صفحه خانم شعله پاكروان18/5/95 : « مادر ريحانه جباري:سالهاست که ایران داغدار است . هنوز زخم روییدن هزاران لاله ی گلگون بر تن سرزمین ما باقی ست . اعدامهای پیاپی ، بدون محاکمه ، بدون حضور وکیل ، بدون رعایت آیین دادرسی یا قوانین استاندارد و بین المللی ، باعث از دست رفتن بهترین فرزندانمان شد . زنان بسیاری در دهه های گذشته ، به سوگ فرزندان اعدام شده شان نشستند . در تاریکی و تنهایی . بی آنکه دستی اشکهایشان را پاک کند . بی انکه کسی تسلی بخش خاطرشان باشد .
بی انکه بتوانند برای شقایق های پرپر شده شان مراسمی بگیرند . بی انکه نشانه ای از قبری داشته باشند تا در غروبهای دلتنگی بر آن مویه کنند و اشک ببارند .آنان مجبور شدند در بیابانها بدنبال تن مجروح و بی جان پاره های تنشان بگردند . همچنانکه ما بدنبال مصطفی و امیرارشد و صدها فرزندمان گشتیم . بسیاری از این مادران و همسران مجبور به تحمل رنجهای مضاعفی شدند . از پرداخت پول تیر تا دیدن جوانکی با جعبه شیرینی که خود را داماد خانواده شان معرفی میکرد !!ما نیز همچون خیل عظیم توده های مردم از این سوگ سراسری بی خبر بودیم . در شهرهایمان دسته دسته ، گل پرپر میشد و خبر نداشتیم . سروها تبر میخوردند و خبر نداشتیم . تیر آه های بسیاری به آسمان روانه میشد و خبر نداشتیم . حاصل آن بی خبری ها برپا شدن چوبه های دار در میدان ها و کوچه ها و بازارهاست . حاصل آن بی خبری ها رتبه اول عمل نفرت انگیز اعدام است . حاصل آن بی خبری ها گشوده شدن راههای غارت خزانه ملی ست . برآمدن دستهای حریص اختلاس ، و دزدی در روز روشن و تحت حمایت قانون . اکنون ما زنان میدانیم رنج از دست دادن فرزند با تیر یا طناب ، بی پایان است و با گذر زمان کمرنگ نمیشود ، ما مادران میدانیم معنای کابوسهای شب و روز را ، میدانیم معنای عمیق دلتنگی برای پاره تنی که زیر خاک مدفون است ، نمیتوانیم در کنار بازماندگان گلهای دشت شقایق نباشیم . ما با قلبی خونین و تنی زخم خورده در کنار مادران و همسران و خواهران جوانان اعدام شده از دهه های گذشته تا کنون ایستاده و همراه با آنان سرود دادخواهی میخوانیم .بدیهی است برای جبران بی خبریهایمان ، خواستار برچیدن چوبه های دار از سراسر ایران و همچنین محاکمه عاملین مرگ شکوفه های پرپر شده ی باغ سوخته ی هزاران مادر هستیم . در پایان به روح پاک و آزاد جوانان اعدام شده درود میفرستیم . به خون سیاوش سوگند که تا آخرین لحظه زندگی مان در جاده ی دادخواهی گام خواهیم زد . چرا که ما ، مادریم و حافظ زندگی . زنیم و بیزار از زشتی و سیاهی و مرگ .
زنده باد زندگی . زنده باد داد ستاندن از بیداد .اعضای مادرانه».
بی انکه بتوانند برای شقایق های پرپر شده شان مراسمی بگیرند . بی انکه نشانه ای از قبری داشته باشند تا در غروبهای دلتنگی بر آن مویه کنند و اشک ببارند .آنان مجبور شدند در بیابانها بدنبال تن مجروح و بی جان پاره های تنشان بگردند . همچنانکه ما بدنبال مصطفی و امیرارشد و صدها فرزندمان گشتیم . بسیاری از این مادران و همسران مجبور به تحمل رنجهای مضاعفی شدند . از پرداخت پول تیر تا دیدن جوانکی با جعبه شیرینی که خود را داماد خانواده شان معرفی میکرد !!ما نیز همچون خیل عظیم توده های مردم از این سوگ سراسری بی خبر بودیم . در شهرهایمان دسته دسته ، گل پرپر میشد و خبر نداشتیم . سروها تبر میخوردند و خبر نداشتیم . تیر آه های بسیاری به آسمان روانه میشد و خبر نداشتیم . حاصل آن بی خبری ها برپا شدن چوبه های دار در میدان ها و کوچه ها و بازارهاست . حاصل آن بی خبری ها رتبه اول عمل نفرت انگیز اعدام است . حاصل آن بی خبری ها گشوده شدن راههای غارت خزانه ملی ست . برآمدن دستهای حریص اختلاس ، و دزدی در روز روشن و تحت حمایت قانون . اکنون ما زنان میدانیم رنج از دست دادن فرزند با تیر یا طناب ، بی پایان است و با گذر زمان کمرنگ نمیشود ، ما مادران میدانیم معنای کابوسهای شب و روز را ، میدانیم معنای عمیق دلتنگی برای پاره تنی که زیر خاک مدفون است ، نمیتوانیم در کنار بازماندگان گلهای دشت شقایق نباشیم . ما با قلبی خونین و تنی زخم خورده در کنار مادران و همسران و خواهران جوانان اعدام شده از دهه های گذشته تا کنون ایستاده و همراه با آنان سرود دادخواهی میخوانیم .بدیهی است برای جبران بی خبریهایمان ، خواستار برچیدن چوبه های دار از سراسر ایران و همچنین محاکمه عاملین مرگ شکوفه های پرپر شده ی باغ سوخته ی هزاران مادر هستیم . در پایان به روح پاک و آزاد جوانان اعدام شده درود میفرستیم . به خون سیاوش سوگند که تا آخرین لحظه زندگی مان در جاده ی دادخواهی گام خواهیم زد . چرا که ما ، مادریم و حافظ زندگی . زنیم و بیزار از زشتی و سیاهی و مرگ .
زنده باد زندگی . زنده باد داد ستاندن از بیداد .اعضای مادرانه».