سايت محمد نوري زاد ۱۰/۵/۹۵ : « در باره ي پيوستنِ پسرم به مجاهدين- تا بدين سنّ و سال، مرا نه با مجاهدين، بل با هيچ تشكيلات – چه در داخل و چه خارج كشور – به قدر يك دقيقه حتي، مراوده و عضويت و همراهي و همكاري و سر و سرّي نبوده است. و نيز نيست اكنون. كار من به خودم، وكار پسرم به خودش مربوط است. باورم بر اين است كه نسل هاي هدر شده در نظام مقدس، حق دارند شيوه ي اعتراض خود را خود برگزينند. .....اراده ي جهان اگر با “برادرانِ ”ما بود، نسل ها مي روفتند و شبانه كمپرسي هاي جنازه را از زندان ها بيرون مي دادند بسمت خاوران ها.
نيز اين بگويم: اگر جماعتي با پيوستن پسرم اباذر به مجاهدين، در پي داغ ننگي اند بر پيشانيِ من، اين داغ ننگ در هركجاي اين سرزمينِ سوخته و به غارت رفته دم دست است. در هركجا. در اتاق سرداران سپاه كه امروزِ اين سرزمين را روفته اند و براي فردايش بساط ها آراسته اند. در اتاق وزير دادگستريِ رهبري بطور مثال، كه يك ملاي قاتل اما كاركشته و حرفه اي است و پينه ي سوراخ سوراخ كردنِ چندهزار بي گناه را بر پيشاني نشانده است. در اتاق امام جمعه هاي پياده، كه هم پخمگي را و هم حوادثي چون اسيد پاشي را ورز مي دهند. در زندان ها و سلول هاي انفراديِ شكنجه، در اتاق آيت الله ها و مراجع تقليدي كه به تجارتِ شيرين شكر و بحث اصولِ فقهيِ دياثت مشتاق و مشغول اند. در كنار سجاده ي حضرت رهبري، و نقشِ مغرورانه و مقتدرانه اش در قبال كشته ها و پول هاي بي نشان، و مديريتِ قمار مفتضحانه ي هسته اي، و پروراندنِ جماعتِ سراسيمه و بالا رونده از ديوار سفارتخانه ها، و هزار هزار آسيب و تاراجِ خاموش بيت رهبري. در اطوار مجتبي خامنه اي و نقش محوري اش در مديريت و هدايت كودتا و كشتار 88. در شخصِ شهردار تهران كه سردار پاسدار است، و فرشي كه همو پيش پاي سرداران برج ساز سپاه مي گستراند. در خسارت هايي كه ملاهاي نا آگاه و حواريون ناكارآمدشان در مسندهاي اشغالي بجاي مي نهند و هيچ نيز مسئوليت اين خسارت ها را نمي پذيرند. در صورت هاي سيلي خورده و تحقير شده ي مردمان اسير و بي پناه. در آبروهاي رفته. در دودمان هاي محو شده. در نقش سپاه و شخص سيدعلي خامنه اي در آشوب ها و تخريب ها و كشتارهاي منطقه اي و تخريبِ وجهه ي بين الملليِ كشور. در ترسِ مردمان ترسيده. .... در حسرتِ جوانان مبهوت و معتاد و بيكار. در فروشكستنِ اوضاع زيستيِ كشور. در آسماني كه از سلامت تهي است و كسي نگاهش نمي كند. در زميني كه رمقش مكيده شده و كسي جز برادرانِ زمين خوار بدان نمي نگرد. به كدامين سوسرك مي كشيم؟ داعشيان اينجايند. بمبگذاران اينجايند. دزدان ودين روبان و وطن فروشان و مزدوران اينجايند. و داغ ننگ نيز البته. بله، من محمد نوري زاد هستم. با پذيرشِ مسئوليتِ كارهايم. و پسرم، كه مسئوليت رفتارش با خود اوست
نيز اين بگويم: اگر جماعتي با پيوستن پسرم اباذر به مجاهدين، در پي داغ ننگي اند بر پيشانيِ من، اين داغ ننگ در هركجاي اين سرزمينِ سوخته و به غارت رفته دم دست است. در هركجا. در اتاق سرداران سپاه كه امروزِ اين سرزمين را روفته اند و براي فردايش بساط ها آراسته اند. در اتاق وزير دادگستريِ رهبري بطور مثال، كه يك ملاي قاتل اما كاركشته و حرفه اي است و پينه ي سوراخ سوراخ كردنِ چندهزار بي گناه را بر پيشاني نشانده است. در اتاق امام جمعه هاي پياده، كه هم پخمگي را و هم حوادثي چون اسيد پاشي را ورز مي دهند. در زندان ها و سلول هاي انفراديِ شكنجه، در اتاق آيت الله ها و مراجع تقليدي كه به تجارتِ شيرين شكر و بحث اصولِ فقهيِ دياثت مشتاق و مشغول اند. در كنار سجاده ي حضرت رهبري، و نقشِ مغرورانه و مقتدرانه اش در قبال كشته ها و پول هاي بي نشان، و مديريتِ قمار مفتضحانه ي هسته اي، و پروراندنِ جماعتِ سراسيمه و بالا رونده از ديوار سفارتخانه ها، و هزار هزار آسيب و تاراجِ خاموش بيت رهبري. در اطوار مجتبي خامنه اي و نقش محوري اش در مديريت و هدايت كودتا و كشتار 88. در شخصِ شهردار تهران كه سردار پاسدار است، و فرشي كه همو پيش پاي سرداران برج ساز سپاه مي گستراند. در خسارت هايي كه ملاهاي نا آگاه و حواريون ناكارآمدشان در مسندهاي اشغالي بجاي مي نهند و هيچ نيز مسئوليت اين خسارت ها را نمي پذيرند. در صورت هاي سيلي خورده و تحقير شده ي مردمان اسير و بي پناه. در آبروهاي رفته. در دودمان هاي محو شده. در نقش سپاه و شخص سيدعلي خامنه اي در آشوب ها و تخريب ها و كشتارهاي منطقه اي و تخريبِ وجهه ي بين الملليِ كشور. در ترسِ مردمان ترسيده. .... در حسرتِ جوانان مبهوت و معتاد و بيكار. در فروشكستنِ اوضاع زيستيِ كشور. در آسماني كه از سلامت تهي است و كسي نگاهش نمي كند. در زميني كه رمقش مكيده شده و كسي جز برادرانِ زمين خوار بدان نمي نگرد. به كدامين سوسرك مي كشيم؟ داعشيان اينجايند. بمبگذاران اينجايند. دزدان ودين روبان و وطن فروشان و مزدوران اينجايند. و داغ ننگ نيز البته. بله، من محمد نوري زاد هستم. با پذيرشِ مسئوليتِ كارهايم. و پسرم، كه مسئوليت رفتارش با خود اوست