجه‌ای جز روشن شدن آتش فتنه و اختلاف ندارد!»

یا روز دوشنبه۲۸مرداد تعدادی از طلبه‌های حکومتی به آخوند جنتی نامه نوشته و گفتند: «با توجه به حواشی رخ داده میان ۲فقیه شورای نگهبان «اجازه ندهید این اختلافات موجب دلسردی مردم و شادی دشمنان شود... رسانه‌های معاند نیز که از روی غیظ و کینه به‌دنبال سوژه‌ای برای تخریب... (نظام) بودند، بهانه‌یی یافتند و سرمستانه به این حوادث پرداختند... دشمن به‌روشنی در تلاش است تا با اختلاف افکنی میان چهره‌های سرشناس نظام، مشروعیت و مقبولیت آن را مخدوش نماید...» (خبرگزاری فارس متعلق به پاسداران)

همین آشفتگی و وحشتی که جنگ و جدال در بالاترین سطوح رژیم، در نظام ایجاد شده یکی از نمودهای «شدت یافتن بحران درونی نظام» است.

 تفاوت این جدال درونی با موارد مشابه قبلی
البته پیش از این هم چنین آشگفتگی‌هایی درون نظام وجود داشته مانند کشمکش بین احمدی‌نژاد با آملی لاریجانی! اما این مورد اخیر از آن رو اهمیت دارد که جنگی بین نفرات یا سران دو باند متخاصم نیست بلکه در اردوی شخص خامنه‌ای رخ می‌دهد! این دو هر منصوب خامنه‌ای بوده و هستند! این نشان می‌دهد که شدت فشارهای بیرونی اکنون در فوقانی‌ترین لایه مدیریت نظام در باند مسلط (خامنه‌ای) کار را به تجزیه کشانده است.

برای همین است که آخوند مکارم شیرازی با عجله و وحشت وارد صحنه شده و گفت: «این باب را به کلی مسدود کنید و به آبروی روحانیت و نظام کمک فرمایید...حتی اگر افرادی پادر میانی کنند تا عزیزان از یکدیگر عذرخواهی نمایند بسیار بجاست!»

۲نکتهٔ ‌ مهم در این حرف وجود دارد:

اول: آبروی روحانیت و نظام را نبرید! یعنی هشدار که دود این جنگ اول از همه به چشم بالاترین نقطه نظام،‌ یعنی ولی‌فقیه و کل نظام می‌رود

دوم: درخواست برای پادر میانی از افراد بالاتر!؟

در رژیم بالاتر از یزدی و آملی لاریجانی کسی جز خامنه‌ای نیست!‌ روشن است اکنون سطح بحران درونی به جایی رسیده که فقط شخص خامنه‌ای باید وارد شود.

 آیا این شکاف با ورود خامنه‌ای بسته می‌شود؟
به نظر نمی‌رسد ورود خامنه‌ای هم حلال مشکلات باشد زیرا اگر دخالت خامنه‌ای مسأله‌ای را حل می‌کرد این‌همه سکوت نمی‌کرد و وارد می‌شد در حالی‌که رسانه‌های حکومتی در ایام اخیر عموماً سخنرانی‌های پیشین خامنه‌ای را پخش می‌کنند یا حداکثر به موارد حاشیه‌ای مانند سلام و پیام به فرضا نفرات پدافند در جنوب و مانند اینها اکتفا می‌کنند! آنهم در شرایطی که چنین موضوع بزرگی بیخ گوش خودش در جریان است!

واقعیت این است که اگر خامنه‌ای توان و ظرفیت مهار کردن این بحران را داشت، اساساً نباید اجازه می‌داد کار به این حد از علنی شدن برسد!

اما از آنجا که خودش هم یک ولی‌فقیه به‌شدت ضعیف و البته تضعیف شده در جریان بحرانهای مرگبار نظام است، چنین توانی را هرگز نداشته و اکنون نیز به طریق اولی ندارد.

و حتی اگر اکنون هم وارد شود،‌ سیر وقایع تغییری نخواهد کرد و این بحران دوباره و چه بسا با شدت باز هم بیشتر از جای دیگری در نظام بیرون خواهد زد. آخوند حجتی کرمانی بی‌سبب نگفت: «نظام مبتلا به بیماری شدید سرطان است!»

 راهی برای تخمین شدت درگیریهای درونی
این را هم باید در نظر گرفت که دعوای یزدی و آملی لاریجانی با تمام افشاگریهای کلانی که از یکدیگر کردند، نمایشی از سطح بیرونی قضایا است، به همین قیاس می‌توان حدس زد که در پشت پرده چه غوغایی برپاست؟!

آملی لاریجانی در همین نامه سرگشاده‌اش به یزدی می‌نویسد: « افشاگریهای یزدی درباره او بعد از چندین بار ویرایش بوده و بسیاری حرفهای او را حذف کرده‌اند!

در یک مورد دیگر می‌گوید در جلسات شورای نگهبان قیل و قال و داد و فریاد برپاست!

به قیاس این مقدمات است که می‌توان حدس زد وضعیت درونی رژیم تا کجا بحرانی است؟!‌

 علت تشدید بحران چیست؟
علت تشدید بحران درونی رژیم البته انباشته شدن مجموعهٔ بحرانهایی است که رژیم با آنها دست به گریبان است:

از بحران اجتماعی (جامعه جوشان و خطر جدی قیام)

تا بحران وحشتناک اقتصادی

تا شکست برجام و پیامدهای آن
در چنبره چنین بحرانهایی رژیم و مشخصاً خامنه‌ای باید راه و مسیری برای برون‌رفت از این وضعیت داشته باشند و از آنجا که چنین راه برون‌رفتی ندارند و مضاف بر آن دچار بحران «بی‌راه‌حلی» هم هستند، به‌صورتی قانونمند تضادهای درونی‌شان افزایش پیدا می‌کند!

یکی از خروجی‌های چنین وضعیتی به جان هم افتادن اجزای نظام است. همان اصطلاحی که در فرهنگ توده‌ها به یک ضرب‌المثل خلاصه شده است: «وقتی زمین سفت می‌شود، گاوها به هم شاخ می‌زنند!»

 رابطه بحران درونی و فروپاشی؟
اکنون باید به این گزاره پاسخ داد که آیا این وضعیت و نمونه‌های مشابه آن می‌توانند در ادامه منجر به فروپاشی رژیم از درون شوند؟

اینجا باید تأکید کرد: این بحران درونی به‌شدت رژیم را تضعیف و شکننده می‌کند. مانند درختی که از درون موریانه زده شده، پوک و شکننده گردد اما این‌که خودش بیفتد، نه!

وقوع فعل سرنگونی به یک نیرو و به قدرتی از بیرون درخت نیاز دارد که ضربه نهایی را وارد کند.

به همین علت است که مکارم شیرازی هشدار می‌دهد: «این گونه درگیریها هرگز نتیجه‌ای جز روشن شدن آتش فتنه و اختلاف در میان مردم ندارد!» روشن شدن آتش فتنه و اختلاف میان مردم، یعنی همان عاملی که خارج از حاکمیت به حاکمیت ضربه نهایی را وارد کند، و اینجا یعنی «گر» گرفتن آتش قیام!

روز دوشنبه آخوند علی‌اکبر ارشاد همین نگرانی را ابراز کرد و گفت: «توقع نمی‌رفت چنین رفتار خسارت‌باری از سوی دو مجتهد کار دیده قضا و مصلحت شناس صادر شود. آن چه در این میانه سوخت، ایمان مردم مؤمن، اعتماد نسل جوان و سرمایه اجتماعی جبهه انقلاب بود».

«ایمان مردم و اعتماد نسل جوان» یعنی همان خطر قیام! زیرا مردم به این رژیم نه تنها اعتمادی ندارند،‌ بلکه خواهان سرنگونیش هستند. پس این حرف هشداری نسبت به خطر انفجار اجتماعی است.

اینجاست که با وجود همه بحرانهای مرگباری که رژیم را احاطه کرده، وجود یک آلترناتیو قدرتمند و منسجم در برابر این رژیم برجسته می‌گردد. یعنی همان مقاومت ایران که همراه با مردم ایران، مسئولیت وارد کردن این ضربه نهایی به رژیم را برعهده‌ دارد و اکنون با کانون‌های شورشی در حال زمینه‌سازی همان ضربه نهایی است.