بطور مشخص رفسنجانی در این رابطه گفته است: ”هاشمی رفسنجانی: هنوز عدهیی تندرو و افراطی در غرب بهویژه در آمریکا با دامن زدن به بهانههای واهی، میخواهند سنگپارههای تحریم را کنارهم بگذارند و باز دوباره کوه بسازند. هاشمی رفسنجانی، بهانهگیریهای غرب در مسیر پیشرفتهای موشکی ایران را بهخاطر ناراحتی آنان از پیشرفتهای علمی، فنی و فناوری جوانان ایرانی دانست و با تأکید بر ماهیت دفاعی صنایع موشکی برای همه کشورها بهویژهایران، تصریح کرد: تناقضات گفتاری و رفتاری غرب در این موضوع چنان است که هیچ کس نمیتواند باور کند.“.. (خبرگزاری صدا و سیمای رژیم – 18مرداد)
تلویزیون رژیم 17 مرداد، آه و ناله وزیر خارجه رژیم را نیز دراین رابطه اینطورنقل کرده است: ”دست ایران در مقابله با بدعهدیهای آمریکایی ها باز است. ظریف که به همراه رییس جمهور به باکو رفته، گفت ایران امکانات مختلفی را پیشبینی کرده است تا در صورت بدعهدی طرفهای مقابل از هیچ جهتی ضرر نکند“.
همین مسأله را ولیفقیه ارتجاع هم روز 11مرداد، از زبان مذاکرهکنندگان اتمی (روحانی و..) به اینصورت بیان کرد: ”یک نمونهاش همین مذاکرات هستهیی و همین برجام است، که امروز مسؤلان دستگاه دیپلوماسی ما و همان کسانی که در این مذاکرات از اول تا آخر حضور داشتند، همینها دارند میگویند که آمریکا نقض عهد کرده است، ... مذاکره یعنی یک چیزی بده یک چیزی بگیر، اونی که باید بدی را از شما میگیره، اونی را که باید بدهد به شما نمیده... حالا آمریکاییها میگویند بیایید دربارهی مسائل منطقه با شما صحبت کنیم! خب، این تجربه به ما میگوید این کار برای ما سمّ مهلک است ”. (تلویزیون رژیم -11مرداد 95)
با توجه به موارد بالا سوالی که لازم است پاسخ داده شود این است که آیا غر زدن و آه و ناله در قبال پیش نرفتن برجام در باند رفسنجانی-روحانی به یک جریان تبدیل شده یا تنها موارد پراکندهیی در اظهارات عناصر این باند است؟
واقعیت این است که اگر این موضعگیریها در رابطه با برجام در باند رفسنجانی-روحانی، تک نمود بود، میشد گفت موارد پراکنده هست. اما بهطور مشخص از مدتی پیش شاهد هستیم که این باند بهطور جریانوار در رابطه با بینتیجه بودن برجام صحبت میکنند. خود روحانی هم 3شنبه هفته گذشته -12مرداد- در کنفرانس تلویزیونیش اعتراف کرد در برجام هنوز با بانکهای بزرگ مشکل داریم؛ طی دو روز گذشته هم تلویزیون رژیم بهنقل از آخوند روحانی و وزیر خارجهاش همین غر زدنها را تکرار کرد. اما اوج این آه و نالهها، دیشب بود که خود رفسنجانی به صحنه آمد و گفت «عدهیی افراطی در غرب میخواهند از سنگپارههای تحریم، دوباره کوه بسازند» . بعد هم بهطور مفصل از «بهانهگیریهای غرب در مسیر پیشرفتهای موشکی» و «تناقضات گفتاری و رفتاری غرب» از جمله در «مباحث مربوط به حقوقبشر» حرف زد. پس این موضوع نمیتواند موارد پراکندهای باشد. بلکه تبدیل به یک جریان شده که این جریان هم با ورود خود رفسنجانی، مهر خورد.
نکته قابلتوجه این است که این موضعگیریها که بهطور جریانی است دیگر نمیتواند تنها یک اقدام تاکتیکی باشد، چرا که در این صورت نمیتوانست بهصورت یک جریان در بیاید.
به نظر میرسد آنطور که باند رفسنجانی-روحانی تا الآن از برجام دفاع بیشکاف و مطلق میکردند، حالا یک شکافی در دفاعشان ایجاد شده. البته هنوز هم حسابی از برجام دفاع میکنند، اما تفاوت این است که تا مدتی قبل روحانی مرتب میگفت که بله تحریمها رفع شده، صبر داشته باشید تا عملی بشود و حتی تلاش میکرد توضیح بدهد که تحریمهای باقی مانده یا اونهایی که بهتازگی تصویب میشود، ربطی به برجام ندارد. اما حالا خودش از بدعهدیهای آمریکا در اجرای برجام و رفع تحریمها حرف میزند. علت هم روشن است، چون در پایه، یک واقعیت وجود دارد. آن هم اینکه واقعاً برجام دردی را از رژیم دوا نکرده است.
پس ناکارایی و «باتلاق برجام» یک واقعیت است. تا الآن باند رفسنجانی-روحانی تلاش میکردند این واقعیت را بپوشانند، اما الآن دیگر مجبور شدند به بیحاصل بودن برجام اعتراف کنند. خامنهای هم 11مرداد به این نکته اشاره کرد و گفت: ”(در مورد برجام) امروز مسؤلان دستگاه دیپلوماسی ما و همان کسانی که در این مذاکرات از اول تا آخر حضور داشتند، همینها دارند میگویند که آمریکا نقض عهد کرده است» . برای همین، اعتراف شرمگینانه و رقیق باند رفسنجانی-روحانی به شکست برجام یک واقعیت است که روز به روز هم بیشتر خواهد شد.
با توجه به اینکه در دفاع صد روی صد باند رفسنجانی-روحانی از برجام، شکافی ایجاد شده، این وضعیت تنها یک چشمانداز را نشان میدهد. «بنبست!» . چون اصلاً رژیم و خود خامنهای، از سال 92 بهخاطر وضعیت خفگی حاضر شدن به قول خودشان بر روی زانوهای خونین، پای میز زهرخوری اتمی بروند. برای اینکه دستکم مقداری طناب تحریمها شل بشه و بتوانند نفسی بکشند. اما الآن اتمی آنها را بتون کردند، تحریمها هم در عمل تفاوتی نکرده و حتی به اشکالی اضافهتر هم شده، تا جاییکه خود رفسنجانی هم میآید و اعتراف میکند. طبعاً این وضعیت چیزی جز بنبست نیست. البته باند خامنهای و خود خامنهای خیلی زودتر به شکست برجام اعتراف کردند و در رسانههای خودشان برجام را با عباراتی مثل «باتلاق برجام»، «بنبست برجام»، «سراشیبی برجام» و از این قبیل توصیف کردند. اما نکته مهم این است که اعتراف به این بنبست به باند رفسنجانی کشیده. کسانی که تا حالا رؤیای بازسازی کشتی درهم شکسته نظام را با توسعه و سرمایهگذاری خارجی بر اساس برجام میدیدند و مرتب برایش تبلیغ میکردند، حالا کم کم به سمت اعتراف به بنبست برجام پیش میروند. پس چشمانداز پیش روی نظام برای هر دو باند و با مسیری که هر کدام از باندها طی کنند، دو مسیر بیشتر نیست. همان دو راهی معرفی شده توسط خامنهای: یا مسیر تسلیم (برجامهای 2 و 3 و... بهویژه زهر منطقهیی) یا مسیر تحمل فشار و تضعیف روزافزون و پر شتاب کل نظام. این همان وضعیت بنبست در بنبست هست