در سکوت و سرکوب خبری سال ۶۷، در پی نبود دسترسی آسان به رسانههای عمومی و مجازی، دژخیمان، سلاخان و آدمکشان جمهوری اسلامی در قتلگاهها مخوف خود سرگرم ریختن خون رشیدترین و پاکبازترین فرزندان میهن بودند و هر شب هزاران ستاره پرفروغ بر خاک میافتاد و این در حالی بود که کسی از عمق فاجعه و اینکه در سیاهچالهای خمینی چه میگذرد خبر نداشت. شجاعترین فرزانگان این سرزمین در یک دسیسه و طرح جنایتکارانه از سوی خمینی و عواملش دستهدسته به قتلگاه فرستاده میشدند و شبانه در گورهای جمعی خاک میشدند در حالیکه خانوادهها در بیخبری مطلق از عزیزانشان بودند؛ اما چیزی نگذشت که خبر این جنایت هولناک از دیوارهای بلند زندانهای دژخیمان عبور کرد و سینه مادران ایران در داغ عزیزانشان آتش گرفت و از چشمهادریایی از اشک و خون جاری شد.
بدین روی تابستان ۶۷ در تاریخ ایران بهعنوان سرفصلی خونین در دوره حاکمیت منحوس خمینی شناخته میشود. تابستانی که خمینی این روح پلید شیطان که ارکان حکومت ضد مردمی خود را با اعدام فرزندان انقلاب از آغاز بنانهاده بود در تابستان ۶۷ با جاری ساختن دریایی از خون هزاران هزار تن از بهترین فرزندان رشید ایران به اوج رسانید. جنایتی تلخ و هولناک که درواقع یک نسلکشی در عصر حاضر و جنایت علیه بشریت است. زندانیانی که بسیاری از آنان در همان بیدادگاههای نظام جنایتکار روحانیت حکم حبسهای کوتاه و یا بلندمدت گرفته و در حال گذراندن دوران محکومیتشان بودند و حتی برخی از آنها دوره محکومیتشان تمامشده بود به ناگهان به دلیل خشم و نفرت لجامگسیخته خمینی که در رؤیاهای بیمارگونه خود تصور صدور انقلاب و تسخیر رهبری مسلمین جهان را میپرورانید به ناگاه وقتی با ناکامی مواجه شد علت را در وجود و حضور فعال مخالفانش دید و به این خاطر تصمیم شیطانی و جنایتکارانه اش را با همان ضمیر پلید و بیمارگونهاش توسط مجریانی که امروزه نیز در دولت آخوند جنایتکار روحانی، وزیر و وکیل و رییس و فرمانده هستند و هنوز هم در رأس نظام به اعدام و شکنجه و کشتار مشغولاند به اجرا گذاشت.
اما چیزی که خمینی نمیفهمید این بود که فکر و اندیشه انسانهای مبارز و آزادیخواه با کشتن آنها هرگز نمیمیرد بلکه جوانه میزند و رشد و تکثیر میشود. تصور نابودی یک اندیشه و آرمان با از بین بردن فیزیکی اعضای آن فکر غلطی است که خمینی آرزوی آن را به گور برد و همچنان که تاریخ بهدرستی گواهی داد با کشتن و از بین بردن فیزیکی مخالفان توسط حکومت ارتجاعی خمینی در سال ۶۷، مقاومت نهتنها از بین نرفت بلکه هزاران بار قویتر و پربارتر در مصاف اول با فاشیزم دینی باقی ماند و در همه صحنهها باز این سازمان مجاهدین است که مشکل روی میز نظام است و بدون شک خامنهای و روحانی و بقیه دستاندرکاران در جنایتهای بیشمار نظام نیز آرزوی از بین بردن مقاومت و مجاهدین را به گور خواهند برد.
اگر مردم ایران و قربانیان سال ۶۷ به دلیل محدودیت وسایل ارتباطجمعی آن دوره نتوانستند بسیاری از حقایق را آنطور که اتفاق افتاد افشا کنند و به گوش جهانیان برسانند و هنوز هم بسیاری از زوایای این جنایت هولناک همچنان پنهان مانده است و بسی داستانهای ناگفته و ناشنیده در سینههای داغدیده باقی است که باید ثبت شود اما نکته مهم این است رازی که خمینی و مجریانش تلاش کردند تا برای همیشه مسکوت باقی بماند همچون گنجینهای در دل مادران شهدا و بازماندگان محفوظ ماند و سینهبهسینه نقل گشت و این برگ خونین از تاریخ ایران در هر تابستانی که گذشت سرخفامتر و درخشانتر پرتوافکن شد تا هر بار چهره کریه و پلید خمینی و خمینی صفتان و مزدوران و ایادی تشنه به خون مجاهدین رسواتر شود. لکه ننگی که نه هرگز فراموش میشود و نه بخشیده و میبایست آمران و عاملان آن به دست عدالت سپرده شوند و به مجازات اعمال جنایتکارانه خود برسند.
در همین راستا در فایل صوتی که بهتازگی از دفتر منتظری انتشار یافت از قول منتظری خطاب به جنایتی که در حال انجام بود آمده است که: "به نظر من بزرگترین جنایت که در جمهوری اسلامیشده و تاریخ ما را محکوم میکنه به دست شما انجامشده و مردم شمارا در آینده جزو جنایتکاران تو تاریخ مینویسند"...
همانطورکه ملاحظه میکنید اینها حرفهای منتظری جانشین معزول خمینی است که بعد از ۲۸ سال افشاشده است و قبل از هر چیز مبین شجاعت، مظلومیت و سازشناپذیری عنصر مجاهد خلق و دیگر قربانیان تابستان ۶۷ بود که در برابر دیو جماران همچون سرو ایستادند و درس پایداری و رشادت آموختند. البته درخشش این قهرمانان نهتنها توسط ایادی جنایتکار رژیم تلاش میشد پوشیده بماند بلکه حتی توسط جرثومههایی کثیف همچون بیبیسی و رادیو فردا و دیگر همدستان نهان و آشکار رژیم نیز کتمان و یا در پردهای از ابهام قرار داده میشد و اینان تنها هرساله در سرفصل قتلعامها در به دست آوردن دل آخوندها و برای اینکه کمی بیطرف بودنشان را هم نشان بدهند چند تا بریده مزدور و شاگرد جلاد را هم با برچسبهای عضو سابق و اعضای باسابقه، سر و همبندی کرده و باز تیغ را برگلوی مقاومت تیز میکردند.
اما نتیجه آنکه خمینی سفاک و خونریز که گمان میکرد با قلعوقمع احزاب و سازمانهای مخالف و ایجاد فضای وحشت و سرکوب در شهرها، با توسل به شلاق و چوبههای دار و بعدها خامنهای به گمان دستیابی به سلاح اتمی به دنبال ثبات در داخل و رسیدن به همان رویای صدور ارتجاع بود که در مصاف با مقاومت درخشان مردمی هر بار ناچار از سر کشیدن جام زهر اتمی شدند و اکنون در منطقه نیز با شکلگیری ائتلاف منطقهای همه رشتههای چندین ساله خامنهای پنبه شده است و بهیقین مقاومت ایران تا مرزهای سرنگونی، این رژیم سفاک و خونریز را دنبال خواهد کرد.
تلاش رژیم آخوندی چه از جنس خمینی و چه خامنهای و روحانی و رفسنجانی برای خاموش کردن صدای مقاومت مردم ایران چه با کشتار و اعدام در دهه شصت و تیرباران هزاران گل سرخ تنها در تابستان ۶۷ و چه با ترور در داخل ایران و یا آنسوی مرزها در سالهای بعد، چه با موشکباران مخالفان بیسلاح و چه با لجن پراکنی ها علیه مقاومت و تاراج دادن سرمایههای ملی بهمثابه به دست آوردن حمایت استعمارگران علیه مقاومت مردم ایران تحت سیاست کثیف مماشات با صرف میلیونها دلار سرمایه ملی که میبایست خرج رفاه و آرامش در زندگی تکتک مردم ایران میشد تنها به جهت ساکت نگهداشتن صدای وجدان دنیا و چه حتی بهکارگیری ارتشی از لشگر سایبری برای مسموم ساختن فضا بر علیه مجاهدین با توسل به هر نوع دروغ و نیرنگ و چه باجدهی و باجگیری که صدالبته بیانگر جنس و ماهیت آخوندی است نیز نتوانست راه بجایی ببرد تا جاییکه امروز مجبور شده است برخلاف آنچه که سالها بخورد عده ایی بسیجی ناآگاه میداد خود اعتراف کند که باور دارد که مقاومت ایران هرروز از پایگاه و جایگاه بیشتری در میان مردم ایران، منطقه و دنیا برخوردار میشوند و این کابوس وحشتناک رژیم را رها نمیکند.
برپایی گردهمایی بزرگ بورژه در پاریس و شرکت بیش از صد هزار ایرانی مخالف در خارج از کشور در این برنامه، با حضور حامیان و سخنرانان برجسته ایی چون ترکی فیصل چیزی نبود که رژیم آخوندی بتواند بر آن مهر سرکوب و کتمان بزند و صدای سرنگونی را نشنود و هنوز گیج ضربه گردهمایی بود که محمود عباس ضربه کاری دیگری وارد کرد آنقدر که در هر یک از رسانههای حکومتی صدای آه و ناله بلند بود تا جاییکه یکی از رسانههای حکومتی نوشت این خبر آنقدر شوکه کننده بود که هنوز امیدواریم تا دفتر محمود عباس آن را تکذیب کند!
آری واقعیت این است که رژیم ایران هنوز از تب شدید شکست بزرگ خود در پروژه اتمی بیرون نیامده است و در تبعات گسترده جام زهر و برجام و برشام میسوزد که از سوی دیگر در پی رو به وخامت نهادن اوضاع و تنگتر شدن عرصه بر دزدهای نظام، تضاد و بحرانهای درونی در رأس نظام هرروز دامنه بیشتری به خود میگیرد و از بد حادثه در حال غرق شدن در باتلاق یمن، سوریه و عراق و منطقه نیز میباشد که از سوی دیگر اپوزسیون ایران هرروز بر محبوبیت و قدرت و جایگاه سیاسیاش افزوده میشود و این باعث شده است تا آخوندها لجامگسیختهتر از همیشه در سالگرد کشتار ۶۷ دست به جنایت دیگری از همان جنس بزنند و با برپایی هر چه بیشتر چوبههای دار با اعدام ۲۵ تن از جوانان اهل سنت و شهرام احمدی و... به شیوه همان دوران دهه ۶۰ و با ایجاد جو اختناق و وحشت و سرکوب به حاکمیت ننگین خود ادامه دهند. غافل از آنکه ۲۸ سال از تابستان ۶۷ گذشته است. دنیای امروز دنیای رسانهها و ارتباطات جمعی است. نقلوانتقال خبرها در کمتر از چند ثانیه تا اقصا نقاط دنیا امکانپذیر شده است و دوره کشتارهای مخفیانه بیصدا تمامشده است؛ بنابراین در یادبود جنایت حکومتی که در تابستان ۶۷ توسط رژیم آخوندی صورت گرفت و در اعتراض به این جنایت هولناک همزمان با پخش نوار صوتی منتظری که بهعنوان یک سند تاریخی و مهم بهحساب میآید در ادامه کارزار برای به محاکمه کشیدن عاملان این جنایت، ایرانیان آزادیخواه در سراسر دنیا دست به اعتراض و تحصن و اعتصابهای گسترده زدهاند و وقت آن رسیده است تا پس از خوردن جام زهرهای شماره ۱ و ۲ برای پایان بازی رژیم پا به گور آخوندی، جام زهر شماره 3 نیز که همان نقض حقوق بشر باشد هر چه زودتر به حلقوم این رژیم ضد مردمی ریخته شود.
با احترام به شهیدان تابستان ۶۷ و همه قربانیان تروریستی در سراسر دنیا که منشأ و منبع اصلی آن رژیم آخوندی است جای دارد تا دولتهای غربی دست از سیاست کثیف مماشات بردارند و بهاینترتیب نهتنها به حقوق مردم ایران بلکه به حقوق و آینده مردم خود نیز احترام بگذارند تا دنیا جای بهتر و امنتری برای زندگی آیندگان باشد. اینک همزمان با انتشار نوار سخنان تکاندهنده منتظری در ملاقات با اعضای هیئت مرگبار دیگر بر لزوم محاکمه مسئولان قتلعام سال ۶۷ یعنی سردمداران رژیم آخوندی به اتهام جنایت علیه بشریت تأکید میشود. در همین راستا لازم است تا توجه جامعه جهانی بهویژه شورای امنیت و شورای حقوق بشر ملل متحد را بهضرورت رسیدگی به این پرونده در یک دادگاه دارای صلاحیت بینالمللی جلب کرد چراکه بیتفاوتی در برابر بزرگترین قتلعام زندانیان سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم باوجود اسناد و مدارک روشن، زیر پا گذاشتن آشکار ارزشهای شناختهشده حقوق بشر، صلح و دمکراسی است که سازمان ملل بخاطرآن بناشده است.