جنگ قدرت در حکومت آخوندی بهویژه در دورانی که پسابرجامش میخوانند عمیقتر و خانمانسوزتر از آن است که حاکمیت بتواند به این سادگیها از پس تمامی تبعات آن برآید و ختم غائله کند.
خامنهای که خود پیش از روی کار آمدن دولت روحانی باب مذاکره با غرب و بهویژه آمریکاییها را گشوده بود با استفاده از عوامل اجرایی در دولت روحانی کار را بهپیش برد و همانگونه که میخواست باسیاست «یکی به نعل و یکی به میخ» اوج هنر «دودوزهبازی» اش را در معرض دید عموم قرار داد؛ یعنی به عبارت ساده «برجام» را «با دست پس میزد و با پا پیش میکشید». (چهار ماه پس از ریاست جمهوری اوباما، میانجی عمانی با پیشنهادی سورپرایز کننده از تمایل ایران برای مذاکره در موضوع هستهای با امریکا به واشنگتن رفت. «کتاب مارک لندر به نام تغییر نفس»).
او بهخوبی میدانست که تحریمهای کمرشکن مخصوصاً در مقولۀ حیاتی نفت و بلوکه شدن دلارهای نفتی در بانکهای خارجی و تهدیدهای نظامی غرب در صورت ایستادن و پافشاری کردن بر مواضع اتمی، سرنگونی حکومتش را تسریع خواهند کرد، ناچار از ترس مرگ به تب رضایت داد.
در آنسو روحانی که حمایت تام و تمام رفسنجانی را بدرقۀ راه مذاکرهکنندگان دولتش کرده بود تصور میکرد که با نهایی کردن مذاکره با غربیها و شکستن تحریمها به بهای گزافِ چشمپوشی از «حق مسلم»، باعث چنان رونق و اعتباری برای او و دولتش خواهد شد که خامنهای ناچار دستها را بالا برده و سهم بیشتری از قدرت را نصیب او و حامی قدر قدرتش خواهد کرد.) روحانی: گشایشهای پس از برجام نیاز به شکرگزاری دارد...بعد از برجام راه باز شده و یگان زرهی الآن باید پیش برود...برجام موانع را از پیش پای ما برداشته است).
دیری نپائید که افکاری که خوابهای پنبهدانهای به وجود آورده بودند ازهمگسسته شد و صاحبانش را در شوک جدیدی فروبرد. به این دلیل ساده که «پرداختیها» هرگز برابر با «دریافتیها» نبودند. تحریمهای اصلی و اساسی همانند مبادلات ارزی و بانکی پابرجا ماندند و از سرمایهگذاریهای خارجی هم خبری نشد. موضوع حقوق بشر، صدور تروریسم و موشک بازیهای رژیم نیز قوز بالا قوز شده و دست حکومت ولایتفقیه، هم از سلاح اتمی کوتاه شد و هم همچنان در «حنا»ی برجام های بعدی باقی ماند؛ یعنی «پیاز» را خورده است و حالا حالاها باید «چوبش» را هم نوش جان کند.
خامنهای که قلب راکتور اتمیاش را ازکارافتاده میدید، درحالیکه خود چراغ سبز مذاکرات را روشن کرده بود فرصت را غنیمت شمرد تا تمام کاسه کوزهها را بر سر رقیب شکسته تا براثر افتضاح بالا آمده، لااقل مجبور به تقسیم قدرت سیاسی و واگذار کردن صحنه به رقیب دیرینه نشود. ازاینرو عوامل، سایتها و روزنامههای جناح او بدون توجه به این نکته که مذاکرات پیش از بر سرکار آمدن دولت روحانی و با تائید شخص خامنهای آغازشده بود، روحانی و دولتش را زیر ضرب انتقادات شدید قراردادند. (آفتاب نیوز: امامجمعه مشهد گفت: به رذلترین و شیطانترین خلق خدا دست دادید، آخرش را هم دیدید که برجام چه شد. حداقل الآن برگردید، حالا حرف رهبری را قبول کنید).
جناح مقابل نیز بیکار ننشست و با افشاگری رقمهای سرسامآور دزدی و اختلاس و رشوهخواری در دولت قبل (که ازقضا رئیس نابغهاش! زیر بالوپر شخص رهبر یکی از بزرگترین فجایع تاریخ ایران را طی هشت سال رقم زد)، ضربۀ کاری را بر پیکرۀ رقیب تمامیتخواه خویش وارد نمود.) روزنامه اعتدال: سخن گفتن از مفاسد عظیم اقتصادی صورت گرفته در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد مثنوی هفتاد من خواهد شد. از حبس معاون اول گرفته تا بازداشت معاون اجرایی وی. از پروندههای متعدد رییس سازمان تأمین اجتماعی تا اختلاس و فرار رییس بانک ملی. از زمینخواری و دریا خواری پهلوان رییس پدیده شاندیز و مشاور اقتصادی احمدینژاد تا دستگیری زنجانی یار غار اعضای کابینه).
باند خامنهای نیز در مقابل، افتضاحات دولت در خصوص فیشهای حقوقی و میزان دریافتیهای سرسامآور مدیران ارشد دولت روحانی را افشاء کرد تا یکبار دیگر به ملت ایران ثابت گردد که حاکمیت در تمامیت آن (به قول خانم رجوی چه عمامه سفید و چه عمامه سیاه) در دزدی و رانتخواری و رشوهخواری نیز همانند قتل و کشتار و شکنجه و تجاوز، در کورس رقابت با یکدیگر سر از پا نمیشناسند. (روزنامه کیهان: اگر آنچه منتشرشده و ارقام نجومی که در فیشها آمده واقعیت ندارد، چرا با انتشار اسناد واقعی به مقابله با آن برنمیخیزید؟! و اگر واقعیت دارند - که دارند - بهجای درزگیری، دزدگیری کنید)!
جالب اینجاست شخص خامنهای که در خصوص اختلاسهای نجومی «کِش» ندادن را تجویز میکرد، با تأسی به ترفند لو رفتۀ «یک بام و دوهوا» به فیشهای حقوقی که رسید فتوای پیگیری تا آخر را صادر نمود و مردم را هم دخیل دانست. (خامنهای: این موضوع نباید شامل مرور زمان شود بلکه باید حتماً بهصورت جدی پیگیری، و نتیجه آن به اطلاع مردم رسانده شود).
فرجامِ حکومتِ بدنام:
شواهد و قرائن برانند که تاریخمصرف روحانی و دولتش مدتهاست که برای مقام معظم به سر آمده است. اخبار حکایت از آن دارند که احمدینژاد که در اولین امواج افشاگریها در خصوص نکبتی که بهعنوان پاکترین دولت قالب کرده بود، عقب نشسته بود، دوباره دستبهکار شده و در پنهان و نهان خود را آمادۀ انتخابات آینده مینماید. محسن غرویان در مصاحبه با ایلنا: «اطلاع دارم بهصورت مخفیانه و در سکوت از اساتید و علمای حوزه برای نشستهایی در تهران با حضور احمدینژاد دعوت رسمی شده است تا در این نشستها هماهنگیهای لازم را برای انتخابات آینده ریاست جمهوری داشته باشند.» آیا این عمل او بدون اجازۀ خامنهای صورت گرفته است؟ جواب البته منفی است.
اگر قحط الرّجال در حکومت فلاکتزده واقعی نبود، خامنهای مجبور نمیشد جنتی نودساله را برای دفاع از قدرت خویش در خبرگان به کار بگیرد. پس اصلاً بعید نیست که احمدینژاد یا همان معجزۀ قرن با آن سابقۀ مشعشع! یکبار دیگر توسط ولیفقیه به کار گرفته شود.
در مملکتی که صلاحِ ملت هیچگاه مدّ نظر حاکمان مطلق و فاسد نبوده است، این موضوع اصلاً عجیب به نظر نمیرسد؛ اما نکتهای که بهشدت غیرقابلانکار است در این میان، ضعف مفرط رژیم براثر جراحات عمیقی است که از درگیریهای باندی و درونی بر پیکر هیولای جهل و تباهی وارد آمده است. زخمهایی عمیق و بهشدت عفونی که بوی تعفنشان مرزهای داخلی و منطقهای را درنِوردیده و باعث آزردن مشام جهانیان شده است. زخمهای چرکینی که دیگر با هیچ مرهم و نوشدارویی از قبیل برجام و مماشات و زد و بندهای پشت پرده قابل علاج نخواهند بود.
بر این اساس محاسبۀ آیندۀ نهچندان دور این رژیم بدسگال، بسیار ساده و آسان است. زدوخوردهای خانمانبرانداز باندی ضربدر ندانمکاریها و اختلاسهای نجومی بهاضافۀ خشم شعلهور یک ملت به پا خاسته و ارادۀ خللناپذیر مقاومت غرورآفرینشان برای سرنگونی، حاصلی جز نابودی حکومتی که با اعدام آغاز کرد و با قتلعام ادامه داد، نخواهد داشت.
خامنهای که خود پیش از روی کار آمدن دولت روحانی باب مذاکره با غرب و بهویژه آمریکاییها را گشوده بود با استفاده از عوامل اجرایی در دولت روحانی کار را بهپیش برد و همانگونه که میخواست باسیاست «یکی به نعل و یکی به میخ» اوج هنر «دودوزهبازی» اش را در معرض دید عموم قرار داد؛ یعنی به عبارت ساده «برجام» را «با دست پس میزد و با پا پیش میکشید». (چهار ماه پس از ریاست جمهوری اوباما، میانجی عمانی با پیشنهادی سورپرایز کننده از تمایل ایران برای مذاکره در موضوع هستهای با امریکا به واشنگتن رفت. «کتاب مارک لندر به نام تغییر نفس»).
او بهخوبی میدانست که تحریمهای کمرشکن مخصوصاً در مقولۀ حیاتی نفت و بلوکه شدن دلارهای نفتی در بانکهای خارجی و تهدیدهای نظامی غرب در صورت ایستادن و پافشاری کردن بر مواضع اتمی، سرنگونی حکومتش را تسریع خواهند کرد، ناچار از ترس مرگ به تب رضایت داد.
در آنسو روحانی که حمایت تام و تمام رفسنجانی را بدرقۀ راه مذاکرهکنندگان دولتش کرده بود تصور میکرد که با نهایی کردن مذاکره با غربیها و شکستن تحریمها به بهای گزافِ چشمپوشی از «حق مسلم»، باعث چنان رونق و اعتباری برای او و دولتش خواهد شد که خامنهای ناچار دستها را بالا برده و سهم بیشتری از قدرت را نصیب او و حامی قدر قدرتش خواهد کرد.) روحانی: گشایشهای پس از برجام نیاز به شکرگزاری دارد...بعد از برجام راه باز شده و یگان زرهی الآن باید پیش برود...برجام موانع را از پیش پای ما برداشته است).
دیری نپائید که افکاری که خوابهای پنبهدانهای به وجود آورده بودند ازهمگسسته شد و صاحبانش را در شوک جدیدی فروبرد. به این دلیل ساده که «پرداختیها» هرگز برابر با «دریافتیها» نبودند. تحریمهای اصلی و اساسی همانند مبادلات ارزی و بانکی پابرجا ماندند و از سرمایهگذاریهای خارجی هم خبری نشد. موضوع حقوق بشر، صدور تروریسم و موشک بازیهای رژیم نیز قوز بالا قوز شده و دست حکومت ولایتفقیه، هم از سلاح اتمی کوتاه شد و هم همچنان در «حنا»ی برجام های بعدی باقی ماند؛ یعنی «پیاز» را خورده است و حالا حالاها باید «چوبش» را هم نوش جان کند.
خامنهای که قلب راکتور اتمیاش را ازکارافتاده میدید، درحالیکه خود چراغ سبز مذاکرات را روشن کرده بود فرصت را غنیمت شمرد تا تمام کاسه کوزهها را بر سر رقیب شکسته تا براثر افتضاح بالا آمده، لااقل مجبور به تقسیم قدرت سیاسی و واگذار کردن صحنه به رقیب دیرینه نشود. ازاینرو عوامل، سایتها و روزنامههای جناح او بدون توجه به این نکته که مذاکرات پیش از بر سرکار آمدن دولت روحانی و با تائید شخص خامنهای آغازشده بود، روحانی و دولتش را زیر ضرب انتقادات شدید قراردادند. (آفتاب نیوز: امامجمعه مشهد گفت: به رذلترین و شیطانترین خلق خدا دست دادید، آخرش را هم دیدید که برجام چه شد. حداقل الآن برگردید، حالا حرف رهبری را قبول کنید).
جناح مقابل نیز بیکار ننشست و با افشاگری رقمهای سرسامآور دزدی و اختلاس و رشوهخواری در دولت قبل (که ازقضا رئیس نابغهاش! زیر بالوپر شخص رهبر یکی از بزرگترین فجایع تاریخ ایران را طی هشت سال رقم زد)، ضربۀ کاری را بر پیکرۀ رقیب تمامیتخواه خویش وارد نمود.) روزنامه اعتدال: سخن گفتن از مفاسد عظیم اقتصادی صورت گرفته در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد مثنوی هفتاد من خواهد شد. از حبس معاون اول گرفته تا بازداشت معاون اجرایی وی. از پروندههای متعدد رییس سازمان تأمین اجتماعی تا اختلاس و فرار رییس بانک ملی. از زمینخواری و دریا خواری پهلوان رییس پدیده شاندیز و مشاور اقتصادی احمدینژاد تا دستگیری زنجانی یار غار اعضای کابینه).
باند خامنهای نیز در مقابل، افتضاحات دولت در خصوص فیشهای حقوقی و میزان دریافتیهای سرسامآور مدیران ارشد دولت روحانی را افشاء کرد تا یکبار دیگر به ملت ایران ثابت گردد که حاکمیت در تمامیت آن (به قول خانم رجوی چه عمامه سفید و چه عمامه سیاه) در دزدی و رانتخواری و رشوهخواری نیز همانند قتل و کشتار و شکنجه و تجاوز، در کورس رقابت با یکدیگر سر از پا نمیشناسند. (روزنامه کیهان: اگر آنچه منتشرشده و ارقام نجومی که در فیشها آمده واقعیت ندارد، چرا با انتشار اسناد واقعی به مقابله با آن برنمیخیزید؟! و اگر واقعیت دارند - که دارند - بهجای درزگیری، دزدگیری کنید)!
جالب اینجاست شخص خامنهای که در خصوص اختلاسهای نجومی «کِش» ندادن را تجویز میکرد، با تأسی به ترفند لو رفتۀ «یک بام و دوهوا» به فیشهای حقوقی که رسید فتوای پیگیری تا آخر را صادر نمود و مردم را هم دخیل دانست. (خامنهای: این موضوع نباید شامل مرور زمان شود بلکه باید حتماً بهصورت جدی پیگیری، و نتیجه آن به اطلاع مردم رسانده شود).
فرجامِ حکومتِ بدنام:
شواهد و قرائن برانند که تاریخمصرف روحانی و دولتش مدتهاست که برای مقام معظم به سر آمده است. اخبار حکایت از آن دارند که احمدینژاد که در اولین امواج افشاگریها در خصوص نکبتی که بهعنوان پاکترین دولت قالب کرده بود، عقب نشسته بود، دوباره دستبهکار شده و در پنهان و نهان خود را آمادۀ انتخابات آینده مینماید. محسن غرویان در مصاحبه با ایلنا: «اطلاع دارم بهصورت مخفیانه و در سکوت از اساتید و علمای حوزه برای نشستهایی در تهران با حضور احمدینژاد دعوت رسمی شده است تا در این نشستها هماهنگیهای لازم را برای انتخابات آینده ریاست جمهوری داشته باشند.» آیا این عمل او بدون اجازۀ خامنهای صورت گرفته است؟ جواب البته منفی است.
اگر قحط الرّجال در حکومت فلاکتزده واقعی نبود، خامنهای مجبور نمیشد جنتی نودساله را برای دفاع از قدرت خویش در خبرگان به کار بگیرد. پس اصلاً بعید نیست که احمدینژاد یا همان معجزۀ قرن با آن سابقۀ مشعشع! یکبار دیگر توسط ولیفقیه به کار گرفته شود.
در مملکتی که صلاحِ ملت هیچگاه مدّ نظر حاکمان مطلق و فاسد نبوده است، این موضوع اصلاً عجیب به نظر نمیرسد؛ اما نکتهای که بهشدت غیرقابلانکار است در این میان، ضعف مفرط رژیم براثر جراحات عمیقی است که از درگیریهای باندی و درونی بر پیکر هیولای جهل و تباهی وارد آمده است. زخمهایی عمیق و بهشدت عفونی که بوی تعفنشان مرزهای داخلی و منطقهای را درنِوردیده و باعث آزردن مشام جهانیان شده است. زخمهای چرکینی که دیگر با هیچ مرهم و نوشدارویی از قبیل برجام و مماشات و زد و بندهای پشت پرده قابل علاج نخواهند بود.
بر این اساس محاسبۀ آیندۀ نهچندان دور این رژیم بدسگال، بسیار ساده و آسان است. زدوخوردهای خانمانبرانداز باندی ضربدر ندانمکاریها و اختلاسهای نجومی بهاضافۀ خشم شعلهور یک ملت به پا خاسته و ارادۀ خللناپذیر مقاومت غرورآفرینشان برای سرنگونی، حاصلی جز نابودی حکومتی که با اعدام آغاز کرد و با قتلعام ادامه داد، نخواهد داشت.